(برگرفته از مقاله‌ی دکتر ح. م. صدیق با عنوان: میرزا جهانگیر خان، فرزند ایل سرافراز - به بهانه اجرای برنامه «شناخت موسیقی دستگاهی ایران» توسط محمدرضا لطفی و عمد ایشان در عدم اشاره به شعر و موسیقی ترکی)

1 -  پیشینه‌ی موسیقی

به خلاف آنچه مرفّهان بی‌درد و دهریون و حكمت ناآشنایان لاابالی و خوشگذرانان بی‌ادراك و معرفت، شایع می‌كنند، دین مداری و خدا محوری و كهانت جویی و تعبّد پیشگی، اساس و جانمایه‌ی موسیقی بشر است. قدمت موسیقی به اندازه‌ی زبان و شاید از آن هم فزون‌تر است و اعتبار و اهمیت آن بسیار فراتر از اعتبار و اهمیت زبان است. چرا كه بشر بی‌ آن پیوسته احساس فقر و خلأ معنوی كرده است و اگر زبان را به مثابه‌ی وسیله‌ی انسیت و ایجاد ارتباط و پیام‌رسانی روزمره به كار گرفته است با موسیقی به عنوان زبانی فراتر از آن و وسیله‌ای پر شورتر از زبان معمولی سخن گفته است و آن را یك عامل بنیادین حیات معنوی خود، چون زیرساختی بر زندگی این جهانی بر شمرده است. موسیقی هیچ گاه ماهیت سرگرم كننده، مانند شطرنج یا چوب الف نداشته است و انسان، بی آن احساس كم‌داشت كرده است.

موسیقی در هر زمان و در همه‌ی روزگاران بشر بوده است و اندرونه‌ی بشر از لحظه‌ی تولد با آن عجین شده است. در حكمت به این نعمت عظمای الهی و موهبت آسمانی «نقطه‌ی فرد وجود» نام داده‌اند. یعنی جزء لایتجزّی و غیر منفك از هستی بشر كه «انسان كامل» می‌سازد.

انسان آغازین، هنگامی كه به تكامل این داده و موهبه‌ی فرابشری می‌نشیند، آن را در تعلیل حوادث و پدیده‌های طبیعی به كار می‌گیرد. چرا؟ بدین جهت كه محیط اطراف خود را تبیین كند و به احساس و غنای معنوی دست یابد و تازه این، همه‌ی جوانب نیست، موسیقی در همه‌ی دوران‌ها زندگی بشر را معنی می‌بخشیده است و نخستین شكل و محتوای آن «حماسی» بوده است و «ملاحم» با موسیقی همراه بوده‌اند و «ملحمه» بستر اصلی آفرینش موسیقایی بشر شمرده می‌شده است.

2- قدمت موسیقی ایل سرافراز قشقایی

بررسی تاریخ هنر در میان اقوام كهن تاریخ ایرانی، این ادعای به حق ما را كه در بالا گفتیم به اثبات می‌رساند.

یكی از این اقوام كه قدمت حضور فعال فرهنگینه‌ی آنان در فلات ایران به هفت هزار سال پیش می‌رسد، قوم قشقایی است كه تیره‌ای كهن تاریخ از «آذان»، سكنه‌ی اصلی آذربایجان بودند و مانند تیره‌ی «بایات» آئین مداران نغمه پردازشان با موسیقی غنی و سرشاری در نبردهای آئینی، همراه آلات موسیقی ابتدایی خویش پیشاپیش سربازان و عساكر تیره‌شان كه به آنان « ار»  er اطلاق می‌شد آهنگ‌های رزمی و قهرمانی می‌نواختند و جنگاوران را تهییج به نبرد می‌كردند.

یكی از این آلات موسیقی كه در الواح سومری نقر شده است، كاسه‌ای كم ضخامت پهن و بیضی شكل با ساعدی كوتاه بوده است كه ظاهراً سه وتر زهی بر آن می‌كشیدند و مباشر و نوازنده، سرپا ایستاده بر سینه می‌فشرد و با استفاده از هر دو دست می‌نواخت و «ساز» یا «سه‌تار» امروزین قشقائیان، صورت تكامل یافته‌ی آن است كه جهانگیرخان نیز همین ساز را می‌نواخت و الهی‌ها و مناجات‌های خویش را در آن ترنّم می‌كرد.

اكنون در میان ایل قشقایی سه آلت موسیقی رایج است:

1- ساز یا قوپوز qupuz: ساز زهی شناخته شده‌ی تركان ایرانی با قدمت سومری.

