سخندانى و زبان آورى نظامی‌ 2

تالیف و ترجمه: دکتر حسین محمدزاده صدیق - ۱۳۵۲

بخش دوم و پایانی

فرجام سخن

ما در اين رساله‌ى كوتاه خود از عناصر اصلى خلاقيت نظامی‌ سخن گفتيم. بی‌ گفتگوست كه بخش ناچيزى از هنرورى اصيل و پربار او را بررسى كرديم. تحليل همه جانبه‌ى خلاقيت نظامی‌ در گفتارى كوتاه ناممكن است، ده‌ها جلد اثر پژوهشى بايسته است و من مطمئنم كه چنين آثارى به وجود خواهد آمد. اكنون می‌خواهم چكيده و نتيجه‌ای از آنچه كه گفتم بنگارم.

البته اين جا نيز مطلب پايان يافته نخواهد بود. تنها به برخى مسايل اساسى اشاره خواهيم كرد كه حل آن‌ها ما را به دريافت راستين مرده ريگ گرانبهاى اين شاعر سترگ‌انديش راهبرى خواهد كرد.

براى طرح روشن‌تر و دقيق‌تر مساله، آن را در سه بخش اساسى در نظر آوريم:

الف) اهميت اجتماعى.

ب) ارزش ادبى.

پ) مسأله‌ى تاثير.

ادامه نوشته

سخندانى و زبان آورى نظامی‌ 1

تالیف و ترجمه: دکتر حسین محمدزاده صدیق - ۱۳۵۲

بخش اول

در انجام كتاب، بايد از مهارت نظامی‌ در فن شعر نيز سخنى‌ به ميان آورد. اين موضوعى بسيار گسترده است كه نياز به رساله‌ای جداگانه دارد. هم از اين رو ما را قصد آن نيست كه مهارت سخنورى نظامی‌ را همه جانبه بررسى كنيم. می‌خواهيم نوعى تصوير تقريبى از استادى او در فن شعر به دست دهيم.

دو قرن پيش از نظامی‌، سنت شعرى ويژه‌ای در ايران، مبتنى بر تمايلات اشرافيت شعوبى ايجاد شده بود كه به وسيله‌ى آن قواعد و اصول زندگى جارى پيش از تسلط عربان باز نموده می‌شد. نظامی‌، چنان كه ديديم اين اشراف را مدح نگفت و نخواست افسانه‌هايى را كه براى استوار ساختن پايه‌هاى تسلط و حاكميت خود ساخته بودند، بنياد بخشد.

مناسبت نظامی‌ به زبان ادبى زمان نيز چنين بود. شرايط زمان از او به فارسى شعر می‌طلبيد ولى سره كردن و تصفيه‌ى خيالى فارسى، براى او كارى بی‌‌بهره بود. براى بيان مفهوم و غنى كردن زبان، هر جا لازم می‌آمد، او از كلمات عرب هم استفاده می‌كرد ولى در اين كار نيز راه افراط نمی‌پيمود. وقتى واژه‌ى عربى به كار می‌برد كه معادل آن را در زبان زنده‌ى جارى نمی‌يافت و منزه‌طلبى تصنّعى را زيانبار می‌شناخت. زبان نظامی‌، محافظه‌كارانه نيست، زبانى است كه در آن عهد در نثر فارسى جارى و رايج بود. زبان ادبى و كتبى بود و حالت تصنعى‌ نداشت.

ادامه نوشته

تغزل نظامی گنجوی

تالیف و ترجمه: دکتر حسین محمدزاده صدیق - ۱۳۵۲

وقتى سخن از نظامی‌ می‌رود، پيش از هر چيز، منظومه‌هاى زيبا و دل‌انگيزش به ياد می‌آيد. چه بسا كه مهارت استادانه‌ى او را در غزل‌سرايى‌ فراموش می‌كنند. متاسفانه از آنجا كه هنوز غزل‌ها، چكامه‌ها و رباعی‌هاى نظامی‌ به تمامی‌ به دست ما نرسيده است، نمی‌‌توانيم تحليلى همه جانبه از اين موضوع به دست دهيم. موادى كه در دسترس ماست، بسيار اندك است و توان گفت كه بررسى نشده است. هم اكنون از ديوان نظامی‌ دو دستنويس در كتابخانه‌ى بودليان آكسفورد «انگلستان»، يكى در برلين، يكى در كتابخانه‌ى خديو قاهره و دو نسخه‌ى ديگر در هندوستان موجود است. در جنگ‌ها و سفينه‌هاى گوناگون نيز غزل‌هايى چند از او گردآورى شده است. كار تهيه نشر انتقادى از اين ديوان، دشوار ولى پراهميت و ضرورى است. اميد است كه اين كار در عرفه‌ى جشن نظامی‌ فرجام گيرد.

آنچه كه فعلا ما می‌توانيم پيرامون تغزل نظامی‌ بگوييم اين است: در تذكره‌ها آمده است كه غزل‌هاى نظامی‌ بی‌اندازه زياد بود اما در سخن درست نيست. ديوان‌هاى موجود نزديك دو هزار بيت دارند كه بی‌گمان بخش اصلى ديوان هم اين هاست. نمی‌توان دقيقاً گفت كه شاعر اين ديوان را چه زمانى تدوين كرده است. اما بيشتر غزل‌ها مسلماً محصول دوران جوانى شاعر است. غزل‌هايى نيز هست كه در آن‌ها شاعر از پيرى خود سخن می‌گويد.

