آذربایجان قادین شاعرلری

مقاله دکتر حسین محمدزاده صدیق پیرامون زنان شاعر آذربایجان

«آذربایجان قادین شعری، اعتنایا شایان بیر هوندور مجموعه و آذربایجان ادبیاتی‌نین بؤیوک بیر قولو حساب ائدیلیر. تورکجه قادین شعریمیزین ان اسکی اؤرنک‌لرینی، اورخون آبیده‌لری، دیوان لغات الترک، کتاب دده‌قورقود و فولکلوروموزون چشیدلی شاخه‌لرینده آراییب آختارمالییق.

کلاسیک یازیلی و رسمی شعره گلدیکده، ایلک اؤنجه مهستی خانیمین آدین چکمه‌لییک. او، نظامی ایله چاغداش ایدی. اونون رباعی‌لری فلسفی و اجتماعی مضمون داشیییر:

دونن من کوزه‌می داشلارا چالدیم،

کئفلیدیم، بیلمه‌دیم، الیمدن سالدیم.

کوزه دیله گلیب دئدی کی: «من‌ده،

سنین کیمی ایدیم، بوگونه قالدیم.»

مهستی دن بیر قرن سونرا ظهور ائدن «راضیه گنجوی» ده اونون کیمی رباعی‌لر یازمیشدیر. اوندان سونرا گلن و فضولی ایله چاغداش اولان «گول‌شاد تبریزی» نین «تصنیف گلشاد» آدلی بیر منظومه‌سی واردیر. هابئله خواجه سعدالدین حسینی تبریزی‌نین قیزی «فاطمه خانیم آنی» صفوی دؤورونون ان آدلیم شاعره‌لریندن ساییلیر. اونون غزلیات دیوانی واردیر. غزللریندن نمونه:

فراموش ائتدی خیلی دم، منی یاد ائتمه‌دی قالدی،

منی چوخ سئودیگیم، محزون و دلشاد ائتمه‌دی قالدی.

نولا تعمیرینه قصد ائتمه‌سه شاه جهانبانیم،

بیلیر کیم خاطر ویرانیم آباد ائتمه‌دی قالدی.

قالیبدیر بحر غمده دل، فلک یوخ ساحل مقصود،

حئیفلر روزگاریم بانا امداد ائتمه‌دی قالدی.

دوشندن روح عشقِ یارا، زار و ناتواندیر دل،

سر کویوندا حالیم یارا فریاد ائتمه‌دی قالدی.

نئچون در پی اولور «آنی» کی حال قیسی بیلمزمی؟

او بیماره یئتیردی کندین ارشاد ائتمه‌دی قالدی.

ادامه نوشته

برگزاری شب شعر بانوان آذربایجان به همت انجمن ادبی صابر

منبع: دوزگون سئونلر سایتی (سایت دوستداران دکتر صدیق)

 www.duzgun.ir

به همت انجمن ادبی صابر در تاریخ 29 تیرماه 1391 شب شعر بانوان آذربایجان در فرهنگسرای بهمن تهران برگزار شد. در این مراسم که با استقبال فراوان مردم در سالن پانصد نفری نغمه به انجام رسید بسیاری از مردان و زنان اهل قلم آذربایجانی حضور داشتند.

این جلسه در ساعت 17 ابتدا با قرائت سوره حمد از قرآن کریم و اجرای سرود جمهوری اسلامی با مجریگری جناب آقای کریم قربانزاده و سرکار خانم ثریا قاسم زاده آغاز به کار کرد. قبل از همه، جناب آقای مظفر درفشی دبیر انجمن صابر از بازماندگان «شاعیرلر مجلسی» از فعالیت‌های ادبی- علمی این انجمن و بزرگداشت‌ها و مراسمی که در طی سالیان دراز برگزار کرده بودند، گزارشی قرائت کردند. پس از آن از استاد دکترحسین محمدزاده صدیق دعوت کردند که به منظور فتح باب شب شعر بانوان آذربایجان سخنانی بیان کنند.

استاد در طی این سخنان، ضمن اظهار خرسندی از برگزاری این مراسم با شکوه به نقش موثر و مهم زنان آذربایجان در ایجاد انگیزه و روحیه در مردان اشاره کردند و بسیاری از رشادت‌ها، وقایع و پیشرفت‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را مدیون فداکاری، صبر، تحمل، گذشت و روحیه‌ی بزرگ و بلند زنان دانستند که در هر برهه از زمان با تلاش در ایجاد دگرگونی در محیط پیرامون خود و تغییر نگرش‌های غلط سنتی سعی کردند راهی به سوی تعالی و کمال بگشایند. در این زمینه از زنانی چون زینب پاشا، پروین اعتصامی، دختر فضل الله نعیمی، حکیمه بلوری و بسیاری از قهرمانان آذربایجان که تربیت شده و دست پرورده‌ی مادران دلاور و فهمیده بودند، نام بردند. همچنین از نقش زنان آذربایجانی در هشت سال دفاع مقدس یاد کردند که دلاورمردان عرصه های جنگ و نبرد را با دلی گرم و روحیه ای قوی به میدان نبرد میفرستادند و در این راه از شهادت همسران و فرزندانشان ابایی نداشتند تا وطنشان ایران سرفراز و آزاد بماند. استاد به دلیل ضیغ وقت و این که این مجلس، شب شعر بانوان بود از قرائت مقاله‌ای که در زمینه‌ی معرفی نقش زنان ترک در طول تاریخ آماده داشتند، صرف نظر کردند و گفتند:«بهتر است بعد از این تریبون در اختیار خانم‌ها قرار گیرد.» لازم به ذکر است استاد در ابتدای سخنان خود از همسر مرحوم حاج غلامرضا مجدفر پدر جناب دکتر مرتضی مجدفر، که در این مجلس حضور داشتند، به عنوان زن نمونه تجلیل کردند. پس از آن بانوان شاعر یکی پس از دیگری برای قرائت شعر فراخوانده شدند. در اثنای این شب شعر، دو برنامه جذاب موسیقی عاشیقی نیز اجرا شد. ابتدا عاشیق ماشاء الله ایمانی (ائل بالاسی) به همراه بالابان و دایره و بعد از آن گروه عاشیق سولدوز مهدی‌پور به همراه کیبورد نغمه‌پردازی کردند. لازم به ذکر است که اجرای عاشیق سولدوز مهدی‌پور چنان شور و شعفی در سالن ایجاد کرد که نظیر آن را کمتر در برنامه‌ای دیده بودیم. خود آقای مهدی‌پور نیز که سر از پا نمی‌شناخت چنان جانانه، قدرتمند و با جان و دل می‌نواخت که گویی در این جهان نبود.

نام بانوان شاعر آذربایجانی که در این شب شعر، به قرائت شعر پرداختند به شرح زیر است:

سرکار خانمها: رقیه کبیری ازخوی، اولکر اوجقار از تبریز، تورکان اورمولو از اورمو، مژگان صیامی از اردبیل، اولدوز صادق از تبریز، مهناز صابونی از شبستر، آرزو مختاری از بناب، شیدا نونهال از مراغه، شکرانه عالم از تبریز، لیلی کحالی از زنجان، شریفه جعفری از میانه، ساناز موحد از تبریز، آلما موغانلی از تهران، آرزو مرادی از جلفا

ادامه نوشته

تحلیل محتوای نمایشنامه موسیو ژوردان اثر فتحعلی آخوندزاده

نویسنده: دکتر حسین محمدزاده صدیق

دوره‌های نمایش در ایران

تاریخ ادبیات نمایشی و نیز تاریخ نمایش در ایران را به سه دوره متمایز دیرینه، میانه و نوینه تقسیم می‌کنیم.

دوره دیرینه، در واقع دوره نمایش‌های آئینی است که تحت نظر کهانت عصر و زمان در روزهای خاص با آئین‌های ویژه‌ای اجرا می‌شد. گر چه این نمایش‌ها محتوای فرا بشری داشته است، اما جان‌مایه همه آنها انسان زمینی است. در این نمایش‌ها عنصر اصلی «خان»، «خاقان» و «تک شاه»ها هستند.

در دوره‌ی میانه از شخصیت پادشاهان، خان‌ها، خاقان‌ها، ملکه‌ها، ‌اشراف‌زادگان، بازرگانان و طلبه‌ها به گستردگی استفاده می‌شود. نمایش‌های دوره میانه ایران اغلب جنبه سرگرم کننده داشته است که در کنار نمایش‌های مذهبی از آنها استفاده می‌شده است.

اما نمایش و ادبیات نمایشی دوره نوینه در ایران نخست با نگارش شش نمایشنامه از سوی میرزا فتحعلی آخوندزاده به زبان ترکی ـ ایرانی و سپس خلق پنج نمایشنامه از میرزا آقا تبریزی به فارسی آغاز شد و اجراهای رسمی نیز ظاهراً از سال 1303 ه‍ . ق (1855 م) با افتتاتح "تماشاخانه دولتی دارالفنون" و اجرای اقتباس‌هایی از کمدی‌های مولیر (1673-1632 م)(1) پا گرفت.

 نوع کمدی

اصطلاح «کمدی» (Comedy) از کلمه یونانی Komoidin جدا شده است و به نمایشنامه‌ای اطلاق می‌شود که بر خلاف درام و تراژدی، تصویر واقعیت‌های زندگی را با پایانی خوش و شادی‌آور ارائه کند. این نوع نمایش، به صورت رسمی و منسجم نخستین بار در یونان در مراسم مذهبیی پیدا شد که در آن، بازیگران خود را به صورت نیمه انسان و نیمه بز در می‌آوردند و دسته جمعی راه می‌افتادند و لطیفه می‌ساختند و تماشاگران را دست می‌انداختند.(2)

در میان قبایل ترکان باستان نیز، «تکمچی‌»ها و «سایاجی»ها ظاهراً نخستین کمدی‌سازان و کمیک‌سرایان تاریخ بوده‌اند که در تشریفات خاصی در اطراف دیگی که بز را در آن می‌جوشانیدند، ‌به طور دسته جمعی ضمن اجرای مراسم آئینی به لطیفه‌سازی‌های منظوم فی‌البداهه می‌پرداختند و از تماشاگران به اقتضای وضع و حال آنها انعام می‌گرفتند.(3)

 کمدی ایرانی

جانمایه کمدی ایرانی خنده و هجو بود و آمیزه‌ای از طنز داشت. در طول تاریخ در میان خنیاگران و نوازندگان دوره دوره‌گرد آذربایجان و سوی‌های آن که معروف به «عاشیق» بودند و قوپوزنوازی(4) پیشه داشتند، افرادی در بازی‌هایی مانند «کوسااویونو» با جامع عجیب و غریب ظاهر می‌شدند و بازیگرانی صورتک پوش، پیوسته به قصد ایجاد شادی و طرب و جمع کردن پول و انعام و هدایا، با اداهای خاصی به سرودن و خواندن اشعار هزلی و هجوی می‌پرداختند و مردم را می‌خنداندند.

کمدی ایرانی پیوسته شفاهی باقی ماند و صورت مکتوب یافتن آن را، مدیون آخوندزاده و قراجه‌داغی(5) هستیم.

