ضروب امثال ترکی 2 (آتالار سؤزو)
4. ویژگیهای معنایی ضربالمثلها
ضربالمثلها به لحاظ معنا و مفهوم دارای انواع زیر هستند:
1- 4. نتیجهی یک حادثه اجتماعی و اتفاقاتی را که برای انسانها رخ داده است بیان میکند. مانند:
دهگیرمان نوبت ایله یۆگۆنۆر.
دانا دامین تانیر.
دولو چاناغی بوش چاناغا وورماق اولماز.
کیسه آغزین آچمایینجا ایش بیتمز.
هامی کیمسهدن قیز آلماق اولار، هامی کیمسهیه قیز وئرمک اولماز.
2- 4. نتیجهی حوادث و برخورد با عوامل و پدیدههای طبیعی را بیان میکند:
بیر گۆل ایله باهار اولماز.
قیش چیخار اۆزۆ قارالیق کؤمۆره قالار.
3- 4. حاوی درسی اجتماعی و تربیتی است که در زندگی اجتماعی لازم انسان است. مانند:
شریعتده شرم اولماز.
ایگیده احتیاط شرطدیر.
مشورتسیز ایش یاخشی اولماز.
وئرمهیینجه، آلماق اولماز.
4- 4. برخی ضربالمثلها به راستی حاوی اندرز اخلاقی و اجتماعی هستند:
آیاغینی یورقانینا گؤره اوزالت.
بو گۆنۆن ایشین صاباحا قویما.
باش یولداشی قازان، آش یولداشی چوخدور.
5- 4. برخی حقایق و اندیشههای فلسفی در ضربالمثلها انعکاس مییابند:
بوش قابدان صدا چیخماز.
بال بال دئمک ایله آغیز شیرین اولماز.
قویون قوربان اولماسا باهاسی قوربان اولار.
قورخولو باش سلامت اولار.
قیزیل تورپاقدا قالماق ایلن قیمتدن دۆشمز.
6- 4. گاهی در ضربالمثل برخی آداب و سنن و مراسم تبلور پیدا میکنند:
بهگ وئرن آتین دیشینه باخمازلار.
دوست باشا باخار، دُشمن آیاغا.
قیزینی دؤگمهین، دیزینی دؤگر.
زنجیر آسلان اۆچۆندۆر.
7- 4. گاهی در ضربالمثل اعتقاد و باورهای مردمی تجلی میکند:
باشداکی باشا گلر.
قضادان قاچماق اولماز.
حق باشی آغیردیر.
8- 4. برخی از ضربالمثلها در معانی مجازی به کار میروند. مانند:
چراغ اؤز دیبینه ایشیق وئرمز.
ایلانین آغینادا لعنت، قاراسینادا.
مفته سرکه بالدان شیریندیر.
داما داما گؤل اولار.
ایسلانمیشین یاغیشدان نه قورخوسو وار.
داش داشی سیندیرار.
9- 4. برخی دیگر در معانی حقیقی کاربرد دارند. مانند:
آتا مالی اوغولو یانشاق ائدهر.
دُشمنین دوست اولدوغو بیر فرصت تاپینجادیر.
باش ساغ اولسون، بؤرک تاپیلار.
یاخشی دوست قارداشدان یئیدیر.
10- 4. گاهی نیز برخی از ضربالمثلها مناظره گونهاند:
ـ آزجا هارا؟
ـ چوخجانین یانینا.
11- 4. برخی از ضربالمثلهای کهن ترکی نیز هستند که امروزه دیگر به کار نمیروند. مانند ضربالمثلهای زیر که در دیوان لغاتالترک آمده و امروزه موجود نیستند:
بوزدان سوف تامار.
Buzdan suv tamar.
(از یخ آب میچکد.)
اوتوگ اوزگوچ بیرله اۆچۆرمس.
Otug ozguç birlə üçürməs.
(آتش با شعله خاموش نمیشود.)
12 - 4. برخی از ضربالمثلها نیز امروزه ایجاد شدهاند.
بیر فنجاق قهوهنین قیرخ ایل خاطری وار.
13- 4. گاهی ساختار ضربالمثل عبارت از دو جملهی قرینهی هم و به شیوهی نثر مسجع است. مانند ضربالمثل زیر در دیوان لغاتالترک:
اولا بولسا ایز آزماس، بیلیگ بولسا سؤز آزماس.