ادامه نوشته

پیروان مکتب نظامی گنجوی در سده‌ی هشتم

تالیف و ترجمه: دکتر حسین محمدزاده صدیق - ۱۳۵۲

ادبیات آذربایجان در سده‌های هفتم و هشتم هجری در شرایط سخت اقتصادی و سیاسی تکامل می‌یافت. سپاه ویران‌گر فئودالی مغول، از آغاز سده‌ی هفتم که سرتاسر خاور نزدیک و بخش اعظم از اروپا را درنوردید، آذربایجان را نیز تصرف کرد. شهرهای زیبا و روستاهای سر سبز و آباد را ویران کرد. قتل و غارت و مالیات‌های سنگین مردم را از هستی ساقط کرده بود.[1]

استیلای مغولان، ضربه‌های شدیدی به تکامل فرهنگی و اقتصادی مردم وارد کرد. کشتارهای خونین و قتل و غارت‌های بی‌امان، خرید و فروش اهالی به عنوان برده و کنیز و نفی بلد هنرمندان و دانشوران، در زندگی مادی و معنوی مردم، تأثیر وخیمی بر جای می‌نهاد.

سرکرده‌های چنگیز خان، اغلب مردم شهرها و حتی قصبه‌های بزرگ را بدون استثنا قتل عام می‌کردند. از جمله در اترار، اورگنج، نیشابور، ترمذ، هرات، مرو، توس، ری، مراغه، اردبیل، نخجوان،‌ بیلقان و دیگر شهرها کشتار عظیمی کردند.[2]

«اسارت مغول با چرکاب خونین خود، مردم سرزمین‌های تحت استیلای خود را، نه فقط در مشقت و مضیقه نگه می‌داشت، که روح آنان را خرد و خفه می‌کرد.»

ادامه نوشته

تحقیقی در تبار نظامی گنجوی - بخش دوم و آخر

مقاله زیر، مقاله استاد دکتر حسین محمدزاده صدیق است که در کنگره نظامی در سال ۱۳۷۱ در شهر تبریز ارائه شد، اما این مقاله بعد از مدتی از میان مقالات کنگره نظامی حذف گردید.

دکتر حسین محمدزاده صدیق در تبریز کنگره نظامی گنجوی 1371

تصویر استاد دکتر صدیق زمانی که در کنگره نظامی گنجوی در شهر تبریز شرکت کردند.

ب- ادله‌ی معنایی و بیان در مضمون

آنجا که با کاربرد لغات ناب ترکی تسلط خود را به دقایق این زبان توانمند آشکار می‌سازد و گر چه اساساً سعی نظامی بر آن است که در پارسی‌سرایی کمتر لغت غیر فارسی و به ویژه لغات ترکی به کار برد اما ذهن وقّاد و طبع روان و جودت بیان او مانع این خواستش می‌شود. برخی لغات ترکی ناب که نظامی در آثار خود به کار برده است، عبارتند از: آقا، اروغ، ایل، ایلاق، بالش، بزک، بیرق، تامغا، توتماج، تتق، چالش، طغان، قارنجه، قزل، قشلاق، گرک، منجق، وثاق، یام، یزک، یبلان و جز آن.

مثال:

خردم یزک فرستد و وثاق خیلتاشی،

ادبم طلایه دارد به یتاق پاسبانی.

*

تا کرمش در تتق نور بود،

خار ز گل، نی ز شکر دور بود.

ادامه نوشته

تحقیقی در تبار نظامی گنجوی - بخش اول

مقاله زیر، مقاله استاد دکتر حسین محمدزاده صدیق است که در کنگره نظامی در سال ۱۳۷۱ در شهر تبریز ارائه شد، اما این مقاله بعد از مدتی از میان مقالات کنگره نظامی حذف گردید.

پرتره - تصویر نظامی گنجوی به قلم ناصر بخشی تبریزی

سخن از تبار و نژاد بزرگانی چون نظامی، نه در خور شأن متفکران فراخ‌اندیش است. به واقع نمی‌توان نوابغی چون او را با انتساب به قوم و قبیله‌ای خاص، از جهان بشریت وا گرفت و خورشید جهان تابشان را کم بود و کم شعاع ساخت. بزرگانی چون هومر، شکسپیر، دانته، نظامی، فضولی، تاگر و جز اینها از آن تمامت بشریت هستند. ما نیز اینجا بنا بر آن نداریم که برای الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤید گنجوی شجره‌تراشی کنیم، بلکه قصد ما رسوا ساختن شجره‌تراشان و تبارسازان برای اوست و بی آن که از کسی نامی ببریم، کوتاهی اندیشه‌های پلید این پتیاره مغزان را باز می‌نماییم.

جداسازی بزرگان دین و علم آذربایجان و ترک‌نژاد از تبار و گذشته‌ی آنان و منفک ساختنشان از سرزمین آذربایجان، شیوه‌ای متداول در دوره‌ی ستمشاهی بوده است و محققان غیر متعهد و غیر مهذب آن دوران که کرکس صفت دور‌ سفره‌ی مردار شاهنشاهی جمع شده بودند، فعالانه در این میدان تاخت می‌کردند که به هر تقدیر ثابت کنند: «ترک خالی از هر گونه مفهوم نژادی است»[1] و همه‌ی معارف ترکی و اسلامی را به حکومت‌های فاسد پیش از اسلام و یا جنبش‌های مجوسی و مزدکی و بابکی ضد اسلامی منسوب می‌ساختند.[2] اینان فخر بر این داشتند که همه‌ی نوابغ اسلام را به تبار آتش‌پرستان و زندیقان و مجوسان بربندند و معارف اسلامی را ناشی از نبوغ آریایی و عجم‌های نژاده و تخمه سره بدانند. و حتی پای فراتر می‌نهادند و ازدواج‌های درون فامیلی و ازدواج با محارم را که در میان آتش پرستان و زرتشتیان و زروانیان رواج داشت، به عنوان «اصل حفظ نژاد و تخمه‌ی اصیل اهورایی» توجیه می‌کردند.