 کمدی آخوندزاده

میرزا فتحعلی آخوندزاده در آفرینش‌های نمایشی خود، تحت تأثیر مولیر بود. حتی نام یکی از کمدی‌های پنجگانه خود، "سرگذشت مرد خسیس" را هم از او گرفت. وی با آثار نمایشی روس‌ها نیز آشنا بود و با توجه به وطن‌دوستی و پایبندی استواری که به اسلامیت و ایرانیت خود داشت، در ایجاد اصلاحت اجتماعی و فرهنگی در عهد خود پیشگام گشت. کمدی‌های خود را هم در راستای خرافه‌زدایی و استبداد ستیزی و سوق جوانان به ترقی و تعالی و در عین حال، تبلیغ تدین مترقی و تخلق و نیز کمک به ایجاد نوع نوین ادبی در دو زبان ترکی و فارسی در ایران به قلم آورد. کمدی‌های آخوندزاده در عهد خود، علاوه بر فارسی، به روسی و فرانسه و ترکی عثمانی نیز برگردانده و چاپ شد.

ادامه نوشته

چاپ نمایشنامه های فتحعلی آخوندزاده

http://www.theater.ir/fa/news.php?id=8176

 انتقاد اجتماعی و توجه به توسعه ویژگی‌ آثار آخوندزاده است
دکتر حسین محمدزاده صدیق مترجم آثار فتحعلی‌ آخوندزاده:

سه نمایشنامه فتحعلی‌ آخوندزاده با ترجمه دکتر حسین محمدزاده صدیق با حمایت انتشارات نمایش و همزمان با بیست و پنجمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر منتشر می‌شود. دکترحسین محمدزاده صدیق، مترجم این آثار در گفت‌وگو با سایت ایران تئاتر‌ گفت:«از سال 79 کار روی پنج نمایشنامه فتحعلی آخوندزاده را شروع کردم و سال 83 هم آن‌ها را به انتشارات نمایش تحویل دادم. نمایشنامه‌های آخوندزاده را میرزا محمد جعفر قراچه‌داغی، منشی تحقیق فتحعلی شاه از ترکی آذری قفقاز به فارسی برگردانده و ترجمه من همراه با متن اصلی و با مقابله و تصحیح و استخراج لغات و اصطلاحات قابل توضیح و مقدمه نسبتاً مبسوط برای هر نمایشنامه چاپ می‌شود.»سه نمایشنامه فتحعلی‌ آخوندزاده با ترجمه دکتر حسین محمدزاده صدیق با حمایت انتشارات نمایش و همزمان با بیست و پنجمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر منتشر می‌شود.
دکتر حسین محمدزاده صدیق، مترجم این آثار در گفت‌وگو با سایت ایران تئاتر‌ گفت:«از سال 79 کار روی پنج نمایشنامه فتحعلی آخوندزاده را شروع کردم و سال 83 هم آن‌ها را به انتشارات نمایش تحویل دادم. نمایشنامه‌های آخوندزاده را میرزا محمد جعفر قراچه‌داغی، منشی تحقیق فتحعلی شاه از ترکی آذری قفقاز به فارسی برگردانده و ترجمه من همراه با متن اصلی و با مقابله و تصحیح و استخراج لغات و اصطلاحات قابل توضیح و مقدمه نسبتاً مبسوط برای هر نمایشنامه چاپ می‌شود.»


وی درباره نمایشنامه‌های آخوندزاده گفت:«این پنج نمایشنامه جزء اولین نمایشنامه‌های مشرق زمین محسوب می‌شود. ویژگی آثار آخوندزاده انتقاد اجتماعی و توجه به توسعه و دانش‌اندوزی است. هر نمایشنامه چهار پرده دارد و داستان در مورد یک قهرمان مثبت حرکت می‌کند. آخوندزاده به طور کل پنج نمایشنامه با عنوان‌های"کیمیاگر"، "موسیو ژوردان"، "وزیرِ خان لنکران"، "وکلای مرافعه" و"خرس دزد افکن" دارد که انتشارات نمایش قرار است سه نمایشنامه موسیو ژوردان، کیمیاگر و خرس دزد افکن را منتشر کند.»


محمدزاده صدیق که اولین بار با ترجمه نمایشنامه"نسیمی" نوشته فریدون آشوراُف در سال 51 به ترجمه آثار نمایشی پرداخته، درباره دیگر آثاری که ترجمه کرده گفت:«با توجه به این که سال‌ها در دانشگاه‌های مختلف ادبیات نمایشی در ایران را تدریس کرده‌ام، انتشار متون کلاسیک فارسی را در اولویت کاری خودم قرار دادم. در این زمینه انتشار کتاب"پنج نمایشنامه" که حاوی تصحیح پنج نمایشنامه از میرزا آقا تبریزی، نخستین نمایشنامه‌نویس فارسی است، انجام داده‌ام. چاپ اول این کتاب سال 56 توسط انتشارات طهوری و چاپ سوم آن سال 80 به وسیله انتشارات نمایش منتشر شد.»

رسالات موسیقایی صفی الدین اورموی

دکتر حسین محمدزاده صدیق

مولانا صفی‌الدین عبدالمؤمن بن یوسف بن فاخر اورموی (613 – 693 هـ . ) معروف‌ترین نظریه‌پرداز موسیقی است. در یك خانواده‌ی آذربایجانی در شهر كهن تاریخ ارومیه چشم به جهان گشود. در فرجامین سال‌های خلافت المتسعصم (وفات 656 هـ .) آخرین خلیفه‌ی عباسی در مجموعه‌ی علمی وابسته به دربار، وی نظریه‌ی علم موسیقی درس می‌گفت. او كتابدار و مستنسخ بود و خطی خوش داشت و در خط خوش او را با یاقوت و ابن مقله مقایسه كرده‌اند.

در حبیب‌السیر نقل شده است كه هنگام فتح بغداد به دست هلاكو، صفی‌الدین عود بر دست بر وی وارد می‌شود و با آهنگی چنان تأثیر در او می‌كند كه هلاكو را خوش می‌آید و از یغما دست بر می‌دارد.

هلاكو بعدها برای او 1000 دینار ماهیانه تعیین كرد تا به فرزندان بزرگان حكومت، موسیقی بیاموزد. دو تن از فرزندان شمس‌الدین جوینی صاحب دیوان مغول، به نام‌های بهاءالدین محمد و شرف‌الدین هارون از شاگردان او بودند كه بعدها شهرت قبول و آوازه یافتند.

صفی‌الدین كتاب معروف خود موسوم به رسالة الشرقیه فی النّسب التألیفیه را تقدیم به شرف‌الدین هارون كرد. او در بغداد رئیس دیوان انشاء نیز شد و در سال 693 هـ . در زندان درگذشت.

آنچه از او برجای مانده چنین است:

1. ایقاع (به تركی ایرانی) ازآثار بسیار مهم علم موسیقی در جهان اسلام است.

2. شرفیه یا الرسالة الشّرفیه فی النِسَب التألیفیه یا كتاب الموسیقی (به عربی). این كتاب به نام شرف‌الدین هارون تألیف شده است.

نسبت به آثار موسیقی‌شناسان پیشین، بدیع و مستقل است. این كتاب نخستین بار در سال 1891 م. با ترجمه‌ی انگلیسی توسط فارمر منتشر شد.

صفی‌الدین در این كتاب برخی ایرادات به فارابی و ابن‌سینا نیز وارد دانسته و به اصلاح آن‌ها كوشیده است. این كتاب دارای پنج فصل است:

الف. صوت و لواحق آن و شكوك وارده.

ب. حصر نسبت اعداد.

ج. اختلاف ابعاد و ترتیب اجناس و از طبقات ابعاد.

د. ایقاع و ادوار.

هـ. كیفیت استخراج الحان.

ادامه نوشته

مصاحبه با دکتر صدیق پیرامون رسالات موسیقایی

منبع: مجله مقام موسیقایی

با توجه به اینکه شما در سال‌هاي گذشته رسالات موسيقي را در دانشگاه تدريس مي‌كرديد، لطفاً كتاب آشنايي با رسالات موسيقي را كه خود تأليف كرده‌ايد معرفي فرماييد.

اين كتاب در واقع يادداشت‌هاي درسي من استكه اول بار به دعوت آقاي رضا مهدوي آن را در دانشكده‌ي موسيقي دانشگاه سوره تدريس كردم. درس رسالات موسيقي را دانشجويان رشته‌ي موسيقي در دو نيمسال تحصيلي و در سال آخر مقطع ليسانس مي‌گذراندند ولي به لحاظ آن كه اغلب رساله‌ها هنوز چاپ نشده و به صورت نسخ خطي در كنج كتابخانه‌ها مدفون بود، بيشتر دانشكده‌هاي موسيقي در ارائه‌ي اين درس دچار مشكل مي‌شدند. در تدوين كتاب حاضر، هدف آشنا ساختن پژوهشگران متن‌شناس، با اين رساله‌ها و نظم دادن به روند رساله‌پژوهي در اين رشته بود.

 

چه عواملي شوق و ذوق شما را براي جمع‌آوري نسخ خطي مربوط به رسالات موسيقي بر انگيخت؟

سابقه‌ي علاقه و آشنايي من با رسالات موسيقي، به دهه‌ي چهل برمي‌گردد. سال 1343 كه متن كتاب «مقاصد الالحان» اثر عبدالقادر مراغه‌اي توسط مرحوم تقي بينش چاپ شد، من در آن سال‌ها همراه دوستانم مشغول تدوين كتاب «دايرة المعارف آذربايجان» بودم كه براي تحقيق در احوال عبدالقادر مراغه‌اي به مطالعه‌ي اين كتاب پرداختم. اصطلاحات خاص موسيقايي نظير ايقاع، اصفاق، تعرير، تلحين، مثنيات، تجويف، اصطخاب و جز آن در آن كتاب بود و در متون ادبي ديگر پيدا نمي‌شد، شوق من را به تأمل در اين متون برانگيخت و در هر فرصتي كه به بررسي نسخ خطي متون تركي، فارسي و عربي آن‌ها مي‌پرداختم تا آن كه بعد از انقلاب در سال‌هايي كه در دانشگاه استانبول مشغول تحقيق بودم، بخشي از وقت خود را صرف تهيه و تدوين نسخه‌هاي خطي موجود در كتابخانه‌هاي استانبول كردم و كپي بسياري از نسخ را با خود به ايران آوردم.

 آيا قبل از شما، اساتيد ديگري نيز در تدوين چنين رسالاتي همت گماشته‌اند؟

هنري فارمر H. G. Farmer در سال 1987 در نخستين چاپ «انسيكلوپدي اسلام» First Endyclopedia of Eslam و نيز در كتاب «تاريخ موسيقي عربي» A History of Arabian Music مرحوم حسن مشحون در «تاريخ موسيقي ايران» و مرحوم تقي بينش در «تاريخ مختصر موسيقي ايران» اشاره‌هايي اتفاقي به برخي از رسالات داشته‌اند و مي‌دانيد كه علينقي منزوي هم فهرست توصيفي برخي از رسالات فارسي را تنظيم كرده است. خانم زنفيرا صفروا در دانشگاه باكو برخي از رسالات تركي را بازشناسي كرده است و يوسف ذكريا تحقيق بر روي برخي از رسالات عربي را در سال 1969 در بغداد انتشار داده است.

