ساز عاشیق های جوان و تجلیل از استاد عاشیق ایمران حیدری در فرهنگسرای مهر

ساز عاشیق های جوان در فرهنگسرای مهر نواخته می شود.

فرهنگسرای مهر اقدام به برگزاری دوره آموزش تخصصی قوپوز نوازی با حضور عاشیق ایمران حیدری نموده است که در مراسم اختتامیه آن ساز عاشیق های جوان نواخته خواهد شد.

بنابراین گزارش ، آيين تجليل از عاشيق ايمران حيدري، استاد ساز قوپوز  آذربايجان نیز روز شانزدهم دي ماه در فرهنگسراي مهر با حضور دکتر حسین محمدزاده صدیق، استاد زبان و ادبیات ترکی آذربایجانی و ادبیات عاشیقی و محمدرضا درویشی آهنگساز و پژوهشگر موسیقی نواحی برگزار خواهد شد.

این برنامه در سه روز، سه شنبه، چهار شنبه و پنجشنبه اجرا می‌شود. در دو روز اول عاشیق ایمران حیدری به تدریس اصول و مبانی قوپوزنوازی به علاقه‌مندان جوان می‌پردازد و در روز سوم یعنی روز پنجشنبه مورخه‌ی 16 دیماه 1395 مراسم تجلیل از وی همراه سخنرانی‌های اساتید مربوطه بر گزار خواهد شد.

در این برنامه که با مشارکت خانه موسیقی ایران برگزار می شود، موسيقي عاشيقي توسط هنرمندان آذربايجان  اجرا می‌شود. 

شایان ذکر است حضور برای عموم در این برنامه آزاد است . علاقمندان جهت کسب اطلاعات بیشتر می توانند با شماره تلفن های 55033900 و 55037799  تماس حاصل نمایند.

 


 

 

مقدمه بر ترجمه‌ی حسین منزوی از حیدربابایا سلام

مرحوم حسین منزوی، شاعر معروف اهل زنجان با استاد دکتر حسین محمدزاده صدیق، هم‌سن بود، او همراه مرحوم عمران صلاحی هر از چندگاه به دیدار استاد می‌آمدند. هر دو دکتر صدیق را بسیار دوست داشتند. ایشان پس از انقلاب اسلامی، کتاب شعر «پنجره‌دن داش گلیر» از عمران صلاحی را چاپ کردند و بر ترجمه‌ی آزاد حسین منزوی از منظومه‌ی شهریار مقدمه نوشتند (تهران،‌ آفرینش، 1369).

منبع: کتاب دکتر صدیق و شهریارشناسی، به اهتمام ائلدار صدیق، تهران، تکدرخت، 1388.

دیگر بار بر آنیم که سخن از شهریار گوییم. سخن از او که دلش لاله‌ی طور تجلّی بود و این که این بار، این سخن را «حسین منزوی» روایت می‌کند، شاعری از تبار سوختگان. مترجم توانمند رمانتیسمی غنی و تغزلی موّاج که پیش از این آثاری از حبیب ساهر به فارسی برگردانده است:

مخند

گریه کن هرچه دلت می‌خواهد،

که در این تیره شت طولانی، گریه‌ی تو،

آب خواهد شد و محو،

و برای تو نخواهد زاد،

آسمان،

خورشیدی.

قلب شب، سنگ سیاهی است،

و تو را، آه و فغان،

ای دهقان!

آب خواهد شد،

در دل پرده‌‌ی ظلمانی آفاق، آری!

و فغان تو، همین در دل من خواهد ماند.

زِ آسمان و چپر سبزش،

نومیدم من،

که تو را قانون

دخمه‌ای داده، سیه،

در این مُلک

لیک «خان» را،

خانه‌ای،

پرستاره،

و همه پرده و آویزه‌ی سبز،

ادامه نوشته

محمد حسین شهریار و ابو الفضل حسینی (حسرت)

در کنگره‌ی بین‌المللی شهریارشناسی که در سال 1374 در تهران و تبریز برگزار شد. استاد دکتر حسین محمدزاده صدیق در هدایت علمی جلسات کنگره تلاش فراوانی کرد و کتاب «کتابشناسی آثار شهریار» زیر نظر ایشان نوشته شد. ولی طیفی از هیئت اجرایی از حضور استاد در پشت تریبون ممانعت به عمل آوردند ولی مقاله‌ای از ایشان تحت عنوان «شهریار و حسرت» را دوستان تبریزی در کتاب «گامی در راستای شهریارشناسی» (1374) چاپ کردند.

نقل از کتاب: دکتر صدیق و شهریارشناسی، به اهتمام ائلدار صدیق، تهران، تکدرخت، ۱۳۸۸.

شهریار ایله دواملی ادبی علاقه ساخلایانلارین و اونون بدیعی یارادیجیلیغینا مفتون اولان بؤیوک عالیم و شاعرلریمیزدن بیریسی‌ده «حسرت» تخلص ائدن مرحوم سید ابوالفضل حسینی اولموشدور. بو بؤیوک بیلگین و سؤز اوستادی، شهریارین هم یئرلیسی و یاخین قونشوسو ایدی.

حسرت،1300 شمسی ایلینده شهریارین آنادان اولدوغو و اوشاقلیق ایللرین کئچیردیگی «خیشکناو» کندینده آنادان اولموشدور. دئمه‌لی حسرت دونیایا گلدیگی زامان، شهریار 15 یاشیندا ایمیش. بیر منظومه‌ده حسرتی اوشاقلیقدا بویوتدوگوندن سوز آچیر و اونو «ائل بولبولو» و «اؤز بالام» خطاب ائدیر:

ائل بولبولو، سن منیم اؤز بالام سان،

یامان گونده حاصاریم سان، قالام سان.

بیر آللاها سن‌ده من تک غولام سان،

اوندان سونرا هئچ بیر کیمدن آزین یوخ،

ناز بالاسان، بیر کیمه‌ده نازین یوخ.[1]

حسرتین آتاسی «امیر اصلان» شهریارین صمیمی و حؤرمتلی دوستو ایمیش. امیر اصلان چوخ بیلیکای و خلق سئور بیر شخصیت ایمیش. شهریار همین منظومه و باشقا یئرلرده اونو چوخ سایغی ایله یاد ائدیر. اونون اوخوموش، ساوادلی اولماسیندان و جماعته خیری گلمه‌سیندن بیر چوخ یئرده سوز ائدیر. او جمله‌دن یازیر:

سنین آتان بیر شوخ، ظریف کیشی ایدی،

خلقی آییق سالماق اونون ایشی ایدی.

شوخلوقلاری آغیزلار کیشمیشی ایدی،

هامی اونو حسرت ایله یاد ائده‌ر،

عزیزله‌ییب رحمت ایله یاد ائده‌ر.

سیز قدیمدن آدلی- سانلی خانلارسیز،

هر بیری مین جانا دگن جانلارسیز.