2- كرنا: ساز بادی معروف.

3- دؤول «معرب و مفرس آن: دهل»: ساز كوبه‌ای.

 

از میان آهنگهای حماسه‌‌ای كهن نیز، هنوز نشانه‌هایی بر جای است. مانند:

1- «سحر آوازی» كه پیش از طلوع آفتاب و برای بیدار ساختن جوانان ایل با ریتم تندی نواخته می‌شود و ریشه در باورهای كهن ایل سرافراز و شیوه‌های آئینی یكتاپرستی تركی باستان دارد. امروزه این آهنگ را فقط در روزهای خاصی می‌نوازند و چنان دلنشین و حماسه پرور است كه بسیاری از جوانان در آن روزها در آلاچیق‌ها فقط برای شنیدن «سحر آوازی» می‌مانند.

2- ساواش یا «جنگ نامه» كه با ورود مردان به میدان بازی نواخته می‌شود. این آهنگ حماسی با «ساز» آلت كهن موسیقی تركی سومری نواخته می‌شود. جهانگیر خان در «ساواش نوازی» تبحّر داشت.

3- هه‌لئی  haleyنوعی آهنگ رقص‌های حماسی آئینی كه آن نیز با «ساز» نواخته می‌شود.

 

شكل تجمع ایلی مراسمی كه این آهنگ در بستر آن پیاده می‌شود، ریشه در فرهنگ غنی هفت هزار ساله‌ی قشقایی دارد. مثلاً در هنگام نواختن «ساواش» جوانان ایل با جامه‌های رزمی كهن (= آرخالیق، جیقا، زنهارا، پاتاوا) به میدان می‌آیند و چوب دستی «دگنك» بر دست در صف‌های منظم می‌ایستند و به آهنگ‌ ساواش، آغاز به رقص جنگ می‌كنند. در هه‌لئی‌ها موسیقی حماسی آئینی نواخته می‌شود و مادران فرزند از دست هشته، غم‌آگین همراه با شعله‌های رقص، نه برای تفریح بلكه برای ادای دین و پاس رسم‌های آئینی در هاله‌ای از معنویات فراز می‌ایستند.

گذشته از سه آهنگ حماسی یاد شده، در میان ایل سرافراز، «عاشیق‌»ها كه وارث خنیاگران كاهن‌پیشه و چندین هنر «اوزان» (ozan)های گذشته‌های دور خود هستند، آهنگ‌های حماسی تندی دارند كه همه‌ در «ساز» و همراه «زورنا» اجرا می‌شود. عاشیق این گونه آهنگ‌ها را با تمام وجود اجرا می‌كند در تلحین نغمات حماسی نیز با بهره‌وری از تصویت انسانی، اشعاری با مضامین جنگاوری، شجاعت و قهرمانی می‌خوانند كه گاه اعتراضی تند به ناتساوی‌های اجتماعی و زر و زور و تزویر دارد.

مضامین اشعاری كه در آهنگ‌های حماسی اجرا می‌شود، درونمایه‌ای از بها دادن به اتحاد ایلی، وابستگی عمیق به سرزمین و جولانگاه ایل و قهرمانی‌های جوانان ایل سرافراز است در دفاع از شرف و نوامیس ایل خود كه صد البته جانمایه‌ی مذهبی و دین مداری دارد. شعر معروف «بیزیمدیر» (از آن ماست!) كه از یكی از این آهنگ‌های حماسی از سوی دادال اوغلو - عاشیق و شاعر و سخن‌پرداز غریب قشقایی- سروده شده است، چنین اندرونه‌ای دارد. اجرای حماسی بسیار نامبردار این شعر كه پژوهندگان اشاره دارند، احتمالاً در عصر شاه عباس XE "شاه عباس صفوی، در گیر و دار اختلاف با قزلباش و اسكان و تبعید و كوچ اجباری تیره‌هایی از ایل كهن‌ْتاریخ «اوشار» (= افشار) در كوهپایه‌های استان فارس XE "فارس، انجام پذیرفته است. شعر این آهنگ چنین آغاز می‌شود:

قالخدی، كؤچ ائیله‌دی آوشار ائللری،

آغیر- آغیر گئدن ائللر بیزیمدی!

 

در این بیت، شاعر حتی در گزینش واژه‌ها به هماوایی تند صامت‌ها و صائت‌ها توجه داشته است و در اجرای تند حماسی آن حركت هجوم وار ایل لمس می‌شود، تا جایی كه در اعتراض به ستم‌شاهان، چنین رجزی می‌خواند:

پادشاهلار بیزه ائده‌ر فرمانی،

فرمان شاهین ایسه، داغلار بیزیمدیر.