من در كتاب خودم 44 رساله‌ي فارسي را معرفي كرده‌ام و مطالب آن‌ها را دسته‌بندي كرده‌ام و گزينه‌هايي از متون آن‌ها داده‌ام و در جلد دوم ان شاء الله متون تركي و عربي را كه از سوي ايرانيان در قرون گذشته تأليف شده منتشر خواهم ساخت.

 شما دسته‌بندي مطالب و فصل‌بندي آن را در كتاب خود با توجه به تنوع و گستردگي مطالب- بر چه اساسي انجام داده‌ايد؟

فصل‌بندي و نوع‌بندي مطالب رسالات موسيقي در اصل يكسان است و فقط شيوه‌ي بحث و شايد بتوان گفت، تفرّعات و روش‌شناسي گستره‌ي تنظيم مطالب فرق مي‌كند. در اين تحقيق من كوشيده‌ام با رو در رو نهادن و مقابله‌ي محتويات 44 رساله‌ي فارسي به دسته‌بندي اين مطالب و بازشناسي استخوان‌بندي آن‌ها بپردازم و وجوه افتراق آن‌ها را نيز بازنمايم. موسيقي را در گذشته «علم» مي‌ناميدند و آن دانشي بود كه از رياضيات جدا شده بود و فرجامين بخش تحصيلات عالي به شمار مي‌رفت و در طبقه‌بندي علوم، جايگاه خاصي داشت و به آن «صناعت علم» اطلاق مي‌شد.

ادامه نوشته

پورپیرار از ترکی فقط «قرجانماق» را بلد است

عیسی مجیدی

استاد دکتر ح. م. صدیق مطالب علمی خود را با شجاعت و تقوای علمی و بدون توجه به ملاحظات گروهی و حزبی و غیره مینویسند و انتشار میدهند و از این رو حتی دوستانی که زمانی مورد تایید استاد بودند، وقتی منافع حزبی و گروهی آنان به خطر می افتد به اسائه ادب دست میزنند. یکی از این افراد «ناصر پورپیرار» است که دکتر صدیق ده سال پیش دست او را گرفت و تاییدش کرد اما در بازخورد تحقیقات جدید استاد، او به کفران نعمت و دروغبافی دست زد. از میان جوابهایی که شاگردان استاد به بازخوردهای او نوشته اند، سه مقاله را در وبلاگ خود قرار میدهم.

لازم به ذکر است در بخش (ادامه مطلب) تصویر الفبای اورخون یا الفبای ترکی باستان را عینا از کتاب (یادمانهای ترکی باستان) اثر جناب دکتر حسین محمدزاده صدیق قرار داده ام.

متن یکی از مقالات که توسط جناب آقای محسن الهامی نوشته شده، به شرح زیر است.

 پورپیرار از ترکی فقط «قرجانماق» را بلد است!

 میرمحسن الهامی نوجه‌دهي

Email: mohsenelhami@yahoo.com

 ناصر پورپيرار، حروفچين سابق كتاب‌هاي توده‌اي‌ها و ملي‌گرايان شاهنشاهي، پس از انقلاب اسلامي با توجه به تجربه‌هاي آشنايي كه با مطبوعات و مدير مسئول‌ها پيدا كرده بود، مقالاتي عليه ملي‌گرايان نوشت و از اين راه توجه محافل مترّقي و نوانديش ايران را به خود جلب كرد. در دهه‌ي هفتاد، يكي از دوستان قشقايي استاد دكتر ح. م. صديق، استاد را در جريان فعاليت‌هاي او قرار داد و اين دو را با هم آشنا كرد. استاد در ملاقات‌هاي مكرر خودشان با وي، او را كه حتي مدرك ديپلم هم نداشت، به سوي تحقيقات علمي سوق دادند و از توصيه‌هاي مهم خويشتن برخوردار كردند. پورپيرار كه حمايت چنين استاد بزرگواري را ديد روحيه گرفت و كتاب اول و دوم خود را چاپ كرد. مرحوم اصلاني – دوست قشقايي استاد- يك روز از قول ايشان به اينجانب گفتند:«وي (پورپيرار) با سر و صدا و هاي و هوي و هوچيگري با شوونيسم شاهنشاهي مقابله مي‌كند. متأسفانه سخنانش عمق علمي ندارد. مردم را بر موج احساسات سوار مي‌كند و هتّاك نيمه‌آرامي است اما به هر حال در فروپاشي كاخ شوونيسم‌ها به ما كمك مي‌كند.»

استاد با اين برداشت بود كه از وي حمايت كردند و حتي زماني كه تعدادي از اساتيد دانشگاه‌هاي تهران پيشنهاد كردند كه پورپيرار را در مقال هر يك از دانشگاه‌ها، چند ضربه شلاق بزنند، استاد صديق در مقابل همه‌ي آن‌ها ايستادند و نظر خود را در حمايت از ايشان در يك مقاله‌ اعلام داشتند و فرمودند كه:«پورپيرار، آب در خوابگه مورچگان شوونيسم ريخته است.»

گول تیکین الفبای اورخون

در همين مقاله، استاد وي را به تكميل معلومات علمي خود دعوت كردند و حتي از ايشان خواستند كه به تحصيلات دانشگاهي روي آورد. استاد در جلسه‌اي كه در محل كتابفروشي نيل كه اتّفاقاً اينجانب نيز در آن جلسه حضور داشتم، به جد فرمودند:«اگر مرحوم آل احمد تحصيلات دانشگاهي در رژيم شاه را با عبارت خيال فضلا شدن مسخره مي‌كرد قصد اين را نداشت كه تحصيلات عاليه را انكار كند و زير سئوال ببرد بلكه هدف ايشان افشاي سياست‌هاي رياكارانه‌ي دانشگاهي شاهنشاهي بود. و ما ديديم كتاب اورازان از او كاملاً با ضوابط علمي تأليف شد و سخنراني‌هاي خود را هم عالمانه و مستند ابراز مي‌كرد و نقالي را به پژوهش‌هاي علمي راه نمي‌داد.»

اما اين صحبت‌ها و نصايح استاد صديق در پورپيرار كارگر نيفتاد و اين حروفچين قديمي كتاب‌هاي شاهنشاهي در چاپخانه‌هاي گارسه‌اي تهران، طبق روش هميشگي خود به نقالي در تاريخ ادامه داد. ولي استاد براي تقويت روحيه‌ي وي حتي به يكي از دانشجويان سابق خود كه در شهر باكو اقامت داشت امر فرمودند كه كتاب اول او را به زبان آذري ترجمه و چاپ كنند و چنين هم شد. اما پورپيرار اين همه را نفهميد و درك نكرد و شيپوري را كه به دستش داده شده بود از سر گشادش به نواختن شروع كرد بي‌آن كه سواد تاريخ كسب كند، خود را به اصطلاح مورّخ ناميد. به طوري كه بعدها دكتر صديق فرمودند:«او (پورپيرار) از ستمديدگان و مظلومان دفاع نمي‌كند. او با هوچيگري‌هاي لوس و ناشيانه‌اي به قلعه‌هاي شوونيست‌ها مي‌تازد و با توجه به عقده‌هايي كه در سال‌هاي پادويي در چاپخانه‌هاي دوره‌ي شاه در او ايجاد شده است، عقده‌گشايي و به تسويه‌ي خرده‌حساب‌هاي خويش با اربابانش مي‌پردازد و حقارت‌هايي را كه از آن‌ها ديده است، صاف به صورتشان مي‌زند. حمله‌هاي او به قلاع شوونيست‌ها، عوامفريبانه و توخالي است و دفاعش از ما (ترك‌ها) دفاع خوبي نيست.»

اينجانب همراه مرحوم عادل ارشادي‌فر، يكي از علاقه‌مندان استاد دكتر صديق در جلسه‌اي كه در تبريز در حضور ايشان بوديم درخواست كرديم كه حمايت معنوي خود را از پورپيرار قطع كند. حتي مرحوم ارشادي‌فر با لحني نسبتاً عصباني از استاد گلايه كردند كه:«حمايت‌هاي شما از او سبب خواهد شد ما از چنگال شوونيسم شاهي نجات پيدا كنيم و به چنگ شوونيست‌هاي نوانديشي كه اين شخص (پورپيرار) پادوي آن‌هاست بيفتيم.»

استاد صديق- اين وجدان بيدار مردم مظلوم آذربايجان- پس از سال‌ها تحمل ستم ملي شاهنشاهي توانستند تاريخ‌نگاري فرهنگ اين مردم ستمديده را سمت و سوي علمي بدهند و تا كنون نزديك به دويست عنوان كتاب در اين زمينه انتشار داده‌اند كه در هر كدام گوشه‌اي تاريك از فرهنگ غني اين ملت، نور و روشنايي ديده است. يكي از اين كتاب‌ها «يادمان‌هاي تركي باستان» است كه در آن سه كتيبه‌ي معروف خفته در دشت اورخون را معرفي و ترجمه كرده‌اند. اين كتيبه‌ها به الفباي باستاني تركي نوشته شده است كه دكتر صديق در مقدمه‌ي كتاب اين الفبا را معرفي كرده‌اند. و يك بار نيز در كتاب «سه سنگياد باستاني» آن‌ها را آموزش داده است. من در اين مقاله با توجه به اينكه همه‌ي به ظاهر مستندات پورپيرار از اين كتاب انتخاب شده است، همين الفبا را عيناً از كتاب دكتر صديق نقل مي‌كنم شايد ناصر پورپيرار – پادو و حروفچنين سابق توده‌اي‌ها و ملي‌گرايان تهران‌نشين كه اكنون صاحب مغازه‌اي سه ميليارد توماني و انتشارات و دفتر و دستكي گسترده از خوان نعمت ملي‌گرايان را صاحب شده است – دل خوش كند كه اين الفبا جعلي است. من بعيد مي‌دانم كه وي بتواند همين الفباي بسيار ساده را هم ياد بگيرد و اگر هم ياد بگيرد آيا خواهد توانست متن كتيبه‌ها را بخواند. زيرا او كه از تركي فقط «قرجانماق» را بلد است.

ادامه نوشته

رسالات موسیقایی عبدالقادر مراغه‌ای

دکتر حسین محمدزاده صدیق

ابن غیبی، عبدالقادر مراغی (متوفی 838 هـ .) صاحب آثار نظری در علم موسیقی، در شهر مراغه‌ی آذربایجان تولد یافته است. محمد علی تربیت تاریخ تولد او را 754 هـ . ذكر می‌كند.8 مرگ وی در شهر هرات و به بیماری وبا یا طاعون اتفاق افتاده است.

پدر عبدالقادر، به گفته‌ی خود او در انواع علوم ید طولا و مرتبه‌ی اعلی داشته است و موسیقی نیز می‌دانسته است. عبدالقادر این علم را پیش پدر و پس از حفظ قرآن یاد گرفته است و خود، علت آموزش موسیقی را مهارت یافتن در تلاوت قرآن با نغمات طیبه از سر وقوف ذكر می‌كند.