ادامه نوشته

نظامی گنجوی‌ شاعر بزرگ آذربايجان - دکتر حسین محمدزاده صدیق- قسمت دهم (آخر)

نویسنده: ی. الف. برتلس

ترجمه شده در سال ۱۳۵۲ توسط: دکتر حسین محمدزاده صدیق

(تمامی مقالات نظامی پژوهی دکتر ح. م. صدیق را در بخش موضوعات، قسمت نظامی‌پژوهی به صورت یکجا مطالعه فرمایید)

پرتره نظامی گنجوی، نقاش: ناصر بخشی هنرمند تبریزی

اسکندر نامه نظامی گنجوی (بخش دوم و آخر)

نظامی‌ از سه موضوع بحث می‌كند ولى در بالا ديديم كه اثر دو پاره بيشتر نيست. موضوع‌هاى دوم و سوم با هم آمده‌اند. چراكه شاعر نتوانسته است ميان حكيم و پيغمبر مرزى بنهد. شايد هم دلايلى ناگفتنى داشته است. اين گونه طرح مساله، فرق ميان نظامی‌ و فردوسى را مشخص می‌كند. فردوسى اسكندر را فقط در سيماى پهلوانى مجسم كرده است.

نظامی‌ منظومه‌ى خود را با سخن از منشأ اسكندر آغاز می‌كند. در اين جا از «روايت دهقان» يعنى افسانه‌ای كه اشراف ايران ساخته‌اند ياد می‌كند. بنا به اين افسانه، اسكندر پسر «دارا»ست. دليل پيدايى اين افسانه را در بالا گفتيم. نظامی‌ اين روايت پوچ را به تندى رد می‌كند و به جاى آن از روايتى ديگر سخن می‌گويد. بنا به اين روايت، اسكندر فرزند زن گدا و راهبه‌ای‌ است. فيليپ او را از كنار جسد مادرش كه از گرسنگى مرده، برداشته و به فرزند خواندگى پذيرفته است. ولى شاعر را اين روايت نيز خرسند نمی‌كند. او مايل است كه اسكندر را فرزند فيليپ به قلم آورد. در همه‌ى دستنوشته‌ها نيز نام فيليپ به صورت «فيليپوس» آمده است كه احتمال دارد تحريف استنساخ كنندگان از «فيليقوس» باشد.

آموزش و پرورش اسكندر با تفصيل شرح داده می‌شود. او همراه ارسطو كه بعدها دانشمندى بزرگ شد، از پدرش تعليم ديده است.

سپس تصويرى كوتاه از سوگند اسكندر كه می‌گويد پس از آن كه بر تخت نشست براى رعيت دادگر و عدالت‌گستر خواهد بود، داده می‌شود و آن گاه حكاياتى از سفرهاى جنگى اسكندر می‌آيد.

قصد اسكندر از اين محاربات، جهان‌گشايى و تسلط بر سرزمين‌هاى ديگر نيست، می‌خواهد بدين گونه به ستمديدگان و تحقير شدگان يارى كند.

ادامه نوشته

نظامی گنجوی‌ شاعر بزرگ آذربايجان - دکتر حسین محمدزاده صدیق- قسمت نهم

نویسنده: ی. الف. برتلس

ترجمه شده در سال ۱۳۵۲ توسط: دکتر حسین محمدزاده صدیق

(تمامی مقالات نظامی پژوهی دکتر ح. م. صدیق را در بخش موضوعات، قسمت نظامی‌پژوهی به صورت یکجا مطالعه فرمایید)

نظامی گنجوی شاعر بزرگ آذربایجان به ترجمه دکتر حسین محمدزاده صدیق دوزگون

اسكندرنامه نظامی گنجوی (بخش اول)

چنان كه گفتيم، نظامی‌ برروى «اسكندرنامه» واپسين منظومه‌ى خود، بيشتر كار كرده است. شاعر پير و ديرسال، همه‌ى تجربه‌ها و آگاهی‌هاى خود را يكجا جمع كرده و در خلق اين اثر دخالت داده است. براى جمعبندى و آزموده‌هاى خود، تمثال مناسب اسكندر مقدونى را برگزيده است. رابطه‌ى اسكندر با ارسطو، يعنى برجسته‌ترين نماينده‌ى فلسفه‌ى يونان باستان براى تمام مشرق زمين در قرون وسطا، امكان آوردن مباحث فلسفى فراوانى را در منظومه آسان می‌ساخت.

همچنين رابطه‌ى اسكندر با هنرمندان و استادكاران نيز تعيين مناسبت نظامی‌ را به هنرهاى زيبا ممكن می‌نمود. خلاصه آن كه اسكندر مقدونى براى نظامی‌ اهميتى ديگر داشت. به كمك آن نظامی‌ موضوع چگونگى اداره‌ى كشور را كه در مباحث پيشين نتوانسته دقيقاً تشريح كند، اين جا به صورتى گسترده می‌آورد. اين مضمون پيش از نظامی‌، در ادبيات شرق و غرب وارد شده بود. شخصيت جهانى اسكندر كه به روزگار جوانى پيروزی‌هاى بزرگى به دست آورد، در آن زمان توجه مردمان را به خود جلب كرده بود.

به ضرس قاطع توان گفت كه افسانه‌ى اسكندر در سده‌ى چهارم پيش از ميلاد وجود داشته است.

پيش از انتشار اين افسانه‌ها نيز، شرح حال رسمی‌ اسكندر توسط «كلتارخ» و «آنسكريت» به قلم آمده بود، كه بعدها ماده‌ى خامی‌ براى اثر «پلو تارخ» (سال 120- 50 م.) شد. نوشته‌هاى پلو تارخ نيز بعدها در خلق رمان‌هايى درباره‌ى اسكندر در اروپا موثر افتاد.

