عکسی برای ماه رمضان
رمضان آیی

(1197 – 1170 هجری قمری)
فرزند رضا قلی خان بیگلربیگی که درسال 1170 قمری در شهر اورمیه دیده به جهان گشود و در هنگام مرگ پدر چهارده سال بیشترنداشت که به شیراز دعوت شد و درآنجا پس از دریافت فرمان حکومت شهر اورمیه به اورمو برگشت. پس از فوت کریم خان که مجدداً رشتۀ امورممالک از هم گسیخته بود وی توانست ایلات بلباس، دنبلی، مقدم و شقاقی را که دست به شورش زده بودند با تدبیر و درایت خود بخواباند و امنیت را به آذربایجان بیاورد. از این رو به وی «سردار آذربایجان» لقب دادند. امامقلی خان درجنگی که درسال 1197 قمری با علیمراد خان زند کرد در اثنای زد و خورد دچارحملۀ قلبی شد و دار فانی را وداع گفت . گفته میشود که شاید این سردارآذربایجان از جانب دشمن مسموم شده باشد. وی به هنگام مرگ حدوداً بیست و هشت سال داشت و عسگرخان
عبدالعلی خلخالی، تصحیح و مقدمه: دکتر ح. م. صدیق.
فعل مضارع نیز در زبان ترکی چون فعل ماضی – آن چنان که در زبان فارس- شش صیغه دارد. دو برای غایب، دو برای مخاطب، دو برای متکلم، به قراری که در فعل ماضی مذکور شد. مثلا از یازماق yazmaq :
یازر (= یازیر) yazır،
یازللر (= یازیللار) yazıllar،
یازرسن (= یازیرسان) yazırsan،
یازرسز (= یازیرسیز) yazırsız،
یازرم (= یازیرام) yazıram،
یازرق (= یازیریق) yazırıq.
همچنانكه صمد معتقد به ياد گرفتن وياد دادن است ،معتقد به تأثير پذيري و تأثير گذاري نيز هست. وآن را در واقع رنگ زندگي مي داند. البته كه منظور از تأثير ،تأثير مثبت است. اين تأثير مثبت گاهي به صورت تحريك ظاهر مي شود و گاهي نيز به صورت نغيير مثبت يا نوعي ساماندهي امور واقع مي گردد.كه در اين بخش ، از اعتقاد او به مقولة تأثير و نحوةتبليغ آن و نتايجي كه در اين موضوع حاصل كرده است ،بحث خواهد شد.
گفتيم كه صمد تأثير را رنگ زندگي مي داند.گاهي ،اهميتي كه او به تأثير مي دهد حتي فرارتر از زندگي مي باشد:
« البته اگر يك روز ناچار با مرگ روبرو شدم كه مي شوم – مهم نيست ؛ مهم اين است كه زندگي يا مرگ من ، چه اثري در زندگي ديگران داشته باشد» (صمد بهرنگي ،1378،ص397).
(1) عزیزی یم، یان اوتا، (2) دؤوران دولاندي چارخا، |
| (5) عزيزيم، آلما قالا، (6) عزيزيم، گؤز اودونا، |
کتاب همزه
اِرِکْirik : اِرِکْ نانْکْ iriknəŋ : هر چيزي که خيس شود. اِرِکْ اُتُونْکْ irikotuŋ : تراشه و خرده ريزهي هيزم.
اَرِکْərik : روغن و هر چيز ذوب شونده مانند آن. به هر چيزي هم که پس از جامد شدن, ذوب شود,
ərignəŋ گويند.
اِرُکْirük : رخنه در ديوار و شبيه ديوار. در اين مثل هم آمده است. کُنْدَا اِرُکْ يُقْ بَکْدَا قِيِقْ يُقْ. Kündairükyoqbəgdəqıyıqyoq. يعني : در قرص خورشيد سوراخ نيست و در سخن بيگ خلاف نيست. اين سخن را براي آن گويند که بيگان وعده شکني نکنند.
الصُبْحَةُ تَمْنَعُ الرِّزْقَ.
![]()
صۆبحدۆر، فاتح خزانهی رزق،
طالب خواب صۆبحدۆر مذموم.
صۆبح وقتینده خوابه راغیب اولان،
وسعت رزقدن اولور محروم.
حکیم ملا محمد فضولی
صۆبح اویخوسون اول کی ائیلهدی ترک،
رزق اۆزۆن اؤزیگه تؤش گؤردۆ.
اول کی غفلتدن ایتدی خواب صبوح،
بو شرفی مگر کی تؤش گؤردۆ.
امیر علیشیر نوایی

از راست به چپ:
پروفسور محمد تقی زهتابی - آقای حسن مجیدزاده (ساوالان) - دکتر حسین محمدزاده صدیق
پروفسور دكتر محمدتقی زهتابی دانشمند متواضعی بود كه در زمینههای مختلفی به فعالیتهای علمی و ادبی دست زد و آثار گرانبهایی در زمینهی ایرانشناسی و بویژه تاریخ و فرهنگ آذربایجان از خود بر جای گذاشت. او را به لحاظ وسعت اطلاعات و پهنهی فعالیت علمی شاید بتوان با قدما و بزرگان جهان علم مقایسه كرد كه در چندین شاخه از علوم وارد شده و در تدوین اصول و مبانی دانشهای گوناگون و ابراز نظریههای علمی زمان خود پیروز شده است.
محمدتقی زهتابی در 22 آذرماه سال 1302 شمسی در شهر شبستر در یك خانوادهی مذهبی دیده به جهان گشود. در شش سالگی به آموختن قرآن شروع كرد و در 1309 وارد تنها مدرسهی دولتی شبستر شد و در سال 1315 تحصیلات ابتدایی خود را تمام كرد.
پس از پایان تحصیلات ابتدایی، دو سال در نزد پدر مرحومش به كار زهتابی مشغول شد و در سال 1317 برای ادامهی تحصیل به تبریز رفت و به دبیرستان فیوضات و سپس به دانشسرای پسران وارد شد. از سال 1323 در دبیرستانهای رشدیه و ادب تبریز به تدریس زبان عربی و ادبیات فارسی پرداخت.