عبدالقادر پس از كسب علوم رایج عصر خود در مراغه،‌ به شهر تبریز رفته است. در روزگار او، شهر مراغه از شهرهای بسیار آبادان و مهد علم و ادب جهان اسلام بود. وی در دربار جلال‌الدین حسین بن شیخ اویس ایلكانی سلطان جلایریان به شغل دیوانی پرداخته است و مدتی نیز به عنوان حاكم عراق به كار پرداخته است و پس از فتح بغداد توسط امیرتیمور به سمرقند رفته و در آنجا به تعلیم موسیقی پرداخته و بزرگترین موسیقیدان و خواننده‌ی دربار امیر تیمور شده است.

جلایریان در توسعه‌ی موسیقی تركی ایرانی اهتمام داشتند و عبدالقادر هنگام اقامت در تبریز در مسابقه‌ی 000/10 دیناری كه از سوی رضا رضوانشاه استاد موسیقی تبریز برگزار شده بود، برنده‌ی آن شناخته شده است.

پس از وفات امیر تیمور در 807 هـ . به دربار خلیل، حاكم سمرقند (812 هـ .) و شاهرخ (779- 850) انتساب یافته است و در همین زمان كتاب الادوار را كه به زبان تركی نگاشته بود، به سلطان مراد دوم عثمانی تقدیم داشته است.

فرزند كهتر ابن غیبی موسوم به عبدالعزیز هم در علم موسیقی سرشناس بوده است و نقاوة الادوار اثر اوست كه او نیز آن را به سلطان مراد دوم عثمانی (855 هـ .) تقدیم كرده است.

عبدالقادر مراغه‌ای پس از مرگ نیز مورد تجلیل و احترام علمای فن قرار گرفته است و هر كس كه به تألیف رسالات موسیقی اهتمام كرده از او به عزّت یاد كرده است. مثلاً علی بن محمد معمار بنایی او را وحید الدّهر و الادان و فرید العصر و الزّمان می‌خواند.9

در زندگی و آفرینش عبدالقادر مراغه‌ای نكته‌ای كه بسیار قابل اهمیت است، این است كه وی بدون تعصّبات ملی، دو زبان فارسی و عربی را نیك آموخته و ضمن تركی‌نویسی، چند اثر هم به فارسی بر جای گذاشته است. گر چه او به موسیقی ملی تركی- ایرانی خدمات شایانی كرده است و هنوز بقایای آهنگ‌های تركی عبدالقادر در موسیقی تركی باقی مانده است، اطلاع وسیعی از ادبیات غیر تركی ایران نیز داشته است.

نوه‌اش محمود هم، مقاصد الادوار را به تركی نگاشته و به بایزید دوم عثمانی (886- 918 هـ .) تقدیم كرده است. خود عبدالقادر پیش از عثمانی‌ها به امیرتیمور كه هنرمندان را در زی و پناه خود نگه می‌داشت، علاقه داشت و از او در جامع الالحان به عنوان- پادشاه اسلام و سلطان الاعظم- یاد می‌كند و پیوسته او را به علم و هنر می‌ستاید.

ادامه نوشته

نگاهي به نقد كتاب يوسف و زليخاي فردوسي در فرهنگسراي بهمن

منبع: http://www.hamshahrionline.ir/hamnews/1384/840605/world/cultw.htm

 عطري آغشته به قرآن

مريم ظفرمند
كتاب «يوسف و زليخا» منسوب به حكيم ابوالقاسم فردوسي كه متن علمي و انتقادي آن براي اولين بار به تصحيح دكتر حسين محمدزاده صديق منتشر شده است، در روز يكشنبه ۱۶ مرداد ماه از ساعت ۱۷ تا ۳۰/۱۹ ، در تالار مبارك فرهنگسراي بهمن مورد نقد و بررسي قرار گرفت.در اين برنامه دكتر حسين محمدزاده صديق، استاد دانشگاه و زبانشناس، مهندس مرتضي مجدفر پژوهشگر، نويسنده و روزنامه نگار و سيدحيدر بيات، محقق، قرآن پژوه و مؤلف كتابهاي قرآني حضور داشتند.

000255.jpg

كتاب «يوسف و زليخا» ، منسوب به فردوسي، به اهتمام دكتر حسين محمدزاده صديق در ۴۰۲ صفحه تنظيم و از طرف انتشارات آفرينش منتشر شده است، اين كتاب شامل بخش هايي چون پيش سخن، نمونه خطي نسخه اصلي، مقدمه مصحح، متن يوسف و زليخا مطابق نسخه شماره ۱/۵۰۶۳ محفوظ در كتابخانه مركزي دانشگاه تهران، تعليقات مقدمه، واژه نامه تطبيقي «يوسف و زليخا» و «شاهنامه» ، شرح برخي اعلام، فهرست اعلام و منابع و مقدمه انگليسي است.
ادامه نوشته

ویژگی آثار میرزا فتحعلی آخوندزاده

منبع: http://www.theater.ir/fa/news.php?id=8176

 انتقاد اجتماعی و توجه به توسعه ویژگی‌ آثار آخوندزاده است
دکتر حسین محمدزاده صدیق مترجم آثار فتحعلی‌ آخوندزاده:

سه نمایشنامه فتحعلی‌ آخوندزاده با ترجمه حسین محمدزاده صدیق با حمایت انتشارات نمایش و همزمان با بیست و پنجمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر منتشر می‌شود. حسین محمدزاده صدیق، مترجم این آثار در گفت‌وگو با سایت ایران تئاتر‌ گفت:«از سال 79 کار روی پنج نمایشنامه فتحعلی آخوندزاده را شروع کردم و سال 83 هم آن‌ها را به انتشارات نمایش تحویل دادم. نمایشنامه‌های آخوندزاده را میرزا محمد جعفر قراچه‌داغی، منشی تحقیق فتحعلی شاه از ترکی آذری قفقاز به فارسی برگردانده و ترجمه من همراه با متن اصلی و با مقابله و تصحیح و استخراج لغات و اصطلاحات قابل توضیح و مقدمه نسبتاً مبسوط برای هر نمایشنامه چاپ می‌شود.»سه نمایشنامه فتحعلی‌ آخوندزاده با ترجمه حسین محمدزاده صدیق با حمایت انتشارات نمایش و همزمان با بیست و پنجمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر منتشر می‌شود.
حسین محمدزاده صدیق، مترجم این آثار در گفت‌وگو با سایت ایران تئاتر‌ گفت:«از سال 79 کار روی پنج نمایشنامه فتحعلی آخوندزاده را شروع کردم و سال 83 هم آن‌ها را به انتشارات نمایش تحویل دادم. نمایشنامه‌های آخوندزاده را میرزا محمد جعفر قراچه‌داغی، منشی تحقیق فتحعلی شاه از ترکی آذری قفقاز به فارسی برگردانده و ترجمه من همراه با متن اصلی و با مقابله و تصحیح و استخراج لغات و اصطلاحات قابل توضیح و مقدمه نسبتاً مبسوط برای هر نمایشنامه چاپ می‌شود.»
وی درباره نمایشنامه‌های آخوندزاده گفت:«این پنج نمایشنامه جزء اولین نمایشنامه‌های مشرق زمین محسوب می‌شود. ویژگی آثار آخوندزاده انتقاد اجتماعی و توجه به توسعه و دانش‌اندوزی است. هر نمایشنامه چهار پرده دارد و داستان در مورد یک قهرمان مثبت حرکت می‌کند. آخوندزاده به طور کل پنج نمایشنامه با عنوان‌های"کیمیاگر"، "موسیو ژوردان"، "وزیرِ خان لنکران"، "وکلای مرافعه" و"خرس دزد افکن" دارد که انتشارات نمایش قرار است سه نمایشنامه موسیو ژوردان، کیمیاگر و خرس دزد افکن را منتشر کند.»
محمدزاده صدیق که اولین بار با ترجمه نمایشنامه"نسیمی" نوشته فریدون آشوراُف در سال 51 به ترجمه آثار نمایشی پرداخته، درباره دیگر آثاری که ترجمه کرده گفت:«با توجه به این که سال‌ها در دانشگاه‌های مختلف ادبیات نمایشی در ایران را تدریس کرده‌ام، انتشار متون کلاسیک فارسی را در اولویت کاری خودم قرار دادم. در این زمینه انتشار کتاب"پنج نمایشنامه" که حاوی تصحیح پنج نمایشنامه از میرزا آقا تبریزی، نخستین نمایشنامه‌نویس فارسی است، انجام داده‌ام. چاپ اول این کتاب سال 56 توسط انتشارات طهوری و چاپ سوم آن سال 80 به وسیله انتشارات نمایش منتشر شد.»

نقدی بر یادداشتهای ناصر پورپیرار

گونای تبریزی

منبع: وبلاگ خمار مستی

  "اشاره: آقای ناصر پورپیرار در ادامه ی آنچه که بررسی تمدن ممتاز شرق باستان میخواند در چند ماه گذشته به سراغ ملت تورک آمده و این بار در انکار تمدن و فرهنگ و زبان و تاریخ تورکان پا را بسی فراتر گذاشته و گوی سبقت از پان فارسیزم نیز ربوده است. ما این مطالب را در سایت ایشان (ناریا) مشاهده کردیم و کمی تامل نمودیم تا شاید کسانی که آوازه ی پورپیرار را به آذربایجان شمالی نیز کشانده اند واکنشی نشان دهند یا حداقل آنهایی که پورپیرار اسمشان را آورده و نظریاتشان  را به سخره گرفته (مثل آقای دکتر صدیق) جوابی ارائه دهند که اینطور نشد. ما نیز این مطلب را به عنوان یک جواب حداقلی بصورت مکتوب برای پورپیرار فرستادیم که ایشان نیز ترجیح دادند سکوت کنند.

چندی پیش در برخوردی اتفاقی که با آقای دکتر صدیق در تبریز داشتم پرسیدم که آیا قصد ندارید جواب پورپیرار را بدهید و ایشان فرمودند: من وقت ندارم...."

 

مقدمه – سخنی با پورپیرار

حال که در ادامه انکارنامه های جالب تاریخی تان به تاریخ ، فرهنگ و زبان ترکان رسیده اید و خود باب این بحث مبارک و پرمناقشه را گشوده اید امیدوارم کمی حوصله به خرج دهید و به سیاق سابق بنده را نیز "دلقک درازبینی بی مایه ، بی مقدار ، نادان و ..." ننامید هر چند که مطمئنم اشتراک کنندگان در این بحث فقط اقوال را می شنوند و احسن را برمی گزینند. و نیز پوزش می طلبم اگر سبک نوشتاری ام در فارسی به پای سبک زیبای شما نمی رسد چراکه این اواخر (که خود سه چهار سالی می شود) هیچ به این زبان ننوشته ام و هر از گاهی هم اگر دستی به قلم برده ام به زبان مادری به قول شما "بی بار و فاقد ارزش تکلم اندیشمندانه "ام بوده است. که البته این را به حساب تعصب و افراط نگذارید که قصه ی یادگیری زبان مادری در میانسالی آنهم در خفقان تبریز و کلاسهایی که به لطف رٲفت اسلامی نظام حاکم و هوشمندی برخی دوستان ، دولت مستعجل بودند و استادانی که اکنون صدایشان از زندان تبریز به گوش می رسد ، خود قصه ی دیگریست ، که اندک خبر دارند.