سیرر حیاتی اوخویوب آنلارسیز،

بیلیرسیزکه دونیا قضوـ قده‌ردی،

قضوـ قده‌ر غمین یئمک هده‌ردی![2]

ادامه نوشته

استاد محمد حسین شهریار و حکیم ملا محمد فضولی

دکتر ح. م. صدیق سال 1369 با استفاده از امتیاز روزنامه‌ی «اطلاعات» هفته‌نامه‌ای با عنوان «سهند» انتشار دادند. ایشان به مدت چهارده سال مطالب این هفته‌نامه را یک تنه تهیّه می‌کردند و می‌نوشتند. گرچه ثمره‌ی زحمت ایشان هر هفته به نام شخص دیگری انتشار می‌یافت، اما به دلیل عشق و علاقه‌ای که به کار خود داشتند، خم به ابرو نمی‌آوردند استاد برخی مقالات خود در باب شهریار را نیز اول بار در این جا انتشار داده‌اند که عنوان یکی از آن‌ها «شهریار و فضولی» است.مقاله‌ی «شهریار و فضولی» در شماره‌ی پنجم این نشریه چاپ شده است كه عیناً نقل می‌شود:

دگرلی اوخوجولار

گلن آیلاردا، معاصر ایران ادبیاتی‌نین تایسیز شاعری سید محمد حسین شهریارین آجی اؤلومونون اوچونجو ایلدؤنومو مراسمی قورولاجاقدیر. بو مراسمی داها طنطنه‌لی قورماق اوچون اؤلکه‌میزین ادیب و شاعرلری حاضیرلیق ایشلری گؤرورلر. سؤز یوخ که شهریار یارادیجیلیغی حاققیندا بیر چوخ کتاب و مجموعه‌لرین نشرینه شاهد اولاجاغیق. بیزده هفته‌لیگیمیزین حدودلو صحیفه‌لری‌نین امکانی داخلینده همین تاریخی گونلر عرفه‌سینده بو اولو عارف شاعرین درین کؤکلو و یوکسک مضمونلو خلاقیتی حاققیندا سیزین اوچون «شهریارین ادبیاتیمیزدا یئری» عنوانلی دواملی یازیلار نشر ائده‌جه‌ییک. بو دواملی یازیلاردا شهریارین زنگین گئچمیشیمیزدن آلدیغی تأثیرلر و چاغداش شاعر و عالمیلریمیزین یارادیجیلیقلاریندا بوراخدیغی مثبت ایزلردن سؤز آچاجاغیق. چالیشاجاغیق که هر ساییدا شهریارین بیر بؤیوک شاعر ایله ادبی علاقه‌سینی اینجه‌له‌ییب ایضاح اندک.

مقاله‌میزی بیر تبرّک کیمی ساییلان اونونجو عصر اسلام عالمی‌نین ان بؤیوک فیلسوف و شاعری «ملا محمد فضولی»نین یادی ایله باشلاییریق.

فضولی تورکجه، عربجه و فارسجا یازان دونیا شهرتلی بیر شاعردیر. اونون ایندیه‌دک اون یئددی اثری تثبیت ائدیلمیشدیر. بو اثرلر ایچینده تورکجه «حدیقة السّعداء» کیمی دینی اثر و «لیلی و مجنون» کیمی غنایی منظوم کتاب، عربجه یازدیغی «مطلع الإعتقاد» کیمی فلسفی اثر و فارسجا یازدیغی «رند و زاهد» کیمی عرفانی رساله‌نی آد آپارماق اولار.

شهریار فضولینی تانییارمیش. اسلامی ادبیات تاریخی‌نین بو اعجوبه‌سینه چوخلو حرمت بسلین شهریار، اونون شأنینده‌بیر درین مضمونلو قطعه یازمیشدیر. بو قطعه‌نین عنوانی «قرآن مکتبی»دیر.

ادامه نوشته

تصویر سخنرانی دکترح. م. صدیق درباره شهریار

  بوستان ولایت، شهریور 90

سخنرانی دکتر حسین محمدزاده صدیق درباره محمد حسین بهجت تبریزی استاد شهریار

برگردان مکتوب منظوم بولود قره چورلو سهند به استاد شهریار

بولود قاراچورلو سهند (متوفی 1358) سخن‌پرداز آذربایجانی، مکتوبی منظوم، خطاب به شهریار دارد که دکتر صدیق آن را در سال 1347 در تبریز در روزگار دانشجویی به فارسی برگردانده و در مجموعه‌ی «ادبیات در عصر نوین» که با استفاده از امتیاز روزنامه‌ی «عصر نوین» به صاحب امتیازی «احمد بنی احمد» چاپ می‌کردند، انتشار دادند و سپس در کتاب «دو سهندیه» (نشر تکدرخت، تهران، 1386) نیز انتشار دادند.

بولود قره چورلو سهند و محمد حسین بهجت تبریزی شهریار

خامه‌ام بر یک دست و ورق کاغذم به دست دیگر،

پری‌خیالم از در و دیوار سرک می‌کشد.

سر در هوای گردش در باغ دلدار دارم،

در به رویم بسته است، ره از کجا یابم؟

یار دلنواز من در پشت بنلاد دیوار،

باغی فراز افکنده است، با آب بلورین.

به انار یاقوت‌گون و بهی کهرباسان،

و طاقی فیروزه‌آسا و دیوار اشکوفه‌ای!

زهره بر ایوان کبودش ساز بر دست دارد،

و کیوان بر بالای بارویش زه بر کمان کشیده است.

من با این نمدین‌کلاه و ساز شکسته‌ام،

چونان شاینده‌ی ورود به کاخ او باشم؟

که وی، این حشمت و جلال،

در فرا رویم تواند نگشاد!

اختلاط شاه و ایلاتی کجا؟

من، نمدین‌کلاهم و او شهریار!

اذن از «حیدربابا» ستانم باید،

که پاسخ «نه» ننیوشم.

فرمان شهریار را هم پیش خود دارم:

«مگر می‌شود شعرا همدیگر را نبینند؟»

ادامه نوشته

شهریار و فتح باب مکتب نوین در شعر فارسی- قسمت دوم

اوّلین مقاله‌ی مبسوط دکتر ح. م. صدیق در زمینه‌ی شهریارشناسی «فتح باب مکتب نوین در شعر فارسی» نام دارد که ظاهراً نخستین برخوردِ پرمهر ایشان با شهریار است و در سال 1368 نوشته شده است، و در مقدمه‌ی ترجمه‌ی فارسی «حیدربابایا سلام» از میر صالح حسینی (سولماز) در بیش از یکصد صفحه چاپ شده است. (انتشارات آفرینش، 1368)

ـ 2 ـ

اما آنچه که در این مجموعه تقدیم خوانندگان فارسی زبان می‌شود، ترجمه‌ی منظوم از بخش نخستین«حیدربابایا سلام» است که به دست میر صالح حسینی به فرجام رسیده است. چنان كه گذشت، منظومه‌ی «حیدر بابا یا سلام» اکنون از شاهکارهای ادبیات جهانی به‌شمار می‌رود و اغلب ملل روی زمین ترجمه‌های گوناگونی از این اثر به زبان خود دارند و حتی در کتاب‌های درسی کشورهای جهان نیز آن را جزو متون درسی وارد کرده‌اند و در مدارس دنیا، نوجوانان با مفاهیم الهی و انسانی این اثر ارزنده‌ی جهانی آشنا می‌شوند.

پیرامون ترجمه‌های مختلف منظوم و منثور فارسی و مقایسه و ارزیابی آنها، مجال صحبت نخواهیم داشت و در این‌جا برگردان منظوم این شاعر را به کوتاهی معرفی می‌کنیم. دادن نمونه‌هایی از این ترجمه که بیانگر عمق احساس و دریافت مترجم از آمال خود و شهریار است، بی‌گمان در شناخت آن، کارگر خواهد افتاد:

صدای خود برتو فکندم کنون،

تو افکنی بر فلک نیلگون،

فرو پاشد نظام این دهر دون!