Ula bolsa iz azmas, bilig bolsa söz yazmas.
یعنی: اگر علامت موجود باشد راه گم نمیشود و اگر دانش موجود باشد، سخن به انحراف نمیکشد. و یا مانند:
اینانماگیل دوستونا، سامان تپهر پوستونا،
نه ساقینسان قونشونا، آخر گلر قارشینا.
14 - 4. در بسیاری از مجموعههای ضروبامثال گاه به جملات حکمتآمیز، مصراعها و ابیاتی برمیخوریم که دارای برخی از ویژگیهای ضربالمثلها هستند. اما نمیتوان آنها را جزئی از ادبیات شفاهی به حساب آورد.
1 ـ 15- 4. مانند:
داروی خشم، خاموشی است. (سقراط)
علم بیحلم شمع بینور است. (سنایی)
اعتماد به نفس یک شرط عمدهی موفقیت است. (خیابانی)
تملق خوراک ابلهان است. (شکسپیر)
کتاب، غذای روح بشر است. (علیبن ابیطالب)
هر که با نادان نشیند، نیکی نبیند. (سعدی)
2 ـ 15- 4. جملاتی که ماهیت کلمهی قصار بودن ندارند ولی در میان مردم به توارد به کار میروند. مانند:
پدر و مادر، سعادت بچهی خود را میخواهند.
بیپولی از هر چیزی بدتر است.
جان شیرین است.
هر کس برای والدین خود عزیز است.
تحمل توهین سخت است.
3 ـ 15- 4. برخی مصراعها و بیتهای حکمتآمیز، خواه شاعر آن معلوم باشد، خواه نباشد:
کئچمه نامرد کؤپرۆسۆندن قوی آپارسین سئل سنی.
جهاندا کله ساغ اولسون، کلاه اسگیک دگیل مرده! (راجی)
خاک اول کی خدا مرتبهوی ائیلهیه عالی. (روحی)
4 ـ 15- 4. گاهی شاعران هنگام استفاده از ضربالمثلها، صور و اشکال آن را تغییر دادهاند و وارد شعر خود کردهاند. این گونه مصراعها در ابیات را نیز ضربالمثل نمیگوییم و بلکه میتوان آنها را تلمیح و اشاره به شکل اصلی ضربالمثلها نامید. مانند:
اوجا اولور ایسه هر نه قدهر داغ،
یول اۆستۆندن آشار یاخین و ایراق.
اصل:
داغ نه قدهر اوجا اولسا، یول اۆستۆندن آشار.
16- 4. برخی از ضربالمثلها دارای شأن نزول هستند یا برای آنها شأن نزول ساختهاند. یعنی ماجرایی در پشت خود دارند که به شرط دانستن آن ماجرا، بهتر میتوان ضربالمثل را فهمید. مانند:
1ـ 16- 4. ضربالمثل ناشی از زندگی کشاورزی:
اکینده اکمهین، خرمنده آغلار.
اکنده یوخ، بیچنده یوخ، یئینده اورتاق قارداش.
شرطی شوخومدا کسرلر.
2ـ 16- 4. ضربالمثلهای ناشی از زندگی ایلاتی و دامداری:
بیرهده هو دۀ، مینهده هو دۀ.
اوخو آتیب یایی گیزلتمه.
آتیلان اوخ گئری قاییتماز.
هوهو وار داغا قالدیرار، هوهو وار داغدان یئندیرهر.
3ـ 16- 4. ضربالمثلهایی که نتیجهی تجربیات زندگی جمعی است:
بیرلیک هاردا، دیرلیک اوردا.
تک الدن سس چیخماز.
ساخلا سامانی، گلر زامانی.
اولوم ایله اؤلۆمه چاره یوخدور.
4ـ 16- 4. ضربالمثلهایی که ناشی از حوادث اجتماعیاند:
یاز اکینجیدیر، قیش دیلنچی.
خاندان گلن نؤکرم، دینمه بؤیرۆن سؤکرم.
5 ـ 16- 4. ضربالمثلهایی که حکایت از زندگی مشقتبار دارند:
بیری ایشلر، اون بیری دیشلر.