در این که امکان جعل در تاریخ وجود دارد شکی نیست ، لکن در قضاوت هم باید جانب احتیاط را نگه داشت.گاه در قضاوت های تاریخی تان حقایقی را بر باد میدهید. گویا برای اثبات رخدادی که برای شما اثبات شده اما برای ما هنوز یک پیش فرض محتمل است تاب دیدن هیچ تمدن ، ملت و زبانی را در این منطقه ی به قول خودتان ممتاز ندارید و هر کاری می کنید که این منطقه ی پهناور را زمانی خالی از سکنه نشان دهید. برای این مجبور می شوید زبان ترکی را نوساز قلمداد و در کنار زبان فارسی قرار دهید ، و برای اثبات متنی از یک کتاب گمنام شاهد می آورید که خواندنش "نیازی به دانستن زبان ترکی ندارد". و داد و ستد های لغتی که در هر زبانی وجود دارد را دلیل بر ضعف می شمارید.

ادامه نوشته

پيرامون اشتباه مرحوم تربيت درباره قارا مجموعه

دکتر حسین محمدزاده صدیق

پيش از انتشار قارا مجموعه - اين اثر بي‌نظير تاريخ ادبيات صوفيانه در آذربايجان- صاحب‌نظران و اهل تحقيق به بحث پيرامون آن پرداختند و اين بحث‌ها سال‌ها ادامه خواهد داشت تا زواياي تاريك اين بخش گرانجاي از تاريخ ادب تركي بيشتر روشن شود. با توجه به اينكه بخشي از انتقادات وارده به استناد ادعاي مرحوم محمد علي تربيت در كتاب گرانقدر «دانشمندان آذربايجان» رجوع شده است، ‌در اين گفتار كوتاه سعي خواهم كرد به روشنگري در باب اين ادعا بپردازم.

مرحوم محمد علي خان تربيت فرزند ميرزا صادق از نوادگان ميرزا مهدي استرآبادي، متولد 1292 در تبريز صاحب مجله‌هاي گنجينه‌ي فنون، گنجينه‌ي معارف، تقويم تربيت و سه كتاب ارزنده‌ي تاريخ مطبوعات آذربايجان، زاد و بوم و دانشمندان آذربايجان و مؤلف مقالات ادبي فراوان در مطبوعات عصر خود، هنگام سخن از شيخ صفي الدين اردبيلي گويد:

«بقايي و غريبي نيز در تذكره‌ي پارسي و تركي خودشان شرح حال مفصلي از وي نوشته و كتابي به عنوان قارا مجموعه به حضرت شيخ نسبت داده و گفته‌اند نسخه‌ي آن مجموعه جز در خزانه‌ي كتب سلاطين صفويه در جاي ديگر موجود نيست و غريبي مزبور استطرادا قسمتي از محتويات آن را نيز ذكر كرده است».

بهتر است اول ببينيم بقايي و غريبي كيستند و كتاب‌هايشان كدام است. و آيا نقل قول مرحوم تربيت صحت دارد يا خير.

ادامه نوشته

گفتاری در شیوه‌ی تصحیح قارا مجموعه

دکتر حسین محمدزاده صدیق

در تصحیح نسخ خطی روش‌های گوناگونی اعمال می‌شود و متأسفانه نسخه‌های خطی تركی در ایران، به شیوه‌ی علمی تصحیح نشده است.

با توجه به اینكه نسخه‌های خطی سراپا مشحون از تصرّفات و تحریفات است، نیاز به بازخوانی و تصحیح و تشخیص متن صحیح احساس می‌شود. مرحوم علامه قزوینی درباره‌ی تصرفات و سهو و خطاهای عمدی و یا سهوی كاتبان و استنساخ كنندگان نسخ خطی در تاریخ 13 سپتامبر 1936 در نامه‌ای خطاب به سید حسن تقی‌زاده شمّ مصحح نسخه را مانند «شم فقاهتی» ارزش می‌نهد و می‌گوید:

«. . . جواباً . . . عرض می‌كنم خود سركار عالی از معاینه‌ی نسخه و مزاولت و ممارست مكرر ممتد مستمر آن، متدرجاً درجه‌ی ارزش مفیدی آن نسخه‌ را به دست خواهید آورد و شمّ تاریخی (نظیر شمّ فقاهتی علمای خودمان) سركار حكم خواهد كرد كه كدامیك از دو شق مزبور اصلح است . . . و هكذا در سایر موارد از این قبیل كه اساس و مناط در جمیع این چیزها ذوق سلیم و همان شمّ فقاهتی است».

وی در جای دیگری، در نامه‌ای دیگر خطاب به عباس اقبال آشتیانی كه كتاب حدائق السّحر را چاپ كرده بود، می‌گوید:

ادامه نوشته

کیشهای باستانی تورکان

دکتر حسین محمدزاده صدیق

 نتیجه‌ی پژوهش‌هایی که در قرن اخیر در باب کیش‌ها و آئین‌های باستانی ترکان انجام پذیرفته، این است که باورهای دینی ترکان بر محور یکتاپرستی دور می‌زده است. به آفریننده‌ی واحد «گؤی تانری» گفته می‌شد. گؤی در معنای بزرگ و ذوالجلال و تانری هم در معنای پگاه، آسمان و خدا است. برخی‌ها آن را به «آسمان خدا» ترجمه کرده‌اند. در میان ترکان پیش از اسلام، شمن‌گرایی، توتم‌گرایی، مانویت و مسیحیت نیز کم و بیش رواج داشت. مانویت در میان ترکان اویغور رواج داشت. دو رساله از رسالات مقدس دین مانی، به زبان ترکی اویغوری برجای مانده است. در وادی «تورفان» از آسیای میانه به این زبان نزدیک چهل هزار قطعه متن کشف شده که در میان آن‌ها متون مانوی هم وجود دارد. از شمن‌گرایان اویغور نیز متن‌هایی بر جای است. اما باورهای اصلی ترکان باستان همان گؤی‌تانری‌ پرستی بوده است که آن را دین «قامایی» هم گفته‌اند. در کنار آن‌ها از توتم‌گرایی هم باید سخن گفت که نشان‌های آن‌ها اکنون در نقش‌های قالی ترکمن و قشقایی بر جای مانده است. تناسخ و گردش ارواح، باور محوری در همه‌ی این کیش‌ها و آئین‌ها بوده است که هم اکنون در میان علویان، بکتاشی‌ها و اهل حق نیز چنین است. آداب و مراسم آئینی قامایی در بین فرقه‌های فوق هم اکنون رواج دارد. از منابع اصلی تحقیق در این آئین‌ها، گذشته از کتیبه‌ها و سنگیادهای دشت اورخون، متون خطی و چرم‌نبشته‌های اویغوری می‌توان به بیاض‌ها و رسالات درون گروهی اهل حق، علویان و بکتاشیه اشاره کرد.

ادامه نوشته

مراسم سالروز تولد دکتر حسین محمدزاده صدیق

برای رویت تمامی عکسها به منبع زیر رجوع کنید:

www.duzgun.ir

در تاریخ شانزدهم تیرماه 1391 روز جمعه، از ساعت 5 تا 8 عصر از طرف انجمن ادبی صابر، مراسم بزرگداشتی به مناسبت 67 ـمین سالروز تولد استاد دکتر حسین محمدزاده صدیق برگزار شد. در این مراسم شاعران و اصحاب قلم اشعار و نوشته‌های خود را درباره‌ی دکتر صدیق قرائت کردند.

دکتر مرتضی مجدفر، مدیر مراسم گفت:«این مراسم کوچک‌ترین کاری است که می‌توانیم برای قدردانی از استاد فرهیخته‌مان برگزار کنیم. هر یک از کتاب‌های ایشان چون نگینی در آسمان ادب‌پژوهی ایران اسلامی می‌درخشد.»

 

 

وی همچنین ادامه داد:«همه‌ی شاعران و دانشجویان قدیمی ایشان که الان خود، استاد و صاحب نظر هستند، با خشوع و تواضع در محضر ایشان سخنان دل خود را صمیمانه بر زبان آوردند.»

دکتر مجدفر از طرف هیئت برگزار کننده، از فرزندان استاد به عنوان فرزندان صالح و لایق تقدیر به عمل آورد.

از میان اشعار خوانده شده‌ی این مراسم، ترجیع‌بند سید احسان شکرخدایی و قصیده‌ی بلند میرزا شهرک طهماسب‌پور بیش از همه مورد توجه قرار گرفت. در مراسم برخی از دانشجویان قدیمی ایشان خاطرات خویش را نیز نقل کردند و چند تن از عاشیق‌های معروف آذربایجان مقام‌ها و ترانه‌های خود را به مناسبت همین روز به اجرا درآوردند.

دکتر صدیق در انتهای مراسم سه ساعته از این که امسال روز تولد وی با روز نیمه‌ی شعبان تقارن پیدا کرده است، اظهار خوشحالی و برای همه‌ی حاضرین دعای خیر کردند.

ضمن تشکر ویژه از جناب قلی میرزایی، در این مراسم جنابان زیر به قرائت مقاله، شعر و اجرای موسیقی پرداختند:

دکتر مرتضی مجدفر ، شهرک طهماسب پور، اکبر صالحی مهندس صادق نائبی، ، بیت الله افسر، سید مراد موسی پور، ولی شاه محمدی (گولدورلو ولی)، گشتاسب عباسپور (یاشار)، یانار، مرغوب، مهندس احمدی، قنبر سیفی، خانم شریفه جعفری، محمد کاظمی (هشته سر)، ، حجت شاواللی، ولی جانی، ایمان ایمانی، شاه علیزاده، مجرد، باباپور، بیژن فولادپور، محمد فولادپور، عاشیق جعفر سبحانی، عاشیق مراد رضاپور، سید احسان شکرخدایی و . . .

ادامه نوشته

ناصر پورپیرار، منادی شوونیسم جدید فارسی

دکتر کاظم لطفی

 پدیده‌ي ناصر پورپيرار كه در آغاز دهه‌ي حاضر پيدا شد و حتي در برهه‌اي از زمان مورد تأييد شخصيتي مانند دكتر صديق قرار گرفت، مدلول پدیده‌اي به نام مظلوميت فرهنگي تركان در رژيم شاهنشاهي و تلاش شوونيست‌ها براي تحميل آن به جمهوري اسلامي در زمان دولت آقاي خاتمي بود.

جرياني پيوسته مي‌كوشيد كه اين پديده را كاملاً ضد يهود جلوه دهد و با توجه به انزجار و بيزاري عمومي كه از يهود و اسرائيل در ايران وجود داشت، اين پديده توانست در ميان جوانان روشنفكر ايران عموماً و انديشمندان آذربايجاني خصوصاً جاي پا براي خود باز كند. مخصوصاً آن كه تقريباً همه‌ي كوشندگان فرهنگي تركي‌خواه آذربايجاني به اتفاق، اين پديده را مبارك و قابل تحسين انگاشتند و به تقويت آن كوشيدند.