           در این مکان، فتاده شیری به تنگ،

           یاری جوید از نامردان بی‌درنگ!

می‌خواهم که باد شوم پر کشم،

با سیل‌ها پیوند سبقت نهم،

دست غم قوی به سر برزنم!

          ببینم که، که افکنده جدایی،

         از دیارم که باقی و که فانی؟

 

ترجمه‌ی «حسینی» از «حیدربابایا سلام» تجربه‌ای بدیع و حادثه‌ای جدید در ادب معاصر فارسی به‌شمار می‌رود. وی در این ترجمه، دنبال کلمات مطنطن و عالمانه نمی‌گردد، حتی در برخی جاها آگاهانه به عیوب قافیه راه می‌دهد و «جز به دیدار دلدار نمی‌اندیشد» شکی نیست که زبان فارسی تاب بیان مفاهیم دقیق و احساس و اندیشه‌ی رقیق ترکی را ندارد و شاعر خود را از این جهت در تنگنای شگفت‌آوری می‌بیند و نمی‌داند که در مثل «آیین- شایین» را چگونه به فارسی ترجمه کند و یا مفهوم تعبیر «بولودلار کؤینگین سیخاندا» را چگونه به زبان انسان کویری منتقل سازد. ولی از آنجا که وی هم خود شاعر است و به زبان ترکی ایرانی آثار فلسفی عمیقی دارد و هم با دقایق اندیشگی و ظرایف لغوی شهریار و مخزن واژگان ترکی و فارسی آشناست، در مجموع ترجمه‌ای موفق ارائه کرده است.

ادامه نوشته

شهریار و فتح باب مکتب نوین در شعر فارسی- قسمت اول

اوّلین مقاله‌ی مبسوط دکتر ح. م. صدیق در زمینه‌ی شهریارشناسی «فتح باب مکتب نوین در شعر فارسی» نام دارد که ظاهراً نخستین برخوردِ پرمهر ایشان با شهریار است و در سال 1368 نوشته شده است، و در مقدمه‌ی ترجمه‌ی فارسی «حیدربابایا سلام» از میر صالح حسینی (سولماز) در بیش از یکصد صفحه چاپ شده است. (انتشارات آفرینش، 1368)

بسم الله الرحمن الرحیم


اَلحَمدُ لِلّهِ مَلِکُ الرَّحمة وَ الأِلهامِ وَ صَلَّی اللّهُ عَلَی سَیَّدِ المُرسَلین وَ اَشرَفِ السُفَراءِ المُقَرَّبین سَیَّدِنا وَ نَبیَّنا وَ حَبیبِ اِلهِنا وَ طَبیبِ قُلوبِنا اَبوالقاسِم مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرین.

یک سال پیش با شاعر دلسوخته‌ی تبریز، که«هم فارسی نیکو می‌دانست و هم شعر نیکو می‌گفت»[1] وداع کردیم. به او، که «یگانه راه عروج مقام قرب»[2] را یافته،«سریر دولت باقی»[3] را مسخّر کرده، ملک قلوب و قلم را فرادست داشته، «با دوست عهد بسته بود، اما نه به خیره»[4] و درهمه حال «نور خدا دیده‌بان راه»[5] ساخته بود، خداحافظ گفتیم.

شاعر دل‌سوخته‌مان را«سید محمد حسین بهجت» نام بود، او گوینده، نویسنده و اندیشمند برجسته‌ی آذربایجانی است، در سال 1285 ش. در یکی از روستاهای حومه‌ی«قره چمن» تبریز تولد یافت. سال‌های کودکی خود را در روستاهای«قایېش قورشاق»، «خېشکناو» و «شنگۆل آوا» سپری کرد. تحصیلات اولیه‌ی خویش را در مسجد دهشان زیر نظر«آخوند ملا ابراهیم» آغاز کرد که از او بعدها با حرمت و ادب یاد می‌کند.

از ایام صباوت به فراگرفتن دانش‌های گوناگون همت گماشت. در«مدرسه‌ی متحده»، «فیوضات» و «مدرسه‌ی مبارکه‌ی محمدیه‌»ی تبریز و «دارالفنون» تهران تحصیل کرد. نخستین شعرش در مجله‌ی«ادب» که از سوی«مدرسه‌ی محمدیه» در تبریز منتشر می‌شد، درج شد.

در سال‌های نوجوانی با«میر حبیب ساهر تبریزی» پدر شعر معاصر ترکی ایران و پیر و مراد و مرشد جبهه‌ی مقاومت ادبیات آذربایجان در آن زمان دوستی‌ها کرد. چنان که نام و یاد عزیز این دوست سترگ‌اندیشه‌اش در فرجامین روزهای زندگیش و بر بستر بیماری در «بیمارستان مهر» تهران نیز بر زبانش جاری بود.[6]

وی گذشته از ادب ترکی و فارسی و عربی و رمانتیسم فرانسه، با بیشتر معارف و فنون روزگار آشنا شد. به آموختن الهیات، تفسیر، منطق و حکمت همت گماشت. حافظ قرآن بود. تفسیر منظومی به فارسی بر جای گذاشت. حتی در مدرسه‌ی طب نیز تحصیل کرد و بدین گونه اندوخته‌ای پرمایه از حکمت و دانش و ذوق فراهم آورد و صاحب اندیشه‌ای والا، روانی روشن، دلی تابناک، بیانی شیوا و جانی ملکوتی و الهی گشت.

شاعری بلند آوازه شد، شعر را وحی الهی انگاشت، خود را همسان و همپایه‌ی صاحب«ید بیضا»، و تپه‌ی مشرف به روستایش را چون«طور سینا» دید. «حیدر بابا یا سلام» و «سهندیه» را سرود. به فارسی نیز دیوانی ترتیب داد که همه را به گفته‌ی خود از دولت قرآن داشته است.

شهریار در ادب فارسی یورشی ترکانه و ترکتازی جانانه‌ای دارد، اما چهره‌ی واقعی او در آثار و منظومه‌های ترکی شکسپیر مآبانه‌اش نمایان است. این آثار ارزشمند والا جای ایرانی با صبغه‌ی الهی و ملکوتی خود، در زمان حیات خود شاعر، شهرت قبول و آوازه‌ای بی‌مانند یافت.

ادامه نوشته

فردوسی مظلوم دو دربار

خیانت پان‌پارس‌ها به فردوسی

ظاهرا قضیه‌ این است که پان‌پارس‌ها فردوسی را دوست دارند و او را دشمن ترک و عرب می‌دانند. اما این یک چهره‌ی جعلی است که از فردوسی ساخته‌اند. پان‌پارس‌ها در هفتاد سال اخیر بزرگترین خیانت را به فردوسی روا داشته‌اند. دروغی را که به منزله‌ی حقیقت وانمود کرده و جا انداخته‌اند، فردوسی را از قرآن و اسلام جدا کرده است. این دروغ امروزه همه جا به عنوان یک «حقیقت» پذیرفته شده است. دکتر حسین محمدزاده صدیق استاد بزرگوار ما در این مقاله که آن را در سال 1369 انتشار داده‌اند، این دروغ بزرگ تاریخ ادبیات فارسی و این خیانت پان‌پارس‌ها به فردوسی ار بر ملا کرده‌اند.

