قصهي حضرت يوسف كه در قرآن مجيد «احسن القصص» ناميده شده، به زبان فارسي اول بار توسط فردوسي طوسي ناظم شاهنامه به نظم در آمد.1 گرچه پيش از او نيز نامي از برخي سرايندگان قصهي حضرت يوسف برده شده است اما اين نخستين نظم فارسي است كه اكنون در دست ماست.2 پيش از فردوسي و پس از او در همهي تفاسير عربي و تركي و فارسي قرآن، داستان حضرت يوسف و ذكر زليخا محفوظ و مضبوط بود.
نخستين ترجمهي منظوم به جا ماندهي تركي اين قصه كه به دست همروزگاران ما رسيده، با استفاده از نص كتاب مبين و تفسيرهاي آن در سال 630 هـ . انجام گرفته است. سراينده، موضوع آن را به طور مستقيم از قرآن و تفاسير اخذ كرده است. شيوهي بيان و شكل شعري آن نيز به اسلوب شعري تركي كهن ايراني نزديك است و يك اثر كاملا اسلامي خاص تاريخ ادبيات ايران محسوب ميشود.
سرايندهي اين اثر علي نام دارد. پيرامون زندگي و خلاقيت علي خوارزمي، تا كنون آگاهيهاي قابل توجهي به دست نيامده است. اينقدر است كه تبار شاعر به يكي از قبايل ديندار و سلحشور و فرهنگ دوست تركان خوارزم ميرسيد و وي اثر خود را در قرن هفتم و در خراسان به پايان آورده است.
اثر، اول بار در سال 1218 ش. (1839 م.) در شهر مسلماننشين قازان چاپ سنگي شده است و در سال 1268 ش. (1889 م.) خاورشناس معروف آلماني هوتسمه، بخشي از آن را با مقابلهي دو نسخهي خطي موجود در كتابخانههاي برلين و درسدن منتشر كرده است.3 پس از چاپ اثر، بروكلمان پيرامون ويژگيهاي صرف و نحو آن مقالهاي نوشت.4 در سال 1300 ش. (1921 م.) نيز دانشمند مسلمان تركمن شيخ محسن فاني، بخشي از آن را در انجام ديوان مختومقلي فراغي منتشر ساخت. در سال 1329 ش. (1950 م.) دانشمند تركيه دكتر سعادت جغتاي با مقابلهي نسخههاي چاپ قازان و چاپ هوتسمه، در اثر معروف خود نمونههاي لهجههاي تركي5بخشي از آن را با تهيهي متن انتقادي چاپ كرد.
سپس فاخر ايز استاد سابق كرسي ادبيات اسلامي دانشگاه استانبول، در سال 1967 با مقابلهي دو نسخهي ديگر آن را در كتاب مشهور خود نظم كهن تركي6منتشر ساخت.
آخرين بار در جمهوري آذربايجان در سال 1360 ش. (1981 م.) خانمي موسوم به زمينه حاجيوا يك قسمت از اثر را با الفباي روسي در جزو انتشارات نسخههاي خطي جمهوري آذربايجان شوروي از روي نسخهاي نو يافته چاپ كرد.7 كار ايشان گرچه حادثهاي نو در شناخت اين متن بود، اما سخن تازهاي به يافتههاي قبلي نيافزود. همچنين اين مصحح به سبب عدم آشنايي با متون اسلامي، بسياري از كلمات متن را نيز نادرست قرائت و ضبط كرده است. چنانكه ام راحيل را اومراحيلي خوانده، عاق را هاق8، عليم (از اسماءالهي) را علم9 و بلا10را بؤله ضبط كرده است.
مرحوم استاد احمد جعفر اوغلو هنگام بحث از ويژگيهاي لساني اين اثر ميگويد:
«بسياري از نسخ خطي قصهي يوسف سرودهي علي به شيوهي تركي آذري ايراني استنساخ شده است».11