اما، پس از آن كه ناصر پورپيرار از طريق فريب افكار عمومي به تجارت كتاب و تمكّن مالي و كاميابي‌هاي بازرگاني قابل توجهي دست يافت، اينك ديگر اجازه نداد كه جوانان طرح مسأله كنند و او پاسخ دهد، بلكه اين دفعه او خود طرح مسأله كرد و جوانان ما را وادار به پاسخ‌گويي و موضع‌گيري كرد. او اين بار مفهوم محوري قوميت را مطرح مي‌كند و با توهين به چهره‌هاي نوراني فعالين فرهنگ قومي در ايران، همه را به چالش مي‌كشد، و به جاي طرح انديشه‌هاي ديگران، استنباطات پنهاني خود را رو مي‌كند.

ادامه نوشته

گويش چاله‌ميداني ناصر پورپيرار

عبدالصمد امیرپاشایی

آقاي ناصر پورپيرار غير از زبان فارسي (آن هم گويش چاله‌ميداني داش‌مشتي‌هاي سابق تهران) با هيچ زبان ديگري آشنا نيست. نه تركي مي‌داند، نه عربي، نه انگليسي، نه فرانسه و نه زبان ديگري كه قادر باشد از منابع انسان‌شناسي، قومشناسي، زبانشناسي و ادبيات آن زبان‌ها استفاده كند. از كتاب «الفهرست» ابن نديم صحبت مي‌كند اما قادر نيست حتي يك صفحه از آن را بخواند و بفهمد و به همين فارسي چاله‌ميداني خودش ترجمه كند. نه مي‌تواند «احياء العلوم» امام محمد غزالي را بخواند، نه كتاب «الشّفاي» ابن سينا، نه آثار فارابي، خواجه نصير، حتي با كتاب‌هاي «سياست‌نامه»، «قابوسنامه» و «مرزبان‌نامه» هم آشنا نيست. نه «معجم البلدان» را ديده است و نه نامي از «مروج الذّهب» شنيده است. اما همه‌ي آن‌ها و ده‌ها و صدها منبع علمي دوره‌ي اسلامي را تخطئه مي‌كند و با گويش خاص خود به هوچي‌گري‌هاي عوامفريبانه مي‌پردازد. از اين راه پول و پله‌اي به هم زده طوري كه حتي توانسته است در مقابل دانشگاه تهران مغازه‌ي بزرگ انتشارات نيل را خريداري نمايد و با اين كه زماني حتي نمي‌توانست در پياده‌روهاي چاله‌ميدان تهران، بساط كتابفروشي پهن كند امروز صاحب مؤسسه‌ي عظيم فرهنگي و مدير مسئول انتشارات كارنگ شده است و مجوزهاي لازم جهت تخريب شخصيت‌ها را هم پي در پي اخذ مي‌كند و حتي اجازه‌ي چاپ كتاب در سنگاپور را نيز به دست مي‌آورد.

اولاً بايد عرض كنم كه سخنان پورپيرار همچون تكه پاره‌هايي پراكنده است كه مانند پتوي چهل تكه به همديگر وصل شده‌اند تا شكلي واحد به خود بگيرند ولي نهايتاً نمي‌توان با مطالعه‌ي اين همه پراكنده‌گويي مشوش‌آميز از آن‌ها به يك نتيجه‌ يا به چند نتيجه‌ي مشخص رسيد كه نهايتاً بتوان پاسخ مشخصي به آن داد. دستش به هر كتابي رسيده‌، برداشته و تكه‌اي از آن را در متن فرو كرده است.

جالب است كه وي اخيراً درباره‌ي زبان تركي نيز اظهار نظر كرده است. و در اين ميان كتاب يادمان‌هاي تركي باستان اثر استاد پركار دكتر حسين محمدزاده صديق را تخطئه كرده و مي‌گويد:

« . . . بدين ترتيب ترك‌ها را كه خشت كهني قالب نزده‌اند و گورستان قابل گذري ندارند بايد معلم و ماماي فرهنگ جهان بدانيم!»

ادامه نوشته

قواعد نامه‌های ترکی

دکتر حسین محمدزاده صدیق

Prof. Dr. Hüseyin Düzgün (Hossein Mohammadzadeh Sadigh)

 نظام تعلیمی دولت قاجار در «ممالک محروسه» با هدف تربیت افراد کاردان بومی برای اداره‌ی امور سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و جز آن تنظیم شده بود و به همین دلیل بر آموزش زبان و ادبیات ترکی استوار بود تا دانش‌آموخته‌های بومی غیر ترک در ممالک محروسه، بتواند با دولت مرکزی و نمایندگان آنان در ولایات و رجال و کبار حکومتی تعامل ایجاد کنند. از این رو وزراء، شاهزادگان و والیان، ادیبان و علمای ترک و غیر ترک را تشویق می‌کردند که به نگارش لغت‌نامه‌های ترکی، تلخیص فرهنگ‌های مفصل ویا تآلیف قواعدنامه‌ها اقدام ورزند.

از نمونه‌های گونه‌ی نخست می‌توان به کتاب «خلاصه‌ی عباسی» اشاره کرد که کوتاه شده‌ی فرهنگ عظیم ترکی به فارسی «سنگلاخ»1 اثر میرزا مهدی خان استرآبادی است که از سوی محمد خویی در روزگار عباس میرزا و در تبریز تدوین شده است. گونه‌ی دیگر از این کتاب‌ها «قواعد‌نامه‌»های دستوری بودند. این گونه کتاب‌ها در ممالک فارس‌نشین، مثلاً در اراک، اصفهان، شیراز و جز آن که ساکنانش دو زبانه بوده‌اند، از استقبال بیشتری برخوردار بود.

این قواعدنامه‌ها اغلب به ترتیب الفبایی تنظیم می‌شدند و چیزی میان واژه‌نامه و دستور زبان بودند و تقریباً کتاب‌های محاوره‌ای و به اصطلاح امروزی «مسافرتی» و «دستی» به شمار می‌رفتند. این قواعدنامه‌ها برای اشخاصی نوشته می‌شد که کتابت و قرائت زبان فارسی را آموخته بودند و یا فارسی، زبان مادری‌شان بود و از طریق آن‌ها می‌بایست با دقایق زبان ترکی نیز آشنا شوند. دو نمونه‌ی مهمی که از این دست کتاب‌ها بر جای مانده است «قاعده‌ی زبان ترکی» اثر عبدالعلی خلخالی تألیف شده در عهد عباس میرزا ولیعهد و «قواعد زبان ترکی» تألیف میرزا بابا طبیب آشتیانی نوشته شده در عصر محمد شاه قاجار است.

ادامه نوشته

جوابیه منتشر نشده دکتر صدیق به مدافعان فرضیه آذری احمد کسروی

دکتر حسین محمدزاده صدیق

- 1 –

احمد كسروی در سال 1317 ش. تئوری «زبان آذری» را مطرح كرد. طبق این تئوری گویا در آذربایجان زبان تركی بعدها رایج شده است و تركان به تدریج آمده، اسكان یافته‌اند و قبل از آن‌ها مردمی زندگی می‌كردند كه زبانشناسان «آذری»‌ بوده و این زبان موهوم در نقطه‌ی وسیعی از شمال غرب كشورمان رایج بوده و در اثر غلبه‌ی تركان آن مردم و زبانشان از بین رفته است. من در این كتاب نشان داده‌ام كه این تئوری در دنیای زبانشناسی اثبات نشده است و چنین زبان هم تا كنون در تاریخ بشریت متولد نشده است و زبان‌هایی كه در آذربایجان امروز رایج است از تركی، كردی، تاتی، گیلكی، طالشی، آسوری، ارمنی و گویش‌های هرزندی، كرینكانی و غیره و غیره همگی هزاران سال است كه در این منطقه بوده‌اند و دارای تاریخ ادبیات و فولكلور و پیشینه و نیز صرف و نحو مدوّن دارند و در گویش‌شناسی ایرانی قابل اعتنا و بررسی هستند. اما زبان فرضی كه كسروی ادعا كرده است كه در منطقه‌ای به وسعت آذربایجان رواج داشته، هیچ چیزش تا كنون معلوم نشده است، حتی یك نسخه‌ی خطی به این زبان یافت نشده است و امثله و شواهدی كه كسروی و پیروان او برای اثبات این تئوری پیش كشیده‌اند، به نیم زبان‌ها و گویش‌هایی مانند گیلكی، طالشی و تاتی منسوب‌اند و این تئوری در رژیم شاهنشاهی به جهت مقابله با حوادث سیاسی در آذربایجان و مآلاً بلحاظ سركوب زبان تركی جعل و تبلیغ شد. حاصل كلام آن كه این فرضیه تبدیل به حكم نشده است.

 - 2 –

من با این فرضیه در اوایل دهه‌ی چهل كه دانشجوی مقطع لیسانس زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تبریز بودم، آشنا شدم. یكی از پیروان كسروی كه درس «درآمد بر زبانشناسی عمومی» به ما تدریس می‌كرد، در كلاس با سیاسی‌بازی‌های خاصی به تبلیغ این تئوری می‌پرداخت. استاد دیگری كه شیفته‌ی زرتشتی‌بازی بود و از تهران با هواپیما به تبریز می‌آمد و به ما درس «پارسی باستان» را تدریس می‌كرد، بی آن كه حتی یك كلمه‌ی تركی بداند، به تحقیر و توهین به زبان تركی می‌پرداخت و به ما می‌گفت كه شما آذری هستید. ترك نیستید. یك روز من در كلاس گفتم كه:«بهتر است یك درس دو واحدی برای زبان آذری بگذارند و این زبان را به ما یاد بدهند و ادبیات آن را تدریس كنند و به ما یاد بدهند تا به اصل خود بازگردیم.» همین حرف من . . .

ادامه نوشته

مصاحبه با دکتر صدیق پیرامون کتاب قارا مجموعه شیخ صفی الدین اردبیلی

مصاحبه زیر توسط سایت دوستداران دکتر صدیق در اختیار بنده قرار داده شده است. از دست اندر کاران این سایت تشکر میکنم. با توجه به لزوم شناخت هرچه بیشتر این اثر گرانقدر مصاحبه زیر را به علاقه مندان تقدیم میشود.

 

سؤال: آقاي دكتر حسين محمدزاده صديق، اخيرا شاهد نشر كتاب قارا مجموعه (منسوب به شيخ صفي الدين اردبيلي) به همت و تصحيح جنابعالي بوده‌ايم، لطفا براي آشنايي خوانندگان ابتدا مختصري درباره‌ي كتاب قارا مجموعه و مؤلف آن صحبت بفرماييد.