فردوسی، مظلوم دو دربار

نخستین ستم را دربار غزنوی به فردوسی روا داشت. او را قدر نشناخت، جنگ‌نامه‌ی گران‌جای او را بهایی نداد، از ادای دین سر باز زد و حتی از پرداخت دست‌مزد ناچیز این جهانی نیز به وی دریغ داشت.

سعایت كنندگان، بدخواهان وكاسه‌لیسان دربار، ذهن شاه غزنوی را مغشوش ساختند و با خوار ساختن فردوسی، خود به دربار سلطانی تقرب حاصل كردند، به جایی رسیدند كه حتی از نقره، دیگدان زدند و از زر، آلات خوان ساختند.

«فردوسی و فضیلت» دو پدیده‌ی توأمان بودند و هر دو از دربار رانده شدند. فردوسی با بت همزاد خود، دل آزرده به كنجی خزید و به قرآن روی آورد. از حضور خود در دربار پشیمان بود. تحول روحی عمیق یافته بود. فریاد می‌آورد كه:

نگویم دگر داستان ملوك،

دلم سیر شد ز آستان ملوك.

و «اَحْسَنُ القِصَص» را برگزید كه به نظم درآورد و ستم دربار غزنوی را فریاد كرد و دل آزرده از گیو و رستم و كیخسرو و اسفندیار و جز آن، این بار رزم‌نامه نه، بلكه «فضیلت نامه» سرود و به حكمت متعالی اسلام و قرآن بیش از پیش نزدیك شد.

از نخستین ستم، هزار سال بگذشت و در سال 1313 ش. دومین ستم را به حكیم ابوالقاسم فردوسی روا داشتند.

ستمی كه دربار پهلوی به فردوسی روا داشت، او را به مظلوم‌ترین شاعر تاریخ ادبیات فارسی و تركی دوره‌ی اسلامی بدل كرد. در پناه تیغ مسموم رضاخانی لژنشینان فراماسونری، طراحان سیاست‌های كلان فرهنگی كشور شدند و بر شالوده‌ی آرمان بی‌ریشه و شوم و پوك باستان‌گرایی و شوونیسم شاهنشاهی، او را از مجموعه‌ی حكمت متعالی اسلام و عرفان قرآن جدا كردند و تا می‌توانستند از نام او، و«شاهنامه»اش - این رزم‌نامه‌ی بسیار گران‌قدر فارسی- به نفع اسلام‌ستیزان و معارف‌گریزان صهیونیستی سوء استفاده كردند و به خیال خام خود فردوسی را از دامن اسلام و قرآن جدا ساختند.

پس از خارجیان، ظاهراً نخستین بار محمد علی فروغی در مراسم جشن هزاره‌ی فردوسی مسأله‌ی «شك در انتساب مثنوی یوسفیه به فردوسی» را پیش كشید. او خیلی با احتیاط سخن گفت ولی خطوط اصلی «فردوسی‌ستیزی» را ترسیم كرد، به گونه‌ای كه در دهه‌ی چهل ذبیح الله صفا - استاد اعظم لژ صفا- توانست مانند یك حكم بگوید:

ادامه نوشته

نیم قرن سردرگمی در زبانشناسی ایرانی

گفتگویی کوتاه با دکترح. م. صدیق در زمینه‌ی

بازخوردهای انتشار کتاب فرضیه‌ی زبان آذری و کسروی

اخیراً مشاهده شد که در برخی از سایت‌ها و وبلاگ‌ها، بعضی‌ها تحلیل‌ها و برداشت‌های خاصی از نظرات علمی استاد دکتر حسین محمدزاده صدیق در کتاب «فرضیه‌ی زبان آذری و کسروی» می‌کنند و از آن جا که کتاب در دسترس جوانان نیست تا خود آن را با دقت علمی بخوانند، جهت رفع شبهات به محضر استاد رسیدیم و این شبهات را به صورت سؤال خدمت ایشان مطرح کردیم. متن سوال و جواب با استاد را در زیر می‌خوانید.

سید احسان شکرخدایی - مسئول سایت دوستداران دکتر صدیق

سوال: استاد! در کتاب شما آیا قوم یا زبانی با نام آذری معرفی شده است؟

جواب: من با مستندات کافی و با تکیه بر داده‌های متون تاریخی جهان اسلام و یافته‌های نوین دیرین کاوی، در این کتاب توانسته‌ام ثابت کنم که در تاریخ، قوم و زبانی با نام «آذری» هیچ گاه وجود نداشته است. ادعای کسروی نیز مبنی بر وجود قوم و زبانی با نام آذری فرضیه‌ای بیش نیست که تا کنون به اثبات نرسیده است. یعنی این فرضیه که گویا قبل از زبان ترکی، در آذربایجان زبانی یا نیم زبان و یا گویشی با نام «آذری» وجود داشته، تبدیل به حکم نشده است و در حد یک فرضیه باقی مانده است و خود کسروی بعدها اعتراف کرد که در طرح این فرضیه اغراض و مقاصد سیاسی داشته است. من نام کتاب را هم «فرضیه‌ی زبان آذری» گذاشته‌ام.

سوال: درباره‌ی نمونه‌هایی که به عنوان متن‌های زبان آذری آورده می‌شود، چه می‌فرمایید؟

تمام نمونه‌های شعر و نثر که کسروی و شرکای او در هفتاد سال اخیر برای زبان موهوم آذری آورده‌اند، منسوب به گویش‌‌های تاتی، تالشی، کردی، هرزنی، گیلکی و غیره است که قلم به دستان غیرتمند و دانشی‌مردان معاصر این اقوام اخیراً خود زبان به اعتراض گشوده‌اند و این نمونه‌ها را به خودشان بازگردانده‌اند. یعنی اکنون دیگر برای این زبان موهوم، کسی نمی‌تواند متن (text) نشان دهد.

ادامه نوشته

بؤیوک عالیم، یورولماز تدقیقاتچی، دکتر حسین محمدزاده صدیق (دوزگون)

یازان: دوقتور شاه نسا رستم اوا

1828- نجی تورکمن‌چای مقاوله‌سی خالقیمیزین مکانجا ایکی یئره آیریلماسینا سبب اولسادا، اونون ادبی- بدیعی، علمی، مدنی محیطی‌نین بیر اولماسینا مانع اولا بیلمه‌دی. همیشه جنوبلو عالیم، یازیچی، شعر- صنعت آداملاریندان توتموش عادی انسانلارا قده‌ر شیماللی عالیملرین دقت مرکزینده اولموش، اونلارین حاققیندا یوزلرله علمی اثر، کیتاب، مقاله‌لر یازیلمیش و یازیلماقدادیر.
جنوبلو عالیملر و یازارلاردا دورمادان چالیشمیش، قلملرینی خالقی‌نین یولوندا سونگویه چئویرمیشلر. خالقینی بوتؤو گؤرمک ایسته‌ین بو عالیملردن زهتابی، حمید نطقی، جواد هیئت کیمی سایسیز- حسابسیز شاعیرلری، سؤز- صنعت آداملاری، خالقی‌نین یولوندا اؤز حیاتلاریندان بئله کئچمگه حاضیر اولموشلار.