ولى گرچه هواخواهان اسكندر و پيروان آنان به او افتخار می‌كردند، او را نام‌آور و پرآوازه می‌ساختند ولى دشمنان اسكندر- اشراف قبيله‌هاى مناطقى كه او تحت تصرف در می‌آورد- نيز داستان‌هايى به وجود می‌آورند كه هدف از آن، دفاع از شكست خوردگان و زايل كردن رسوايى شكست بود ولى اين كار در برابر آوازه‌ى پيروزی‌هاى اسكندر بی‌‌بهره بود. اين اشراف تلاش می‌كردند مقدونى بودن اسكندر را انكار كنند، و با افسانه‌هايى جعلى او را از قبيله‌ى خود می‌شمردند. او را خويشاوند همخون خود لقب می‌دادند. بدين گونه، بر اساس نظريه‌هاى افسانه سازان آن عهد، واقعيت فتح از بين می‌رفت.

ادامه نوشته

نظامی گنجوی‌ شاعر بزرگ آذربايجان - دکتر حسین محمدزاده صدیق- قسمت هشتم

نویسنده: ی. الف. برتلس

ترجمه شده در سال ۱۳۵۲ توسط: دکتر حسین محمدزاده صدیق

(تمامی مقالات نظامی پژوهی دکتر ح. م. صدیق را در بخش موضوعات، قسمت نظامی‌پژوهی به صورت یکجا مطالعه فرمایید)

هفت پيكر

نظامی‌ براى منظومه‌ى ديگر خود موضوعى به دلخواه برمی‌گزيند و باز به تاريخ ايران پيش از اسلام نظر می‌اندازد ولى- به گفته‌ى خود شاعر- فردوسى كه پيش از او آمده بوده، سخنى ناگفته نگذاشته و همه چيز را به تفصيل به نظم درآورده است.[1] تكرار ديگر باره‌ى سخن زيباى پيشينيان نيز از نظامی‌ ساخته نبود ولى جايى می‌رسد كه ناگزير در برابر يكى از تمثال‌هاى آفريده‌ى فردوسى تأمل می‌كند و آن تمثال «بهرام گور» شاه ساسانى است و رهرام پنجم (438- 420 م.) - پسر يزدگرد اول كه در ادبيات اسلامی‌ به بهرام گور معروف شده- به راستى هم در تاريخ ساسانى جاى مشخص و پراهميتى دارد. در ادبيات قرون وسطا، اين شخصيت تاريخى با برخى از ويژگی‌هاى اسطوره‌اى مشرق زمين درآميخته است. نام او از نام خداى «ورثرغنه» گرفته شده و با اساطير گرجى و ارمنى نيز انطباق يافته در سيماى شكارچى طبيعت كه مرزى در مهر و كين خود نمی‌شناسد تصوير شده است.[2] نظامی‌ می‌گويد از مواردى كه فردوسى بی‌‌توجه از آن‌ها گذشته است، استفاده كرده و داستانى ديگر آفريده است ولى «نقص كار فردوسى» تنها دليل اقدام نظامی‌ به سرودن اين منظومه نبوده است. قهرمان‌هاى اساطيرى «واهاگى» و «واختانگ» كه در گرجستان و ارمنستان نامبردار بود و حماسه‌هاشان، حماسه‌ى بومی‌ قفقاز به شمار می‌رفت، پيوستگی‌هاى نزديكى با روايت‌هاى اساطيرى بهرام گور دارد[3] و نظامی‌ به اصرار دقت و توجه زيادى به اين حماسه‌هاى بومی‌ كرده است. به ياد آوريم كه «خسرو و شيرين» نيز با روايت‌هاى بومی‌ قفقازى وابسته بود. فعلا نمی‌توانيم همه‌ى منابع مورد استفاده‌ى نظامی‌ را كه در سرودن اين منظومه فرا دست داشته، مشخص كنيم. اين كار در آينده انجام خواهد گرفت. اكنون تنها می‌خواهيم آويزش‌هاى ميان منظومه‌ى نظامی‌ و اثر فردوسى را معين كنيم.

فردوسى در شاهنامه، در فصلى كه از بهرام گور سخن می‌گويد، به عنوان تاريخ نويس و «تاريخ سرا» به بنيان‌ها و ضوابط تاريخى اتكا می‌كند و اصول تاريخ رسمی‌ آن زمان را رعايت می‌كند ولى تنها به آن نيز قناعت نمی‌ورزد. در فصل‌هايى كه از تولد، تاجگذارى و تدابير كشور‌دارى بهرام سخن می‌گويد، به تاريخ متكى است ولى افزوده‌هاى ديگرى كه به منظومه وارد كرده، گرچه تا حدودى در تاريخ‌نگارى آن زمان نيز منعكس می‌بود ولى به طور كلى وابسته به دوران بسيار كهن و اساطير پيشينيان است مانند: مهارت بهرام در شكار، دلاورى در جنگ با جانوران خيالى گوناگون، آوردن زيبارويان از ميان مليت‌هاى دنيا به دربار خود و جز اين‌ها. فردوسى اين موارد را از منابع غيرتاريخى آموخته و اخذ كرده است.

ادامه نوشته

نظامی گنجوی‌ شاعر بزرگ آذربايجان - دکتر حسین محمدزاده صدیق- قسمت هفتم

نویسنده: ی. الف. برتلس

ترجمه شده در سال ۱۳۵۲ توسط: دکتر حسین محمدزاده صدیق

(تمامی مقالات نظامی پژوهی دکتر ح. م. صدیق را در بخش موضوعات، قسمت نظامی‌پژوهی به صورت یکجا مطالعه فرمایید)

ليلى و مجنون

در بالا تاريخ سروده شدن اين منظومه را به دست داديم، شاعر اين منظومه را به خواست خود و به سفارش شيروانشاه به نظم درآورده است. در نظم اين داستان، نظامی‌ از كدام مواد خامی‌ سود برده است؟ قهرمان اين منظومه قيس بن ملوح است. بسيارى از نظريه‌پردازان عرب اين شخص را كه با لقب مجنون نامبردار شده است، شخصيتى تاريخى و شاعر به شمار می‌آورند كه گويا در سال 689 م. مرده و شعرهايى از خود برجاى گذاشته است.