جواب: در گذشته شايد بتوان گفت از قرن سوم هجري به اين سو، در ايران و سوي‌هاي آن در تاريخ ادبيات عربي، تركي و فارسي، متصوفه، مريدان مشايخ صوفيه، درباره‌ي شرح احوال و مقامات و كرامات و اقوال و سخنان و نصايح و مناقب آنان سال‌ها و حتي قرن‌ها بعد از مرگ مشايخ خود، اقدام به تهيه و تنظيم و نگارش رسالات و كتب مي‌كردند و به نام آن مشايخ معروف مي‌ساختند. مثلا در باب يكي از مشايخ صوفيه موسوم به ابو سعيد ابوالخير چندين كتاب جامع در حالات و كلمات و روايات او، نگاشته شده است. يكي از آن رسالات كتابي است كه نواده‌ي او جمال الدين ابو روح لطف الله بن ابوسعيد نوشته است كه در پنج باب است و در آن كرامات و سخنان و وصايا و روايات و حكايات مربوط به ابوسعيد را نقل كرده است كه تحت نام كلمات و حالات شيخ ابوسعيد چاپ شده است.

رساله‌ي ديگر، اسرارالتوحيد نام دارد و آن را محمد بن منور بن شيخ الاسلام بن سعد بن ابي طاهر ابوسعيد  تنظيم و تأليف كرده است و تمام مطالب و نوشته‌هاي آن را به ابوسعيد ابي الخير، جد پنجم خود منسوب ساخته است. و در واقع او، در كتاب اسرارالتوحيد منسوب به ابوسعيد ابي‌الخير، درباره‌ي احوال و اخبار و اقوال و كرامات جد خويش، از مجموعه‌ي روايات و اطلاعاتي كه در اين باب داشته، مطالبي گردآورده است.

دکتر حسین محمدزاده صدیق

رسالات متعدد ديگري نيز در باب ابوسعيد و از زبان او و يا رسالاتي درباره‌ي ديگر مشايخ صوفيه موجود است كه اهل فن از آن‌ها اطلاع دارند. البته اين گونه تأليف، خاص صوفيه نيست. شما در نظر بگيريد كه كتاب بسيار عزيز ما شيعيان يعني نهج البلاغه هم از سوي سيد رضي و با عشقي كه به مولاي متقيان حضرت علي بن ابي‌طالب (ع) داشته، تنظيم شده است و ديوان حضرت علي(ع)  كه باز از طرف وي تدوين گشته، منسوب به آن حضرت مي‌باشد. كتاب نهج الفصاحه را هم خود پيامبر گرامي ما تأليف نفرموده‌اند بلكه بعدها علاقه‌مندان با استفاده از روايات صحيح و اصحّ، اين كتاب را كه حاوي كلمات قصار آن حضرت است، تأليف كرده‌اند. و صحيفه‌ي سجاديه نيز چنين است. و ديگر كتب منسوب به اولياء و اقطاب و مشايخ كه حاوي نصايح و كلمات و سخنان آنان است، بعد از مرگ آنان تأليف و تنظيم شده است.

شيخ صفي الدين اردبيلي هم يكي از مشايخ كبار صوفيه بوده است و به تركي صحبت مي‌كرده است. مريدانش رسالات منسوب به او را جمع آوري كرده‌اند و آنچه را كه در باب او و به نقل از كلمات او، نصايح و سخنان او و نظاير آن را به تركي تأليف كرده‌اند، نام آن را قارا مجموعه گذاشته‌اند كه در كتب تراجم احوال و تذكره‌هاي مربوطه به نام آن اشاره مي‌شود. و اين مجموعه چنان عزيز بوده است كه پيوسته در خزاين كتب شاهان صفوي در اصفهان نگهداري مي‌شده است و قبل از انتقال پايتخت به اصفهان نيز، در اردبيل و تبريز و قزوين نسخ متعدد و البته متفاوت آن در صندوق‌هاي كتابخانه‌ي سلطنتي قزلباشان موجود بوده است و بعد از فروپاشي سلسله‌ي صفويه به تاراج رفته است ولي پيوسته ميان مريدان صفويه و قزلباشيه روايات و نسخ شايد بازنويسي شده استنساخ‌هاي جديد و دستنويس‌هاي متعدد آن كه اغلب بياض ناميده مي‌شده، وجود داشته است.

ادامه نوشته

نظریه علمی دکتر صدیق پیرامون آذر و آذری و بسترسازی شبکه مهران باهارلی برای بی وطن جلوه دادن ترکان

خلاصه

اینجانب بر اساس کتاب «فرضیه زبان آذری و کسروی» دکتر حسین محمدزاده صدیق مقاله زیر را نوشتم. مقاله‌ای که بیشتر به خاطر روشنگری در برابر دروغها و تلاشهای مذبوحانه شبکه مهران باهارلی برای تلقین بی وطن بودن ترکان، انجام دادم. این شبکه اخیرا مقاله های چندین سال پیش خود را دوباره ارسال میکند و اصرار دارد که اعلام کند در کردستان، لرستان، اصفهان، خراسان، همدان و دیگر شهرها ترکها وجود دارند همچنین در بخشی که آن را آذربایجان مینامد نیز ترکها و دیگر اقوام اعم از گیلکی و تات و غیره نیز وجود دارند و ربط دادن وطن آذربایجان به ترکان آذری، در نظر این شبکه یک عوامفریبی است. به دنبال این القاء و تلاش، در نتیجه سعی دارد ما ترکان آذربایجانی را بی وطن و پراکنده در ایران جلوه دهد و تلاش کند تا این ترکان را با هم متحد کرده و وادار به جدایی طلبی و تشکیل حکومت واحد کند. در حالی که ایران وطن ازلی و ابدی ماست.  لازم دانستم در برابر این دسیسه مقاله‌ای بنگارم. و صراحتاً بگویم:

همان طور که با شنیدن نام کردستان، میدانیم که ساکنان آن کرد هستند و با شنیدن نام لرستان میفهمیم که ساکنان آن لر هستند حتی اگر اقوام دیگر نیز در این استانها ساکن باشند، کردستان مساوی ساکنان کرد این سرزمین است، آذربایجان نیز مساوی ترکان آذربایجانی است.

 سرآغاز

در بحبوحه‌ی جنگ جهانی دوم به این طرف نام «آذری» که در طول تاریخ و در کتابهای جغرافیایی و انساب به زبان ترکی اطلاق شده بود از طرف احمد کسروی به بازی گرفته شد. وی ادعا کرد که اولا این کلمه ترکی نیست و ثانیا گویا زبانی بوده است از تبار زبانهای فارسی که پس از آمدن به این منطقه از بین رفته است. در راستای سیاست انکار و امحای هویت و ملت «ترک» در آذربایجان، این نام برای نامیدن یک زبان جعلی به کار گرفته شد و با سیاست انگلیس مقاله احمد کسروی اول در روزنامه تایمز لندن چاپ شده و در دانشگاه‌های انگلستان پذیرفته شد و به او مدال سلطنتی انگلیسی در رشته زبانشناسی هم اعطا شد. در حالی که کسروی الفبای زبانشناسی را هم بلد نبود. پان ایرانیستها و ناسیونالیستهای افراطی فارس از این واقعه خوشحال شدند و تا کنون بیش از یکصد کتاب و جزوه در این زمینه چاپ کرده اند. آنها تنها هدفشان این بود که آذری و آذربایجان را از مجموعه «ترک» جدا کنند و قومی آریایی به حساب آورند از طرف دیگر روسها هم به وجد آمدند و با «آذربایجان» نامیدن ترکان و آذریان سعی کردند آنها را از بدنه ملت ترک جدا سازند.

کسانی که اکنون تلاش میکنند بگویند که آذری و آذربایجان ترکی نیست هدفی جز خدمت به سیاسی بازیهای آریایی و روسی ندارند در این رابطه اینجانب بخشی از تحقیقات دکتر صدیق درباره ریشه شناسی آذری و آذربایجان را در اینجا نقل خواهم کرد.

امیدوارم پس از خواندن عمیق و دقیق مطالب دکتر صدیق به دسیسه ها و حیله های مئهران باهارلی که برای ریشه‌یابی فارسی کلمه و نام آذربایجان تقلا میکند و آن را دو دستی به پان ایرانیستهای مدرن میبخشد بیشتر برملا شود. او با روشهای غیر علمی و حتی ضد علمی و با تحقیر و تخریب  و تهدید میخواهد ما را از میدان به در کند و در نتیجه میدان برای شوونیستها خالی شود وی حتی از وطن بودن آذربایجان برای ترکها واهمه دارد و آن را متشکل از اقوام متعددی میداند و همه را اعم از تات و یهودی و ارمنی و طالش و کرد و غیره آذربایجانی مینامد!

ادامه نوشته

حدیقة السعدای حکیم ملا محمد فضولی

مقاله زیر درباره کتاب حدیقة السعدا اثر حکیم، فیلسوف و عارف گرانقدر محمد فضولی در زمینه ادبیات رثایی آذربایجان است که اهمیت بسزایی دارد و جزو مقالات فضولی پژوهی دکتر ح. م. صدیق به شمار میرود

منبع: دوزگون سئونلر سایتی

www.duzgun.ir

ملا محمد بن سلیمان فضولی، اندیشمند اسلامی و شاعر سترگ‌اندیش سده‌ی دهم، در تاریخ ادبیات ایران نامی بسیار عزیز و گران‌قدر است و به لحاظ چند محور مهم در گستره‌ی ادب اسلامی ایران شایان ذكر نیكونامی است. نخست آن‌كه در دانش كلام برای نخستین بار عدل و امامت را به مباحث فلسفی افزود و اصطلاح «مهدی منتظر» را به ‌عنوان یك اصطلاح فنی وارد كلام كرد و در این باب «مطلع‌الاعتقاد فی معرفة ‌المبداء و المعاد» را نوشت و نظریه‌ی «ابن میمون» را كه اثبات می‌كرد كلام اسلامی دنباله‌ی كلام مسیحی است، رد كرد و در دانش كلام كه تا زمان او، كلام سنت و جماعت نامیده می‌شود، «نوآوری شیعی» ایجاد كرد.

دوم از آن‌جهت كه در تاریخ مكاتب شعر فارسی پلی میان مكتب عراقی و سبك معروف به هندی شد. مكتبی كه در تاریخ شعر فارسی مكتب وقوع نامیده می‌شود، در واقع با فضولی شروع شد و اوج گرفت و شاگرد او صائب تبریزی این سبك را به طرزی نوین و شیوه‌ای بدیع «سبك معروف به هندی» بدل ساخت. و بدین‌گونه توان گفت كه فضولی پدر سبك معروف به هندی بشمار می‌رود.

فضولی مذهب شیعه داشت و كلیه‌ی علوم عقلی و نقلی رایج زمان خود را به ‌خوبی آموخته بود و در اغلب زمینه‌های دانش بشری قلم زده است.

محمد بن سلیمان فضولی دوران كودكی خود را با تحصیل مقدمات عربی و ادب فارسی پیش پدر خود آغاز كرده، سپس به تصریح خویش سال‌های جوانی در نجف اشرف در جوار تربت پاك علی ‌بن ابیطالب - علیه‌السلام- به خدمت و تحصیل معارف ادامه داده است.