بونلاردان بیری‌ده اؤزونو ده‌گرلی عالیم، شاعیر، ادبیاتچی، ترجمه‌چی، معلم، هر شئیدن اؤنجه گؤزل انسان کیمی تانیدان، انسیکلوپدیک بیلیک صاحیبی حسین دوزگوندور.
معاصر و کلاسیک عموم تورک ادبیاتی‌نین وورغونو اولان ح. دوزگون مستبد شاه رژیمی‌نین حؤکم سوردوگو بیر واختدان بو دؤوره‌جن قارشیسینی کسن اللره، مانیعه‌‌لره باخمایاراق یورولمادان یازیب یاراتدی. اؤز سلفلرینی تانیتدی ائله‌جه‌ده گله‌جک نسیللره بؤیوک بیر ارث قویدو. زیندانلارا آتیلماسینا، دوغما یوردو تبریزده یاشاماق حقوقوندان محروم ائدیلمه‌سینه باخمایاراق، یئنه‌ده توتدوغو یولدان چکینمه‌میش، عقیده‌سیندن دؤنمه‌میشدیر.

حسین محمدزاده صدیق (حسین دوزگون) 1324- نجو ایلده (1945) گونئی آذربایجاندا- قدیم تبریز شه‌هر‌ینین سرخاب محله‌سینده آنادان اولموشدور. 1342- نجی ایلده (1963) تبریزده اورتا تحصیلینی بیتیرمیشدیر. اؤز خالقی‌نین تاریخی، ادبیاتی و مدنیتی ایله یاناشی، اسلامی فلسفه‌سی، فیقه، احکام. ایله یاخیندان تانیش اولان ح. دوزگون هله گنجلیگینده سرخابداکی آقا میر علی مسجیدینده بیر مدت پولسوز درس دئمکله مشغول اولموشدور. داها سونرا پئداگوژی تئکنیکوما داخیل اولموش و 18 یاشیندا ایکن، گونئی آذربایجانین کنلرینده معلم‌لیک ائتمیشدیر.
گنج و دوشونجلی معلم، خالقی‌‌نین فولکلور نمونه‌لرینی توپلاییر، ادبیاتیمیزا دریندن بییه‌له‌نیردی. گنج دوزگون کریل الیفباسینی اؤیرنمکله، شیمالی آذربایجانین گؤرکملی ادیبلری‌نین اثرلرینی اوخوماق اوچون اؤزونه کؤرپو سالیر. ج. محمد قلی‌زاده، م. آخوندزاده، م. ع. صابر، ن. نریمان‌اف، ع. حق وردی‌اف، جعفر جبارلی کیمی نهنگ‌لرین یارادیجیلیغینا یاخیندان بلد اولور.

ادامه نوشته

پیرامون حماسه‌های دده‌قورقود

 مقاله زیر توسط جناب دکتر حسین محمدزاده صدیق در سال ۱۳۴۶ نوشته اند. لازم به ذکر است که در دوران رژیم خودفروخته شاه، نوشتن به زبان ترکی ممنوع بود و دکترصدیق این مقاله را به فارسی نوشته اند تا بتوانند در حفظ میراث مکتوب ترکان قدم بردارند. این مقاله را از کتاب پنج مقاله پیرامون فولکلور و ادبیات آذربایجان انتخاب کردم.

1- پیدایش گویش آذری

روند پیدایی گویش آذری، در سده‌ی چهارم و پنجم به فرجام رسید.‌ در این دوره‌، مرزهای اراضی تحت سكونت آذریان معین شده‌، نشانه‌های كلی فرهنگ این مردم پدیدار گشته بود.‌

در آن عهد‌، در آذربایجان ادبیات در دو شاخه تكامل می‌یافت:‌ نخست آفرینش شفاهی مردم و دیگر شعر رسمی بود.‌ در میان اهالی شهری آثار شاعران حرفه‌ای - نظیر: قطران تبریزی‌، خاقانی شیروانی و نظامی گنجوی- شهرت داشت و در میان كوچ‌نشینان نیز -  كه هنوز اسكان نیافته بودند و گه‌گاه به شهرها سرازیر می‌شدند - خلاقیت اوزان‌[1] (= عاشیق) ها جاری بود.‌ داستان‌های حماسی ‌‌‌دده‌قور‌‌قود - ‌كهن‌ترین اثر مكتوب آذری‌ - در این دوران خلق شد.‌

در این زمان‌، روستاییان خانه‌به‌دوش‌،  به‌خلاف روستاییان اسكان یافته‌،  زندگی عشایری داشتند و دامپروری می‌كردند.‌ زندگی آنان با فرهنگ نوپای شهری بیگانه بود.‌ حتی بسیاری از قبایل، دین اسلام را نپذیرفته بودند و یا آن كه آگاهی‌های بسیار سطحی از آن داشتند.‌ گاهی نیز از اطاعت حكومت مركزی سرباز می‌زدند و زیر نفوذ ریش‌سفیدان قبیله‌ها زیست می‌كردند‌، در اطراف قهرمانان طوایف گرد می‌آمدند و اسلحه به دست از دام‌ها و چراگاه‌ها نگهبانی می‌كردند.‌ این قبایل مسكن و مأوای دایمی نداشتند.‌ در ییلاق و قشلاق، در آلاچیق‌ها زندگی می‌كردند.‌

اوزان‌ها، در میان افراد قبیله از احترامی خاص برخوردار بودند.‌ این خنیا‌گران‌،  قوپوز بر دست،  ایل به ایل و اوبه به اوبه می‌گشتند و نام سرفرازان قبایل را در سروده‌های خود جاودانه می‌كردند.‌ منظومه‌ می‌سرودند‌، داستان می‌گفتند و در عین حال به مثابه‌ی‌ ریش‌سفید و دانای قوم‌،  مردم را در حل دشواری‌های زندگی یاری می‌كردند.‌ اوزان‌ها نیاكان عاشیق‌های كنونی بودند و نامبردارترین و ماهرترین آنان «‌دده» نامیده می‌شدند.‌ حماسه‌های نامبرداردده‌قور‌‌قود نیز از آثار خلّاقه‌ی این اوزان‌هاست.‌

دستنویس موجود حماسه‌های دده‌قور‌‌قود یادگار سده‌ی چهارم و پنجم هجری و كهن‌ترین اثر مكتوب به لهجه‌ی تركی است؛ و‌ از زندگی و سنن قوم باستانی اوغوز‌.-  پیش از آن كه به آذربایجان بیایند و در مناطق سرسبز این دیار اقامت كنند‌- سخن‌ها می‌گوید.‌    این اثر در سده‌ی پنجم هجری از سوی شخصی ناشناخته، در مجموعه‌ای به نام ‌‌كتاب دده‌قور‌‌قود علی لسان طائفه‌ی اوغوزان صورت مكتوب یافته و به‌دست ما رسیده است.‌


[1] Ozan.

ادامه نوشته

ابن سینا پژوهی - مصاحبه با دکتر حسین محمدزاده صدیق

مصاحبه کننده: هفته‌نامه سینا

با توجه با اینکه شما در تاریخ فلسفه‌ي اسلامی تحقیقاتی دارید، نقش ابن سینا را در این مقوله چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ابن سینا علوم را به شیوه‌ی خاص خود به سه گونه‌ی: 1. علوم العالیه، 2. علوم السّافله و 3. علوم الوسطی تقسیم می‌کند که در علوم اوّلی، صورت و ماده را جدای از هم، در دومی صورت و ماده را در ترکیب با هم و در سومی صورت و ماده را در جدایی ذهنی از هم بررسی می‌کند.