ولى اين راى درست نيست. بنا به روايت ابن كلبى، شعرهاى مجنون و افسانه‌ى عشق شوربخت او ساخته و پرداخته‌ى يكى از اعضاى خاندان بنى‌اميه است كه نام خود را آشكار نكرده است. به نظر من اين آگاهى موثق و درست‌تر است. سراينده‌ى شعرها، روايت‌هاى مربوط به مجنون را بی‌ آن كه به صورت داستان در بياورد، تنها شعرهاى خود او را ارايه كرده و چند حادثه وابسته به تاريخ خلق اثر را به فورم روايت شفاهى ميان مردم رايج كرده است. بعدها زبانشناسان عرب اين روايت‌ها را گردآورده، منظم كرده‌اند. اهم اين روايت‌ها چنين است:

شرح زندگى مجنون در «الشعر و الشّعرا» از ابن قتيبه (وفات 831 م.) و «الاغانى» ابوالفرج اصفهانى (وفات 967 م.)، كه همه را يك‌جا ابوبكر الوليبينى ناشر ديوان مجنون گردآورده است. ما نيز از داده‌هاى همين ناشر سود برديم.

ادامه نوشته

نظامی گنجوی‌ شاعر بزرگ آذربايجان - دکتر حسین محمدزاده صدیق- قسمت ششم

نویسنده: ی. الف. برتلس

ترجمه شده در سال ۱۳۵۲ توسط: دکتر حسین محمدزاده صدیق

(تمامی مقالات نظامی پژوهی دکتر ح. م. صدیق را در بخش موضوعات، قسمت نظامی‌پژوهی به صورت یکجا مطالعه فرمایید)

آفرینش نظامی گنجوی

خسرو و شيرين

دومين منظومه‌ى نظامی‌ ما را به جهان خيالى ديگرى رهنمون می‌شود. اينجا ديگر حكايت شاهد مثال ضابطه‌هاى تئوريك نيست، بلكه اساس كمپوزيسيون را تشكيل می‌دهد. و منظومه بر بستر حكايتى واحد جارى است.

سوژه‌ى منظومه پيش از نظامی‌ موجود بوده است و تا اندازه‌ای با تاريخ خاندان ساسانيان مربوط می‌شود ولى علاوه بر منابع مكتوب، روايت‌هاى شفاهى نيز ميان مردم جارى بوده است و با قصر شيرين و بناهاى بيستون، كه به دست شاهان كهن ايران ساخته شده بود، ارتباط داشت. بنا به نوشته‌ى ياقوت، جغرافى‌نويس عرب، افسانه‌هاى وابسته به نيمه‌ى نخست سده‌ى دهم با اين بناها آويزش دارد. طبرى (وفات 921 م.) مورخ عرب، گفته است كه درباره‌ى خسرو پرويز ساسانى، داستان‌هاى فراوانى ميان مردم است. فردوسى در بخشى از شاهنامه‌اش كه از خسرو سخن می‌گويد، اعتراف كرده است:

«آنچه را از سخنگويان ديرين آموخته است، دوباره بنيادى نو می‌دهد.»

می‌بينيم كه در زمان فردوسى، روايت‌هايى كه درباره‌ى خسرو بود، شياع گسترده داشته است. چراكه او از اين روايت‌ها

ادامه نوشته

نظامی گنجوی‌ شاعر بزرگ آذربايجان - دکتر حسین محمدزاده صدیق- قسمت پنجم

نویسنده: ی. الف. برتلس

ترجمه شده در سال ۱۳۵۲ توسط: دکتر حسین محمدزاده صدیق

(تمامی مقالات نظامی پژوهی دکتر ح. م. صدیق را در بخش موضوعات، قسمت نظامی‌پژوهی به صورت یکجا مطالعه فرمایید)

آفرينش نظامی‌ گنجوی

ما در اين گفتار كوتاه خود، دوران نظامی‌ و زندگانى او را از نظر گذرانيديم. در پايان می‌خواهيم به بررسى آثار او دست بزنيم. روش ما بی‌‌نهايت ساده و روشن است. آثار نظامی‌ هنوز به زبان همه‌ى ملت‌ها ترجمه نشده است.[1] و از متن اصلى نيز تعداد اندكى از خوانندگان بهره‌مند می‌شوند. از اين رو:

1) مضمون اين آثار را به طور كلى، 2) رابطه‌ى آن‌ها را با آثار پيش از آن‌ها، 3) اهميت اجتماعى و ادبى آن‌ها را تشريح می‌كنيم. و در انجام بحث، از ويژگی‌هاى زبان و شيوه‌ى بيان شاعر سخن خواهيم گفت. بدين گونه خواننده از اهميت موضع نظامی‌ در خلاقيت ادبى ملل جهان، آگاهى معينى به دست خواهد آورد.

1. مخزن‌الاسرار (گنجينه‌ى رازها)

نظامی‌ نخستين منظومه‌ى استرگ خود را در سال‌هاى بارورى زندگيش سرود. پيش از آغاز به ساختن اين اثر، بی‌گمان در زمينه‌ى تغزل كارهاى گسترده‌ای انجام داده بود. رسايى و كمال تكنيك شعرى در «مخزن‌الاسرار» (= گنجينه‌ى رازها) دليل اين مدعا تواند بود. مثنوى «حديقة الحقايق» (= باغ حقيقت‌ها)، اثر منظوم مجدود سنايى شاعر غزنوى (مرده در بين سال‌هاى 1181- 1141 م.)، از عوامل مؤثر در خلق اين منظومه بوده است.[2] نظامی‌ خود در اين باره گويد:

ادامه نوشته

«آچيق فيكرلي تاجير، حاجي مهدي كاظيم كؤزه‌كناني»

مين بير افتخار / ستارخانين سيلاح داشلاري

«آچيق فيكرلي تاجير، حاجي مهدي كاظيم كؤزه‌كناني»

ائلدار تبریزلی

http://msadik.blogfa.com

دوگونله‌نيب تورپاقلارا آنالارين باخيشي
باش اوجا ملتيميز اؤز منليگين اونودور،
اسار تقانادالارينا دؤزرلرمي آسلانلار
غئيرت كاني ‌اوغوللاردان گؤرونمزمي بير غئيرت

باش اوجا ملتيميز اؤز منليگين اونودور،

اجنبي‌نين چيراغينا هي سؤزولور، ياغ اولور.

