قاعده زبان ترکی - عبدالعلی خلخالی

تصحیح: دکتر ح. م. صدیق

[اسم مفعول]

 اسم مفعول را نیز در زبان ترک دو صیغه میباشد. مفرد و جمع او را چون اسم فاعل از فعل مضارع بنا میکنند. به این طور که مفرد او را از مفرد غایب مضارع اخذ کرده و جمعش را از مفرد خودش بنا میکنند.

و در بستن او دو قول هست. بعضی میگویند اسم مفعول از فعل مضارع معلوم متعدی، مشتق میشود، و اعتقاد بعضی بر آن است که از فعل مضارع مجهول گرفته میشود.

بنا بر قول اول وقتیکه مثلا، میخواهند از کسر (= کسهر)kəsər، که مضارعکسمک (= کسمک)kəsmək است، اسم مفعول بنا کنند، رای مهمله را که علامت استقبال است از آخر او برداشته، یک لام ساکن با میم مکسور و شین معجمهی ساکنه به جای آن میآورند و ماقبل لام را کسره میدهند. چنانکه قاعدهی بستن او است، میگویند: کسلمش (= کسیلمیش)  kəsilmiş یعنی: بریده شده.

    و درجمع او نیز لرlər که علامت جمع است، به آخر مفرد او آورده کسلمشلر  

ادامه نوشته

قاعده زبان ترکی - عبدالعلی خلخالی

عبدالعلی خلخالی. تصحیح: دکتر ح. م. صدیق

[اسم مشتق و غیرمشتق]

 اسم، چنان‌که سابقا مرقوم[1] گردید، بر دو قسم است: مصدر و غیرمصدر. و تعریف هر دو را در اوّل کتاب بیان کردم.

غیر مصدر هم بر دو قسم است: مشتق و غیر مشتق، که او را جامد هم می‌گویند.

[1. ] مشتق: آن است که از کلمه‌ای بسته شده و دلالت بکند بر ذات[2] و حدث[3]که معنی مصدری باشد. مثل: کلن (= گله‌ن) gələn ، آینده، که از کلور (= گلیر)gəlir ، که مضارع کلمک (= گلمک)gəlmək است، مشتق شده و به معنی ذاتی است که متّصف[4]به آمدن باشد.

[2. ] و غیر مشتق: آن اسمی است که به این طور نباشد. یعنی: مشتق از کلمه‌ی دیگر نباشد و دلالت بر ذات و حدث معاً نکند. یعنی یا دلالت بر حدث تنها نماید. چون:ایشیتمک (= ائشیتمک) eşitmək، یعنی: شنیدن. و یا بر ذات تنها دلالت داشته باشد. 

ادامه نوشته

قاعده زبان ترکی - عبدالعلی خلخالی

دکتر ح. م. صدیق

 [در نفی فعل مضارع]

 در نفی فعل مضارع بعد از آوردن حرف نفی ـ که میم مفتوحه باشد ـ به آخر آن، رای مهمله‌ی ساکنه، که علامت مضارع است، به زای معجمه قلب شده، آخر مضارع ساکن می‌شود. در دو صیغه‌ی مخاطب زای معجمه می‌افتد و در دو متکلم، راء به زای معجمه قلب نمی‌شود در حال خود باقی می‌ماند. چون:

قاچمز (= قاچماز)  qaçmaz،

قاچمز‌لر (= قاچمازلار)  qaçmazlar،

قاچمسن (= قاچما‌سان)  qaçmasan،

قاچمسوز (= قاچماسوز)qaçmasuz ،

قاچمرم (= قاچمارام)  qaçmaram،

ادامه نوشته

قاعده زبان ترکی - عبدالعلی خلخالی

عبدالعلی خلخالی، تصحیح: دکتر ح. م. صدیق.

[فعل امر و نهی]

 و لفظ کرک (= گره‌ک) gərək ، با دو کاف فارسی ـ که اوّلی مفتوح و دویمی ساکن ـ و رای مهمله‌ی مفتوحه در میان آن‌هاست در مقام اثبات، به معنی کلمه‌ی «باید» است در فارسی، و به جای لام امر در عربی و عوض لای ناهیه است در مقام نفی.

و فعل مضارع مثبت را که کرک (= گره‌ک)  gərəkدر سر دارد، امر غایب گویند. و به همه‌ی صیغ فعل مضارع داخل می‌شود.

چنان‌که گذشت به خلاف لام امر در عربی ، که آن را به شش صیغه‌ی غایب و غایبه، و دو صیغه‌ی متکلم داخل می‌کنند.

و فعل مضارع منفی را که کرک (= گره‌ک) gərək در سر او است، فعل نهی  می‌گویند. چون:

کرک قالمیه (= گره‌ک قالمېیا)  gərək qalmıya،

کرک قالمیه‌لر (= گره‌ک قالمېیالار)  gərək qalmıyalar،

ادامه نوشته

قاعده زبان تورکی - عبدالعلی خلخالی

تصحیح: دکتر ح. م. صدیق

[فعل مضارع در مقام تمنّی و طلب]

 باید دانست که فعل مضارع در مقام تمنّی و طلب خواه مثبت باشد و خواه منفی، مثل مقام شرط استعمال می‌شود. در مثبت مثل اینکه بگویی:

    کاش دشمن اوله (= کاش دۆشمن اؤله) kaş düşmən ölə  یعنی: کاش دشمن بمیرد.

    در منفی:

کاش دوست اولمیه (= کاش دۏست اؤلمییه)  kaş dost ölmiyə،

کاش دوستلر اولمیه‌لر (= کاش دۏستلار اؤلمییه‌لر) kaş dostlar ölmiyələr ،

کاش سن اولمیه‌سن (= کاش سن اؤلمییه‌سن) kaş sən ölmiyəsən ،

ادامه نوشته