این، ویژگی خاص و نوآوری ابن سیناست و گونه‌ی دیگر تقسیم علوم به: 1. حکمت نظری و 2. حکمت عملی، دنباله‌روی از ارسطو به شمار می‌آید که ابن سینا به پیروی از وی، نوآوری خود را در بخش‌بندی نخستین به طبیعیات، ریاضیات و حکمت اوّلی و دومین به سیاست مدن، تدبیر منزل و علم اخلاق، بر زمان خود حاکم می‌کند. و بحث در هر بخش از علوم را نیز با منطق شروع می‌نماید.

ولی اجسام را نامتناهی می‌داند، یعنی بخش‌بندی اجسام را چنین می‌شناسد و از این‌رو، هم با معتزله و هم با اشاعره وجوه اختلاف پیدا کرده است و همین است که می‌گوییم هم با اهل فلسفه و هم با اهل کلام در روزگار خود مباحثات داشته است و به گونه‌ای «خود نوآوری» روی آورد و گرچه بعدها اندیشه‌ورزان بستر فلسفه نظیر سهروردی و ملاعبدالله زنوزی طریق او را نپیمودند، ولی به هر حال به دگرگون‌سازی وی در گستره‌ی اندیشه‌های فلسفی اعتراف کرده‌اند. وی در علم‌النفس و یا دانش روانشناسی نیز نوآور است. یعنی از روان پژوهی عقلی به نوعی روان‌پژوهی تصوفی روی می‌آورد.

 

درباره‌ی زندگی ابن‌سینا چه می‌توان گفت؟

ابن سینا به عنوان یکی از نوابغ جهان بشریت، هم در شاخه‌ی پزشکی و هم در رشد و تکامل اندیشه‌ی فلسفی خدمت کم نظیری به فرهنگ بشری كرده است. شرح احوال وی به قلم خود و شاگردش ابوعبید جوزجانی -  فقیه و فیلسوف ترکستان - نگاشته شده است. متن عربی این زندگی‌نامه‌ی خودنوشته در «عیون‌الانباء» اثر ابن ابی اصیبعه آمده است. در آغاز آن می‌گوید که پدرش از بلخ - ایالت وسیعی از ترکستان شرقی - بود که در زمان نوح بن منصور به دنبال جنگ‌های ترکان با آل سامان به شهر بخارا - مرکز ترکان اوزبک - کوچ کرد و از روستای اوزبک‌نشین افشنه زن اختیار کرد.

ابن‌سینا به گفته‌ی خودش در روستای خُرمِثین در یک خانواده‌ی اصیل اوزبک چشم به جهان گشوده است و در کودکی همراه برادرش محمود - که پنج سال از او کوچکتر بوده است - به بخارا آمده و در همان‌جا به تحصیل قرآن و ادب پرداخته است.

ادامه نوشته

رسالات موسیقایی عبدالقادر مراغه‌ای

دکتر حسین محمدزاده صدیق

ابن غیبی، عبدالقادر مراغی (متوفی 838 هـ .) صاحب آثار نظری در علم موسیقی، در شهر مراغه‌ی آذربایجان تولد یافته است. محمد علی تربیت تاریخ تولد او را 754 هـ . ذكر می‌كند.8 مرگ وی در شهر هرات و به بیماری وبا یا طاعون اتفاق افتاده است.

پدر عبدالقادر، به گفته‌ی خود او در انواع علوم ید طولا و مرتبه‌ی اعلی داشته است و موسیقی نیز می‌دانسته است. عبدالقادر این علم را پیش پدر و پس از حفظ قرآن یاد گرفته است و خود، علت آموزش موسیقی را مهارت یافتن در تلاوت قرآن با نغمات طیبه از سر وقوف ذكر می‌كند.

عبدالقادر پس از كسب علوم رایج عصر خود در مراغه،‌ به شهر تبریز رفته است. در روزگار او، شهر مراغه از شهرهای بسیار آبادان و مهد علم و ادب جهان اسلام بود. وی در دربار جلال‌الدین حسین بن شیخ اویس ایلكانی سلطان جلایریان به شغل دیوانی پرداخته است و مدتی نیز به عنوان حاكم عراق به كار پرداخته است و پس از فتح بغداد توسط امیرتیمور به سمرقند رفته و در آنجا به تعلیم موسیقی پرداخته و بزرگترین موسیقیدان و خواننده‌ی دربار امیر تیمور شده است.

جلایریان در توسعه‌ی موسیقی تركی ایرانی اهتمام داشتند و عبدالقادر هنگام اقامت در تبریز در مسابقه‌ی 000/10 دیناری كه از سوی رضا رضوانشاه استاد موسیقی تبریز برگزار شده بود، برنده‌ی آن شناخته شده است.

پس از وفات امیر تیمور در 807 هـ . به دربار خلیل، حاكم سمرقند (812 هـ .) و شاهرخ (779- 850) انتساب یافته است و در همین زمان كتاب الادوار را كه به زبان تركی نگاشته بود، به سلطان مراد دوم عثمانی تقدیم داشته است.

فرزند كهتر ابن غیبی موسوم به عبدالعزیز هم در علم موسیقی سرشناس بوده است و نقاوة الادوار اثر اوست كه او نیز آن را به سلطان مراد دوم عثمانی (855 هـ .) تقدیم كرده است.

عبدالقادر مراغه‌ای پس از مرگ نیز مورد تجلیل و احترام علمای فن قرار گرفته است و هر كس كه به تألیف رسالات موسیقی اهتمام كرده از او به عزّت یاد كرده است. مثلاً علی بن محمد معمار بنایی او را وحید الدّهر و الادان و فرید العصر و الزّمان می‌خواند.9

در زندگی و آفرینش عبدالقادر مراغه‌ای نكته‌ای كه بسیار قابل اهمیت است، این است كه وی بدون تعصّبات ملی، دو زبان فارسی و عربی را نیك آموخته و ضمن تركی‌نویسی، چند اثر هم به فارسی بر جای گذاشته است. گر چه او به موسیقی ملی تركی- ایرانی خدمات شایانی كرده است و هنوز بقایای آهنگ‌های تركی عبدالقادر در موسیقی تركی باقی مانده است، اطلاع وسیعی از ادبیات غیر تركی ایران نیز داشته است.

نوه‌اش محمود هم، مقاصد الادوار را به تركی نگاشته و به بایزید دوم عثمانی (886- 918 هـ .) تقدیم كرده است. خود عبدالقادر پیش از عثمانی‌ها به امیرتیمور كه هنرمندان را در زی و پناه خود نگه می‌داشت، علاقه داشت و از او در جامع الالحان به عنوان- پادشاه اسلام و سلطان الاعظم- یاد می‌كند و پیوسته او را به علم و هنر می‌ستاید.

ادامه نوشته

نگاهي به نقد كتاب يوسف و زليخاي فردوسي در فرهنگسراي بهمن

منبع: http://www.hamshahrionline.ir/hamnews/1384/840605/world/cultw.htm

 عطري آغشته به قرآن

مريم ظفرمند
كتاب «يوسف و زليخا» منسوب به حكيم ابوالقاسم فردوسي كه متن علمي و انتقادي آن براي اولين بار به تصحيح دكتر حسين محمدزاده صديق منتشر شده است، در روز يكشنبه ۱۶ مرداد ماه از ساعت ۱۷ تا ۳۰/۱۹ ، در تالار مبارك فرهنگسراي بهمن مورد نقد و بررسي قرار گرفت.در اين برنامه دكتر حسين محمدزاده صديق، استاد دانشگاه و زبانشناس، مهندس مرتضي مجدفر پژوهشگر، نويسنده و روزنامه نگار و سيدحيدر بيات، محقق، قرآن پژوه و مؤلف كتابهاي قرآني حضور داشتند.