اريمه‌سي، تؤكولمه‌سي دره‌لره داغلارين،

اوره‌گيمه، قيزيم منيم هي ديكه‌لير، داغ اولور

(حسین دوزگون)

حاج مهدي كاظيم كؤزه‌كناني و يا كوزه‌چي مشروطه حركاتينين فعال مبارزلريندن و ستارخانين ياخين سيلاح داشلاريندان اولموشدور. حركاتين اوللريندن، مبارزه مئيدانيندا حضورو اونون اولموش، وطن و ملّتي‌نين آزادليغي اونروندا، جانيندان و ماليندان كئچميش و اونلارا اليندن گلن اسيرگمه‌ميشدير.

ادامه نوشته

نظامی گنجوی‌ شاعر بزرگ آذربايجان - دکتر حسین محمدزاده صدیق- قسمت چهارم

نویسنده: ی. الف. برتلس

ترجمه شده در سال ۱۳۵۲ توسط: دکتر حسین محمدزاده صدیق

نظامی‌ با هنرورى و بديعه گويى، از پادشاه اجازه‌ى بازگشت می‌خواهد. سخاوت سلطان، پيش از آن كه واقعى باشد، تصنعى و ظاهرى بود. پس از آن كه از چادر بيرون می‌آيد، يكى از آدم‌هاى ذكوره جان، شايد هم يكى از قصيده‌سازان دربارى، با ريشخند از اين گونه تشكر و سپاسگزارى او سئوال می‌كند:

عروسى كاسمان بوسيد پايش،

دهى ويرانه باشد در نمايش.

دهى، وان‌گه چه ده، چون كوزه‌ى تنگ،

كه باشد طول و عرضش نيم فرسنگ.

ندارد دخل و خرجش كيسه پرداز،

سوادش نيم كار ملك ابخاز.

آن شخص می‌خواهد بگويد كه ديه مرز ولايت «آبخاز» است و در نتيجه‌ى هجوم‌ها و يورش‌ها [ى وحشيان روس و ارمنى] نيم محصولش به غارت می‌رود. اين ضربه براى نظامی‌ نابيوسيده بود. نظامی‌ به استهزاء پاسخ می‌دهد كه اين ديه براى من تنها منبع گذران است، نه ثروت و دارايى، و چنين از سخاوت سلطان سخن می‌گويد:

ولى چون ملك خرسنديم را ديد،

ولايت در خور شاهانه بخشيد.

ادامه نوشته

نظامی گنجوی‌ شاعر بزرگ آذربايجان - دکتر حسین محمدزاده صدیق- قسمت سوم

نویسنده: ی. الف. برتلس

ترجمه شده در سال ۱۳۵۲ توسط: دکتر حسین محمدزاده صدیق

الياس، فرزند يوسف كه به تخلص نظامی‌ نامبردار شده، در سال 41- 1140 م. در شهر گنجه چشم به جهان گشود. فعلا نمی‌توانيم اين تاريخ را دقيقاً مشخص كنيم. چرا كه آگاهی‌هاى اندكى از ترجمه‌ى احوال او در دست ما است. و اطلاعات دقيق، اما اندك ما، منحصر به آثار خود اوست. نظامی‌ در آثار خود، پى در پى نام گنجه را می‌آورد. در همه‌ى منابع صحيح و قابل اعتماد، او را گنجوى، يعنى منسوب به گنجه لقب داده‌اند. برخى از مستشرقان اروپا، به استناد چند منبع بازپسين فارسى، باور آورده‌اند كه يا خود نظامی‌ و يا تبار او از شهر قم بوده‌اند. رد اين تشبّثات، ضرور می‌نمايد. گويا نظامی‌ در بخش دوم اسكندرنامه، از شهر قم ياد می‌كند. اما چنان كه ريو -خاورشناس انگليس دريافته است، اين چند بيت بعدها ساخته و به نظامی‌ نسبت داده شده است.[1] اسناد و مداركى كه ما در دست داريم، اعتراف ريو را تاييد می‌كند. در كهن‌ترين نسخه‌ى خطى خمسه‌ى نظامی‌ هم كه در سال 763 ﻫ (1360 م.) استنساخ شده و اكنون در كتابخانه‌ى ملى پاريس نگه‌دارى می‌شود و من آن را ديده‌ام، اين بيت‌ها وجود ندارند.

درباره‌ى خانواده‌ى نظامی‌، توان گفت كه ما چيزى نمی‌دانيم. آنچه می‌توان با اطمينان گفت، اين است كه به هنگام سرودن «ليلى و مجنون»، يعنى در سال 1188 م.، پدر نظامی‌ رخت از جهان بربسته بود. مادرش «بانوى گُرد» نيز زنده نبود.[2]

بررسى كيفيت آفرينش نظامی‌، اين امكان را به ما می‌دهد كه با قاطعيت بگوييم جهان انديشه‌ى او و خانواده‌اش، رابطه‌ای با اشرافيت فئودالى نداشتند. و برعكس، با اهالى هنرمند گنجه پيوند داشته‌اند.

خانواده‌ى او، بی‌‌گمان درآمدى مستمر داشته‌اند، وگرنه فرزندانشان محروم از تحصيل می‌شدند. برادر نظامی‌ شاعر بود و تخلص قوامی‌ مطرزى داشت ولى او كه صاحب تكنيك شعرى قوى نيز بود راهى ديگر پيش گرفت و جزو شاعران دربارى درآمد. من به يكى از قصيده‌هاى بلند او دست يافتم. جالب‌ترين مورد اين قصيده آن است كه در هر بيت آن چند صنعت بديعى به كار رفته است.