ادامه نوشته

دکتر صدیق و تاج الشعرای اردبیلی نوحه سرای معاصر

این مقاله متن سخنرانی استاد دکتر حسین محمدزاده صدیق در مراسم تجلیل از مقام مرحوم عباسقلی یحیوی تاج الشعرای اردبیلی (نوحه‌سرای معاصر) که در سالن فدک شهر اردبیل برگزار شد، میباشد. از سایت دوستداران دکتر صدیق (www.duzgun.ir) تشکر میکنم که متن این مقاله را در اختیار اینجانب گذاشت.

ادبیات مرثیه

و

آفرینش رثایی تاج الشّعرای اردبیلی

 - 1 -

«ادبیات مرثیه» بخش اعظمی از مجموعه‌ي گرانجاي شعر و ادب تركي آذربايجان را تشكيل مي‌دهد كه پيوسته از سوي سلاله‌ي پاك روحانيت معظم شيعه مورد حمايت قرار گرفته است. ولي با كمال تأسف بايد گفت كه بعد از انقلاب مقدس اسلامي، آن گونه كه بايد و شايد مورد اعتناي مسئولان فرهنگي نبوده است. تا كنون هيچ نهادي براي تدوين و تبويب تاريخ ادبيات مرثيه‌سرايي در آذربايجان و يا تصحيح و تنقيح متون مرثيه‌اي قدما تشكيل نشده است. و همتي اگر بوده است، از سوي خود دلسوختگان عاشورايي و با بضاعت شخصي آنان صرف اين مهم گرديده است. در حالي كه توقع چنان است كه فرهنگستان و دانشكده‌ي ادبيات مرثيه‌اي تركي تأسيس گردد و آثار كم‌نظير و بي‌نظير مرثيه‌سرايان و نوحه‌گران سرزمين ما مورد مداقه‌ي فرهيختگان و دانشجويان و استادان ادبيات و هنر قرار گيرد.

گرچه آئين نوحه‌سرايي شيعي در تركي از قرن دوم و سوم هجري آغاز شده است، اما ظاهراً نخستين مجموعه‌ي شعري مدوّن در موضوع مراثي اهل بيت عصمت و طهارت - عليهم السلام- «شهدانامه‌»ي نشاطي اردبيلي است كه در روزگار شاه تهماسب صفوي در تبريز سروده شده است. اين كتاب را «حديقه السّعدا» اثر حكيم ملامحمد فضولي دنبال كرده است. اين اثر در تاريخ ادبيات تعزيه‌اي ما، جايگاهي بسيار والا و شايسته دارد كه به ‌لحاظ تركي‌ستيزي دربار پهلوي در ايران كه در راستاي اسلام‌ستيزي پيش مي‌رفت، مانند ديگر آثار ارزنده‌ي اسلامي- تركي ايران به بوته‌ي فراموشي سپرده شد. متاسفانه دولت جمهوري اسلامي هم در سال‌هاي گذشته توجهي به نشر متون مذهبي تركي و آذري نداشته است و نظارت و حمايت خود را از اين مهم، در سال‌هاي اخير دريغ داشت. حتي هفته‌نامه‌ها و نشرياتي نظير «سهند»، «اسلامي بيرليك»، «يول» و جز آن كه چند سال پيش انتشار مي‌يافت و در تبليغ معارف اسلام در منطقه نقشي مهم داشت، يكي پس از ديگري تعطيل شد.

حديقة‌السعداء بيش از ده بار به چاپ سنگي رسيده است، در قاهره، تبريز و استانبول در سال‌هاي 1271، 1261، 1253 هـ. (قاهره)، 1296، 1389، 1286، 1273 و 1302هـ. يك بار نيز در سال 1955م. در استانبول با برگردان به الفباي لاتيني و تغيير در شيوه‌ي بيان و ساخت زباني نشر شده است و در انتظار يك نشر علمي و انتقادي از سوي خود ايرانيان است.

حادثه‌ي جانسوز و جانگداز كربلا، موضوع اصلي اين اثر است و ذكر مصايب همه‌ي انبيا و اوليا در اين كتاب به ‌خاطر طرح اين حادثه است.

 

ادامه نوشته

تصاویری از دکتر صدیق

بنا به درخواست دوستان عزیز تصاویری از استاد را در زیر می آوریم

مصاحبه دکتر صدیق پیرامون میراث ‌مکتوب ‌دینی ‌ترکان- قسمت دوم

منبع:‌ فصلنامه هفت آسمان (دانشگاه ادیان)

اين مقاله در ضميمه مجله با عنوان «کتاب اديان» منتشر شده است.

مصاحبه کننده: داود بهلولی

*آيا اين آثار در بحث دين‌شناسي اهميتي دارند؟

اهميت اين آثار اصلاً در مباحث علم‌الاديان است. ببينيد، اكنون در فارسي آگاهي چنداني از طريقت‌هايي مانند يسويه و گلشنيه نداريم. زيرا متون هر دو طريقت به تركي است و در ايران كسي همت نكرده است كه اين متون را به فارسي برگرداند. اگر تركي با ترجمه‌ي اغلب متون طريقتي از فارسي و عربي غنا يافته است، فارسي از اين جهت بسيار ضعيف مانده است. در باب طريقت گلشنيه كتابي داريم با نام مناقب گلشني كه به زبان تركي آذري در مناقب ابراهيم گلشني تبريزي بنيانگذار اين طريقت در قرن هفتم هجري نگاشته شده است و اتفاقا متن تركي آن در خارج از ايران حدود سي سال بيش چاپ شد. محققان فارسي زبان از آن بي‌اطلاع هستند. خلوتيه هم، همين‌طور است. چرا از اهل حق صحبت نكنيم؟ اين جماعت اصلا به فارسي متني ندارند. متون آئيني آنان يا به تركي است يا به كردي و به كردي اندك است، اتفاقاً اين اندك هم چاپ شده است.

اما متون تركي، اگر هم تكثير شده، درون گروهي و به صورت غير علمي و مغلوط بوده است. گروه‌هاي اهل حق بيست و چهار گوينده دارند كه منزلت آنان در اين فرقه شبيه منزلت انبياء در دين مبين اسلام است. آثار همه‌ي اينان به تركي است كه به آن "كلامات" مي‌گويند. از ميان اين "گوينده" هاي 24 گانه من تاكنون توانسته‌ام فقط برخي در كلامات يكي از آنان كه اولي‌شان هم است، يعني بايرك قوشچواوغلو را چاپ كنم. در كنار اين 24 كتاب كه در ميان اهل فرقه جنبه‌ي تقدس دارد و از آشنا ساختن اغيار با آن‌ها احتراز دارند، متون منثور و منظوم آئيني ديگر هم موجود است كه به آن‌ها "بياض" گفته مي‌شود.

آن‌چه به نثر در ميان اين فرقه موجود است، تفسيرهاي كلامات و شأن نزول‌هاي آن است كه نيم قرن پيش شخصي موسوم به "پيرداوري" با عشق و علاقه‌ي خاصي آن‌ها را گرد‌آوري كرده و دستنويس‌هاي خود را در بيش از ده مجلّد تكثير و ميان معتقدان توزيع كرده است. اين مجلدات به "تفاسير پيرداوري" معروف است.

رسالات متعدد ديگري از نوع مناقب و آداب‌نامه‌ها در ميان فرق ده‌گانه‌ي اهل الحق ايران، غاليان عراق و علويان تركيه، به صورت نسخ خطي موجود است. برخي از آن‌ها در عراق و تركيه چاپ شده است. مانند "الشّبك" كه در عراق انتشار يافت و برخي از رساله‌هاي منسوب به شيخ صفي الدين كه پس از انتشار فرضيه‌ي قارامجموعه از سوي ما در تهران، در تركيه چاپ شد.

ادامه نوشته

مصاحبه دکتر صدیق پیرامون میراث ‌مکتوب ‌دینی ‌ترکان- قسمت اول

منبع: فصلنامه هفت آسمان (دانشگاه ادیان)

اين مقاله در ضميمه مجله با عنوان «کتاب اديان» منتشر شده است.

مصاحبه کننده: داود بهلولی

لطفاً از نخستين نمونه‌هاي ميراث مكتوب تركي براي ما بگوئيد.

كهن‌ترين آثاري كه به عنوان ميراث مكتوب تركان مي‌توان از آن ياد كرد، سنگ نبشته‌هاي گؤي تورك است.پنجاه و اندي كتيبه‌ي سنگي است كه در آسياي ميانه يافت شده است. اين جانب ترجمه‌ي فارسي سه كتيبه از آن‌ها را چند سال بيش در تهران چاپ كردم با نام "يادمان‌هاي تركي باستان"و "سه سنگياد باستاني".

زبان اين كتيبه‌ها مربوط به دوره‌ي مشترك تاريخ زبان تركي است و مطالب‌ها آن‌ها با نخستين الفباي تركي كه الفباي "گؤي تورك" ناميده مي‌شود، برسنگ نقر و حك شده است.

مطالب كتيبه‌ها ماهيت حماسي و آئيني و ديني دارد. در اين كتيبه‌ها اشارات فراواني به دين باستاني تركان شده است. منبع بسيار جالبي در دين‌شناسي باستان تركان است.

*دين باستاني تركان چه ديني بوده است؟

راسوني Rasonyi دین باستان ترکان را دین قامایی می‌نامد و می‌گوید که در این دین عنصر اصلی همه‌ی تصورات مذهبی، باور به گؤی تانری (= خدای آسمان)، روح و آخرت است.

ضیاء گوک آلپ Gökalp دین باستانی ترکان را دین تیسین Tisin مي‌داند و به آن شامانيزم هم مي‌گويد و قام‌ها را روحانيان اين دين مي‌شناسد. مي‌گويد كه باورهاي اين دين براساس چهار عنصر طبيعت آب، آتش، خاك، باد و چهار حيوان گوسفند، مرغ، سگ و گاو قوام يافته است.

ژان پاول رو Jean- Paul Raux تأکید دارد که دین کهن ترکان را فقط می‌توان شامانیزم نامید و می‌گوید که لفظ شمن تونگوزی است و شکل اصلی آن"شان من" بوده است و در ترکی به صورت "قام" درآمده است.

عثمان توران می‌گوید که کلمه‌ی"تانری" در ترکی هم به معنای آسمان است و هم حکایت از الوهیت دارد و شاهان ترکان هون را هم "تانری قود" می‌نامیدند. در کتیبه‌های گؤی تورک نیز باور به تانری، درمعنای تبیین خلقت کائنات است. از سوی دیگر، وی می‌گوید که در دین باستانی ترکان "قام"‌ها افرادی متنفذ بودند و نقش اولیا را داشتند. ارول گونگور به شدت معتقد است که ترکان باستان شامانیست نبودند و دین آنان، دین یکتاپرستی بود که ویژگی‌های خود را داشت و این ویژگی‌ها سبب شده که برخی‌ها آنان را شامانیست بنامند. در ترکی "قام" جای"شمن" را گرفته است و شمن یک واژه‌ی تونگوزی است و این دین در سیبری پیدا شده است. "قام"ها نقش روحانیان را در میان ترکان داشتند و دارای نیروهای فوق طبیعی بودند.

 

ادامه نوشته