000255.jpg

كتاب «يوسف و زليخا» ، منسوب به فردوسي، به اهتمام دكتر حسين محمدزاده صديق در ۴۰۲ صفحه تنظيم و از طرف انتشارات آفرينش منتشر شده است، اين كتاب شامل بخش هايي چون پيش سخن، نمونه خطي نسخه اصلي، مقدمه مصحح، متن يوسف و زليخا مطابق نسخه شماره ۱/۵۰۶۳ محفوظ در كتابخانه مركزي دانشگاه تهران، تعليقات مقدمه، واژه نامه تطبيقي «يوسف و زليخا» و «شاهنامه» ، شرح برخي اعلام، فهرست اعلام و منابع و مقدمه انگليسي است.
ادامه نوشته

اردبیل لوحه‌لری کیتابینی تنقیدی (حسین دوزگونون شعرلری)

محمد داوریار

اردبیل- شهریور آیی 1389

اردبیل شهری آذربایجانین ان قدیم مدنیت مرکزلریندن، ایرانین مشهور تاریخی شهرلریندن بیری دیر. بو شهر تورک‌لرین ان قدیم یورد- یووالاریندان اولوب، بیر چوخ جهت‌لردن اؤزونه مخصوص‌لوغو، اهالیسی‌نین انسانی کیفیت‌لری و عمومی جاذبه‌دارلیغی ایله آدام‌لاری همیشه اؤزونه جذب و حیران ائتمیشدیر. حسین دوزگونون ده بو شهری سئومگی، اونا محبت بسله‌مگی و اردبیله اورکدن باغلیلیغی تصادفی دگیل‌دیر. لاپ‌دا دوغما و طبیعی‌دیر. اونا گؤره‌کی او، ننه طرفیندن اردبیللی اولوب، اونون آناسی، محرم خانین اوغلو عباس‌قلی‌خانین قیزی‌دیر. عباس‌قلی خان اصلاً اردبیلین ان مشهور و مرکزی محله‌لریندن بیری یعنی «پیر عبدالملک» (= پیره‌دملیک) محله‌سیندن‌دیر کی مشروطیت دُورونده تبریزین «زه‌ره‌نه» کندینه کؤچموشدور.

بوندان علاوه، حسین دوزگون، 9 – 1347 ـینجی ایللرده اردبیل دبیرستانلاریندا درس دئمیشدیر و بیر چوخ وورغون شاگردلر صاحبی اولموشدور. اونلارین بیری ده منم کی ایندیه قده‌ر اونا شاگردلیک عشقی ایله یاشامیشام، هر زمان اوندان اؤگرنمیشم و الهام آلمیشام.

ادامه نوشته

دکتر صدیقین سجیّه‌لری

داور اردبیلی - دؤردونجو بؤلوم

توکنمز انرژی

سؤز رمزینی تانییانلار، اسكی‌ سیرلرین بیلیجی‌لری، معنا بولاغی‌نین صاحب‌لری و محبت‌ باغی‌نین گؤزتچیلری سؤزو بیان ساپینا دوزوب بئله نقل ائدیرلر كی (دؤرد درویش ص 7): ایل عُمر اؤلچ‍وسودور، بیرده اوندا آییلیرسان كی یاری یاشا چاتیبسان، نئجه یاشامیسان بو ایللری؟ ایللر حیاتیندان پاییز یئلی كیمی اسیب كئچمه‌ییب كی؟ بو سئوال چوخونو دوشوندورمور، مُدرك‌لیكله دولو بیر اثرده دئییلدیگی كیمی حیات بیزی قووور بیز ایسه اؤلومو... اژدها اونودوب شیره‌یه آلداناراق گئجه‌نی گوندوزه قاتیریق.... اونودوروق كی بیردن بیزدن سوروشالار، سندن‌ سونرا، بیزدن سونرا نه قالیر....؟ (دنیا آرزولاردا، ص 88)

تبریز، یاخین و اورتا شرقین قدیم تاریخه مالک اولان مشهور شهرلریندن بیری، اوزون ایللردن بری مهم تجارت، مدنیت و صنعت مركزی، مختلف دُولتلرین پایتختی، یئنی و أن‌ یئنی دُوره‌ده بوتون ایرانین اجتماعی، سیاسی و مدنی حیاتیندا سون درجه بؤیوك رول اوینامیشدیر... تبریزده یئتیشن چوخلو اجتماعی، سیاسی و مدنی خادم، ‌عالیم و اینجه‌ صنعت اوستاسی بوتون ایراندا و خارج‌ده بؤیوك شهرت قازانمیشدیر....

ادامه نوشته

نقش دكتر صدیق در ترجمه‌ی منظوم گیلكی حیدربابای استاد شهریار

سیامک سلیمانی روشن

بعد از گذشت بیش از 10 سال، وقتی به یاد كلاس «رستم و اسفندیار» در دانشگاه آزاد زنجان می‌افتم، دلم می‌خواهد تقویم به عقب برگردد تا با دید و نگرش امروز دوباره آن را تجربه می‌كردم.

هرگز از خاطرم نخواهد رفت، آن روز كه دانشجوی ترم سوم ادبیات بودم، اولین روز كلاس، منتظر استاد جدید بودیم كه استادی با محاسن و موهای بلند و سفید، با وقار و افتاده، با لبخندی دلگرم‌كننده وارد كلاس شد و پشت میز و صندلی خود نشست و شروع كرد به صحبت‌كردن و درس دادن. از همان روز اول صداقت لحن‌شان و رفتار صادقانه‌شان بذر عشق و دوستی را در دلمان كاشته بود. وقتی به شوخی گفتند:«من در كلاس‌هایم جملات تركی فراوان می‌گویم و شما هم باید تركی را یاد بگیرید».  

این صمیمیت و صداقت استاد باعث شد، من وقتی از كلاس برگشتم، یك‌راست رفتم سراغ كتاب كوچكی كه دوستم به من هدیه داده بود:«آموزش زبان تركی آذربایجانی چاپ 1348». كتاب را برداشتم و شروع كردم به خواندن و حفظ‌كردن كلمات تركی. با توجه به این كه قبلا نیز به زبان تركی علاقه داشتم؛ با دیدن استاد برای یادگیری آن تصمیم جدی گرفته‌ بودم. طوری كه در صف نانوایی، در تاكسی و در هر فرصتی برای یادگرفتن تلاش می‌كردم.

 

ادامه نوشته

ایرانلیک تیل‌شناس عالیم و دیوان لغات التورک

 

(بو یازی اؤزبک تورکجه‌سی ایله یازیلمیشدیر)

پروفسور دکتر غلام كریم

اوزبیكستان یازووچیلر اویوشمه‌سی اعضاسی

دیوان لغات التورك، توركی خلقلرنینگ اولكن و قیمتلی یادگارلیكی صفتیده اوزاق مدتلردن بویان جهان عالملری دقت - اعتبارینی اوزیگه جلب ایتیب كیلماقده. اثرنی هجری 466 ییلی ییریك تیل شناس عالم شیخ محمود بن حسین كاشغری تألیف ایتیب، اونی عباسیلر خلیفه‌سی ابوالقاسم عبدالله بی محمد المقتدر بامرلله اهدا قیلگن.