تكنيك شعرى سده‌ى 12 م. را می‌توان از روى اين چكامه شناخت. وجود مهارت شاعرى در هر دو برادر، يكسانى گذران و تربيت آنان را می‌رساند. آنان از كودكى به دو زبان سخن می‌گفتند: تركى و فارسى. و بدين گونه مسأله‌ى احساس لسانى، در آنان بيش از اندازه تكامل يافت. پاره‌ها و عباره‌هاى زبان‌ها را در مقايسه نهادند. و چنين است كه مهارت يادگيرى السنه‌ى ديگر را در خود پرورش دادند.

ادامه نوشته

نظامی گنجوی‌ شاعر بزرگ آذربايجان - دکتر حسین محمدزاده صدیق- قسمت دوم

نویسنده: ی. الف. برتلس

ترجمه شده در سال ۱۳۵۲ توسط: دکتر حسین محمدزاده صدیق

2- 1. دوران نظامی گنجوی‌

در اواسط سده‌ى 11 میلادی در پهنه‌ای از امپراتورى وسيع خلافت اسلامی‌ كه به چند پادشاه‌‌نشين تقسيم شده بود، مردم نو ظهورى با زندگى منضبطى پا به صحنه‌ى تاريخ می‌ گذاشتند كه به تركان سلجوقى نامبردار بودند. اين مردم با فرهنگ از آسياى ميانه- كه قرن‌ها آفرينش سرا و گذرگاه نژادهاى گوناگون انسانى بوده است- آمده بودند. در اين عهد، غزنويان كه در خراسان فرمان می‌راندند، نيروى نگه‌دارى از مرزهاى خود را از دست داده بودند. در نبردى كه در سال 1040 م. در «دندكان» رخ داد، سلجوقيان پيروز شدند، و از اين پس مانعى در راه پيشروى خود نديدند. در سال 1055 م.، بغداد رو به تنزل نهاد. تا آن زمان، اين شهر- به ظاهر هم كه شده- پايتخت خلافت شمرده می‌شد، خليفه ناگزير از پذيرفتن خواست‌هاى فاتحان غيرتمند تازه بود. هر روز بر نيروهاى اين فاتحان فرهيخته كه از سرزمين‌هاى بومی‌ خود كوچ می‌كردند، می‌افزود. نزديك سال 1077 م. در زمان ملكشاه سلجوقى، زمين‌هاى اربابان جديد، پهنه‌ى عظيمی‌ را در برگرفت. اين گستره از افغانستان آغاز می‌شد، در باختر تا مرزهاى بيزانس و در جنوب تا خاك‌هاى فاطميان مصر كشيده می‌شد.

سلجوقيان علاوه بر ايران، به قفقاز نيز پا نهادند و شاه نشين‌هاى گوناگون آذربايجان آن زمان را يكى پس از ديگرى گشودند. جانشينان بازپسين تركان سلجوقى، حتا زمين‌هاى پهناورى از ارمنستان را نيز دارا شدند.

ملكشاه در اداره‌ى حكومت و كارهاى دولتى، از پشتيبانى وزير نامبردار خود نظام الملك، برخوردار بود. دوران ملكشاه، اوج قدرت فئودال‌ها و اميران بود. پس از مرگ او (1092) ميان شاهزادگان سلجوقى تفرقه و دشمنى می‌افتد. جنگ‌هاى خانگى، آنان را ضعيف و زبون می‌كند. و اسماعيليان كه در سطح فرهنگى نازلى از تركان سلجوقى قرار داشتند و دشمن خونين سلجوقيان بودند، از اين ضعف بهره می‌جويند. به طور كلى پيروان طريقت وحشت‌زاى اسماعيليان كه از اشرافيت كهن دفاع می‌كردند و عليه خلافت و هواداران آن بر می‌خاستند، در اين دوران در كوهستان‌هاى رفيع و قلل دست نيافتنى جا گرفته بودند و افراد خود را براى كشتن و نابود ساختن سركردگان دشمن اعزام می‌كردند. طرح اسماعيليان اين بود كه همه‌ى آدم‌هاى برجسته‌ى سياسى و نمايندگان ديوانى را كه اندك جسارت و شجاعت از خود نشان می‌دادند، از ميان بردارند.

در اواخر سده‌ى 11 م. فعاليت جاسوسان گسترده‌تر شد. چنان كه سلجوقيان به وحشت افتادند. در كاخ‌هاى استوار و ميان نگهبانان نيرومند نيز خود را در آستانه‌ى هلاكت می‌ديدند. سلطان سنجر، بازپسين سلطان بزرگ سلجوقى، ناچار از دادن امتيازاتى به آنان شد و با سركردگان اين آدمكشان، پيمان‌نامه بست.

ادامه نوشته

نظامی گنجوی‌ شاعر بزرگ آذربايجان - دکتر حسین محمدزاده صدیق- قسمت اول

مترجم: دکتر حسین محمدزاده صدیق

1- سرآغاز

توجه خاورشناسان روس به نظامی‌ و خلاقيت او از دهه‌ى سوم سده‌ى نوزدهم ميلادى جلب شد. در سال 1826 در شهر قازان گزيده‌ای از «اسكندرنامه»‌ى نظامی‌ درباره‌ى جنگ اسكندر با روس‌ها چاپ شد و در سال 1828 كتابى تحت عنوان «لشكركشى اسكندر بر روس‌ها طبق اسكندرنامه‌ى نظامی‌» منتشر گشت. و سپس مقالات گوناگونى پيرامون زواياى مختلف آفرينش نظامی‌، مانند مقاله‌ى تحقيقى آ.ى. كريمسكى در سال 1897، چاپ شد.