بیری اطلس گئیمیش ساچاقلی، بیری تاپمیر تومان یاماقلی.
کیمینین باشیندا تاج، کیمی آج، یالاواج.
6 ـ 16- 4. ضربالمثلهایی که عقاید مذهبی در آنها انعکاس یافته است:
میخی میسمارا ائیلهین آللاه وار.
آللاه الی هر الدن اوجادیر.
کور لئیلهگین یوواسینی آللاه تیکر.
سحردن دورماقلا دگیل، آللاه وئرمکلهدیز.
7ـ 16- 4. ضربالمثلهایی که مضمون وطندوستی دارند:
وطنه گلدیم، ایمانا گلدیم.
آنا کیمی یار، وطن کیمی دیار اولماز.
گزمهگه غریب اؤلکه، اؤلمهگه وطن یاخشیدیر.
8 ـ 16- 4. ضربالمثلهایی که مضمون دوستی دارند:
دوست یولوندا بوران اولار، قار اولار.
کؤهنه دوست، دُشمن اولماز.
دوست گلیشی بایرام اولماز.
دوست مین ایسه آزدیر، دُشمن بیر ایسه، چوخدور.
9 ـ 16- 4. ضربالمثلهایی که مضمون قهرمانی و جوانمردی دارند:
ایگیدن باشی قالدا گرهک.
ایگید اؤلر آدی قالار.
ایگید اودور آغزین یوما، الین آچا.
برای نمونه چند شأن نزول ضربالمثلهای زیر را درج میکنیم:
الف) آلمانی آت گؤیه یئره گلینجه یا نصیب یا قسمت. (نئچه یول معلق ویرار.): روزی، یکی از خانزادگان مغول در مراجعت از شکار، حین ورود از دروازهی اصفهان با پیرمرد کریهالمنظری تصادف میکند. او این را به فال بد میگیرد و امر به کشتن وی میدهد. پیرمرد که راه چاره را از هر طرف مسدود میبیند از خانزاده تمنّی میکند:«حالا که به خون من تشنه هستی، سیبی را که در دست داری به هوا بینداز و تا موقعی که به زمین برسد مرا امان ده.» مغولزاده گفت:«این قدر به زندگانیات علاقهمندی؟» پیر پاسخ داد:«تو سیب را به هوا بینداز، تا به زمین برسد چند بار معلق میزند.»
مغول، سیب را میاندازد. تصادفاً از پایین آمدن سیب، اسب خانزاده رم میکند و سوار را بر زمین میاندازد که فیالفور جان میسپرد. لشکریان مغول به خیال آن که با جادوگری طرف هستند پا به فرار میگذارند، در نتیجه پیرمرد خلاص میشود.
ب) آچیق آغیز آج قالماز: یک روز، زنی به واعظی اعتراض کرد که:«حضرت آقا! شما هر چه پاداش اخروی بود به مردان بخشیدید، پس نصیب ما زنان در آخرت چه خواهد بود؟» وی کمی فکر کرد و گفت:«ضعیفهی دهن باز . . . »
ج) بیر آزدا سن یۀ من مووولداییم: شخصی شوربا را تلیت کرد. وقتی که خواست لقمهی اول را به دهان بگذارد، گربهای که رو به رویش نشسته بود، میو میو کرد. ناچار لقمه را جلوی گربه گذاشت تا بخورد. سپس لقمهی دوم را برداشت اما نه تنها لقمهی دوم بلکه لقمههای بعدی نیز به سرنوشت لقمهی اول دچار شد. پس آن شخص کاسه را در برابر گربه گذاشت و گفت:«قدری نیز تو . . . »
د) میمون بوغازینا یئتنده، بالاسین آیاغ آلتینا آلار: روزی کسی پرسید:«کی فرزندش را زیاد دوست دارد؟» دیگری گفت:«میمون.» اولی گفت:«برویم گرمابه را گرم کنیم و میمون را داخل حمام بیندازیم، ببینیم چه کار میکند.» میمون را با بچهاش داخل حمام انداختند. میمون دید حمام گرم شد. بچه را روی زانویش نشاند. بعد دید گرمتر شد، به بغل گرفت. دید، خیلی گرم است، روی سرش گذاشت. بعد دید، خیلی خیلی گرم شد بچه را زیر پا گذاشت.