بیز «دیوان لغات‌التورك» نینگ دكتور محمد دبیرسیاقی عملگه آشیرگن و 1375 ییلی تهرانده چاپ ایتیلگن فارسچه ترجمه‌سینی ایلگری كوریب، تانی بولگن ایدیك. بیراق، او ترجمه تولیق بولمهی، سوزلرنینگ تلفظی هم ترانسكرپشن (بیر متن‌نی اوزگه حرفلر بیلن یازیش) طرزده انیق قیلیب كورستیلمه‌گن ایدی.

ایرانلیك تیل شناس عالم دكتور حسین محمدزاده صدیق «دیوان» نینگ ینگیدن فارسچه ده تولیق، روان و چیرایلی ترجمه‌سینی تیارلب، اونی 1384 ییلی تبریز (ایران) شهریده نشر ایتگن. «دیوان» نینگ اوشبو ینگی ترجمه‌سی وزیری قطع، چیرایلی كاغذ و صحافت، 628 بیت و 2500 نسخه ده «نشر اختر» نشریاتی تامانیدن باسیلیب چیققن.

 

ادامه نوشته

یوز اثره بیر باخیش

اسد الله مردانی (شیراز اوغلو)

دقیقاً به خاطر نمی‌آورم، شاید سال 1364 یا 1365 بود كه با نام دكتر صدیق آشنا شدم. یعنی همان زمان‌هایی كه شوق تركی‌خوانی و تركی‌پژوهی داشت ذهنیاتم را كم- كم متزلزل می‌كرد. تا این‌كه در تابستان سال 1375 جشنواره‌ی فرهنگی- هنری قشقایی در فرهنگ‌سرای بهمن تهران برگزار شد و اولین ملاقات من با ایشان و مرحوم پروفسور محمد تقی زهتابی در آن زمان رخ داد و این ملاقات و پی‌آمد آن باعث دگرگونی و تحول اساسی‌ام شد كه خود حدیث مفصّلی دارد. از آن زمان تا كنون هر سال تقریباً یك بار به زیارت ایشان نایل می‌شوم و كسب فیض می‌نمایم.

در سال 1378 كه كتاب «آتالار سؤزو» (ضرب المثل‌های تركی قشقایی) را برای چاپ آماده كرده بودم، جهت مشورت و مقدمه‌‌نویسی به حضور ایشان شرفیاب شدم. هر صفحه‌ی كتاب را لحظه‌ای بیش نگاه نكرد تا این‌كه دقایقی بعد متوجه شدم كه حدود 50 صفحه را ورق زده و خوانده‌اند. سپس ناگهان شروع به نوشتن مقدمه برای كتاب كردند. در مدت بسیار كوتاهی كه من احساس نمی‌كردم، مقدمه را در دو صفحه‌ی كامل نوشته و تحویلم دادند. از تندخوانی و تندنویسی استاد شگفت زده شدم.

گفتم: - استاد، ببخشید! شما چگونه در عرض نیم ساعت توانستید 50 صفحه از این كتاب را بخوانید و بر آن مقدمه‌ای چنین ارزشمند بنویسید؟

فرمودند: - فراموش نكنید كه من در تندخوانی و تندنویسی مقام اول بوده‌ام.

در آنجا بود كه من به استعداد خارق العاده‌ و بی‌نظیر ایشان پی بردم.

ادامه نوشته

دکتر صدیقین بیر بؤلوم اثرلرینه باخیش

مهندس محمدرضا باغبان کریمی (م. کریمی)

 

آذربایجان کولتور و ادبیاتی، تاریخ بویو بیر محکم زنجیر اولاراق، اونون حلقه‌لرینی تمثیل ائده‌ن زامان ـ زامان یوزلرجه عالیم، مبارز، فیلسوف، ادیب وصنعت‌کارلاری بوتون بشریت عالمینه سونموشدور. آتروپاتلار، بک‌لر، شاه اسماعیل‌لار، کوراوغلولار، نبی‌لر، ستارخانلار و اوختایلار ـ مبارزلر سیراسینی تشکیل ائده‌رک، فلسفه و دوشونجه عالمینده بهمنیارلار، سهروردی‌لر، هیدجی‌لر، زنوزی‌لر؛ ادبیات ساحه‌سینده نظامی‌لر، نسیمی‌لر، فضولی‌لر، صائب‌لر، ساهرلر و شهریارلار، صنعت عالمینده ده هابئله ـ یوزلرجه صنعت‌کارلاریمیز میدانا چیخمیشلار. بو زنجیر سلسله‌سی یوز ایللر بویو داوام ائدیب، چاغداش گونوموزه کیمی قیریلمامیشدیر.

چاغداش کولتوروموز و ادبیاتیمیز ـ مشروطه انقلابیندان اسلامی انقلابا و حتا بو گونه کیمی مختلف دؤنوملری باشدان آشیرمیش؛ بیر زامان ظولمه‌تین حؤکم سوردوگو دؤنومده معجزلر، اعتمادلار بو ظولمتی یارمیشلار، سونرا دموکراتیک ادبیاتیمیز میللی حکومت‌له برابر ارتجانی دالا باشمیش، سیخینتی ـ بوغونتو باشدان حاکیم اولان چاغدا، ادبیاتیمیز دا نوحه و مرثیه ادبیاتی بیر طرفدن و شبچره ادبیاتی او بیری یاندان سس ـ سسه وئرمیش، آنجاق سوسمامیشدیر.

دیکتاتورلوق مؤحکم‌لشدیکجه، صاندیق ادبیاتی گوجلنمیش و شاعیرلریمیز یاراتدیقلارینی صاندیغا ییغمیشلار. آنجاق انقلابین غلبه چالماسیندا، بوتون مبارزه اوجاقلاری، آذربایجان شعر و صنعتی ایله یانیقلی و ایشیقلی اولموشدور. چاغداش ادبیاتیمیز، چئشیدلی ائنیش ـ یوققوشلاری، آلچاق ـ اوجالاری باشدان آشیراراق، بو گون بیر ایشیقلی اولدوز کیمی دونیا ادبیاتی گؤیونره پارلاییر. بو ادبیاتی دیری ساخلایان و گونو ـ گوندن زئنگین‌لشدیره‌ن‌لردن بیری، پروفسور دکتر صدیق جنابلاری اولموش و اللی ایله یاخین، ادبیاتیمیزین، ها بئله خالقیمیزین باشدان کئچیردیگینی تمثیل ائتمیشدیر. صدیق معلمین یاشاییشی خالقیمیزین یاشاییشی ایله سیخ باغلی اولموش، 100 دن آرتیق اثرلرین یاراتماسیلا، خالقیمیزین تاریخینه بیر گوزگو اولموشدور. بو باغلی‌لیق او قده‌ر مؤحکم‌دیر کی اوستاد اثرلرینی آراشدیرما، آذربایجان تاریخینی و خالق دورومونو آراشدیرما کیمی ده‌گه‌رلندیرمک مومکوندور. شاه دؤورونون سیخینتی ـ بوغونتو چاغیندا، خالقیمیز فشار آلتیندادیر. صدیق هاردادیر؟

ادامه نوشته