اما بيشترين كارها در اين زمينه، در اوايل سده‌ى حاضر ميلادى انجام گرفت. آ.ى. كريمسكى در كتاب «تاريخ ادبيات و تصوف در ايران» كه در سال 1900 و تجديد چاپ آن را در 1903، 1906 و 1912 م. درآورد، پيرامون نظامی‌ بحث كرد. كريمسكى در اين كتاب، با اتكاء به گفته‌هاى خاورشناسان اروپا نظير باخر، ريو و اته نظامی‌ را شاعر صوفى قلمداد می‌كرده است.

مثلاً درباره‌ى «مخزن الاسرار» گفته است: «سراينده‌ى اين اثر هيچگاه نمی‌توانست شاعرى رومانتيك باشد و داستان محبت بسرايد و اندرز نگويد». او را از شهر قم دانسته، از تغزلش بی‌خبر بوده و گفته است كه «هفت پيكر» را بر اساس خداينامه‌ى‌ عربى (!) و شاهنامه‌ى فردوسى سروده است.

در انسيكلوپدی‌هاى روسى اوايل سده‌ى بيستم نيز آگاهی‌هايى درباره‌ى نظامی‌ آمده است. مثلاً در «انسيكلوپدى بزرگ» كه در سال 1904 در پترزبورگ چاپ شد، آمده كه «نظامی‌ در سال‌هاى 1140، 1202 م. تولد و وفات يافته و گويا ديوانى مركب از 28 هزار بيت دارد و پنج مثنوى كه در ايران از ظرايف هنرى بی‌نظيرى بشمار است».

در يك انسيكلوپدى ديگر كه در سال 1916 منتشر شده، مقاله‌ى ياد شده‌ى كريمسكى عينا آمده است.

پس از چاپ ترجمه‌ى روسى، گزيده‌هايى از آثار نظامی‌ به دست ميرزا عبدالله غفارف در 1906، و. بارتولد خاورشناس نام‌آور به مناسبتى از نظامی‌ سخن گفت و در سال 1912 م. درباره‌ى مزار او مقاله‌ای نوشت و در اين مقاله دو عكس از خرابه‌هاى مزار نظامی‌ داده شده كه يكى از آن‌ها از كتاب«شرح احوال نظامی‌» تأليف ميرزا محمد آخوندوف (چاپ گنجه 1909) برداشته شده است. بارتولد نوشته است:«نظامی‌ سراينده‌ى‌ داستان‌هاى منظوم را كه در گنجه زيسته و همان جا وفات كرده است، خود فارسى‌زبانان از بزرگترين شاعران به حساب می‌آورند. خاورشناسان اروپا نيز او را بزرگترين شاعر در زبان فارسى، می‌دانند. او به راستى در تاريخ شعر فارسى بلكه در سرتاسر تاريخ ادبيات تركى نيز تاثيرى عميق برجاى نهاد.»

پس از او ن.ى. مارر به پژوهش در آثار نظامی‌ پرداخت. وى هنگام بحث از شوتا روستاوللى شاعر گرجى در سده‌ى 12 م. درباره‌ى نظامی‌ نيز سخنانى گفت.

در سال‌هاى اخير در آذربايجان شوروى كارهاى ارزنده‌ای برروى آثار نظامی‌ و شرح جريان سياسى و اجتماعى زمان وى به عمل آمده است. علاوه بر آن كه كليات خمسه و غزليات و چكامه‌هاى فارسى نظامی‌ به دستيارى بزرگ‌ترين شاعران مانند صمد وورغون، محمد راحيم، على آقا واحد، مير مهدى سيدزاده و جز آنان چاپ گشته و آثار آذربايجانى نظامی‌ يافت و نشر شده، پيرامون خلاقيت و زندگى او آثار علمی‌ گرانبهايى نيز درآمده است. از آن ميان می‌‌توان مجموعه‌ى مقالات به روسى تحت نام «نظامی‌» كه در 1940 م. چاپ شد و كتابى باز به روسى به عنوان «مطالعات درباره‌ى نظامی‌» از ماريت شاگينيان و تك نگارى ارزنده‌ای از ميكايل رفيعلى ادبيات‌ شناس معاصر آذربايجان را كه در 1939 م. چاپ شد، نام برد.

در ميان اين همه پژوهش‌ها، كتاب «نظامی‌، شاعر بزرگ آذربايجان» اثر «ی.ا.برتلس» خاورشناس نامی‌ روسى كه در سال 1940 از چاپ درآمد، به تمامی‌ اهميتى ديگر دارد.

ى. برتلس كه سال‌ها درباره‌ى نظامی‌ مطالعه و تحقيق كرده و در «دايرة المعارف اسلام» (ج 3، ص 1002- 1003 ) نيز تحقيقات خود را در اين خصوص منتشر ساخته بود، در كتاب حاضر تجزيه و تحليل علمی‌ و دقيق آثار نظامی‌ را بنيان می‌بخشد و داده‌هاى نوينى به جهان نظامی‌ شناسى ارزانى می‌دارد. از جمله اين كه به تحليل علمی‌ تك تك مثنوی‌ها و تغزّل نظامی‌ می‌پردازد و مسايل اجتماعى مورد توجه او را از منظومه‌ها بيرون می‌كشد و عناصر فلسفى تفكر نظامی‌ را تحليل می‌كند و او را در هاله‌ى دروغينى كه سبب شده بود سال‌ها مورخان و محققان اروپاى غربى و تذكره نگاران مشرق زمين، «صوفى»، «مقلّد فردوسى» و جز آن نام نهند، در می‌آورد و به اين تحقيقات نوين، اساسى استوار می‌بخشد.

ترجمه‌ى حاضر از روى متن تركى آذرى كه زير نظر پروفسور محمد عارف داداش زاده و به دست ز. عبدالله‌يف و به تصديق آكادمی‌ علوم آذربايجان شوروى و در سال 1940 چاپ شده، به فارسى آمده است و با متن روسى مقابله گرديده است.

حسین محمدزاده صديق

تهران- 1354

ادامه نوشته