نئچه قوچ ایگیدلر، یئره سریلر،

اؤلن، اؤلر، قالان ساقلار بیزیمدیر.

 

این حماسه‌ها، آئینه‌ی زلال زندگی قهرمانی حكمت آشنایان ایل را نشان می‌دهد.

از میان آهنگ‌های حماسی معروف ایل سرافراز، می‌توان به عنوان شناخته شده‌ی زیر نیز اشاره كرد:

1- گرایلی.

2- باش گرایلی.

3- گئدن دارغا.

4- صمصام.

 

كه همگی در ساز و همراه كرنا اجرا می‌شود.

از میان داستان‌های حماسی ایل سرافراز كه گفته می‌شود جهانگیرخان با آن آشنا بوده، منظومه‌های دوازده‌گانه «كوراوغلو XE "كوراوغلو» است كه روایت‌های بدیعی در میان ایل از آن وجود دارد. گذشته از روایات ناشناخته به جهان علم كه از این منظومه‌ها و در صندوق سینه‌ی «ییرچی‌»های ایل سرافراز مدفون است در بسیاری از حكایات ضمنی روایات مشترك نیز تفاوت‌هایی عمده به چشم می‌خورد. حتی نام‌های اشخاص منظومه‌ها هم تغییر یافته‌اند. مثلاً پدر كوراوغلو كه در روایات ایل سرافراز، یوسف نام دارد، در روایت‌ آذری و تركمنی علی كیشی است. در برگردان فارسی روایتی از زبان جهانگیرخان كه از طریق عاشیق محمد XE "عاشیق محمد و عاشیق اسماعیل قشقایی XE "عاشیق اسماعیل قشقایی منتقل شده است، داستانی كامل درباره‌ی اختراع تفنگ و آشنایی كوراوغلو با آن آمده است كه بسیار بدیع است.

3- ریشه‌های موسیقی ایل سرافراز قشقایی در آذربایجان

در نخستین منظر، موسیقی قشقایی را در گستره‌ی فولكلور می‌توان وجهی از موسیقی آذری دانست. وجود اصطلاحاتی نظیر گرایلی، شاه ختایی XE "شاه ختایی، كرم،‌كوراوغلو، غریب، كؤچ ایوازی، خوش گلدین ایواز و جزء این‌ها نشانگر آن است كه آبشخور اصلی موسیقی قشقایی، موسیقی غزان و آذریان بوده است. اما نوازندگان ایل، گذشته از ایجاد دگرگونی‌ها در سازه و ساختار، در اجرا نیز تغییراتی را ایجاد كرده‌اند مثلاً آهنگی با عنوان «دؤنه» در ریتم بایاتی می‌نوازند و یا آهنگی با روح حماسی و قوی با نام «ظومار» دارند كه بر اساس «آنادولو سه‌گاهی» ساخته شده است. و آهنگ‌هایی با عنوان‌های باش خسرو، دلی خسرو، صمصام، بیستون، هه‌لئی و جزء آن را می‌توان نام برد كه موسیقی آشنایان آذری با آن‌ها چندان آشنایی ندارند و نوازندگان قشقایی این آهنگ‌ها را در كنار ملودی‌ها و ترانه‌هایی نظیر: های مدد، اویان ائلیمیز اویان، آغیر ائل و غیره از آن خود كرده‌اند.

بسیاری از ترانه‌ها و آهنگ‌های فولكلوریك آذری و مناطق شمال غرب ایران و شرق آنادولو نظیر دورنالار، عاشیق گلمش، مارالاباخ، سازی دوتون، كسمه ناز آغاجی، آغدیر بیلگین، معصوم و ده‌ها ترانه نظیر آن با اندك دگرگونی‌ها در اجرا در میان قشقائیان رایج است.

موسیقی رسمی و مكتوب قشقایی همانند ادبیات قشقایی غریب و بی‌كس است. قشقائیان در محیطی كه تدریس زبان و ادبیات تركی در آن عملاً ممنوع و ناممكن است، زیست می‌كند و طبیعی است كه نمی‌توان در میان ایل از موسیقی مدرن و ادبیات مدرن مكتوب سخن گفت. اما همانند موسیقی فولكلوریك این قوم، ادبیات شفاهی ایشان نیز غنی و پر بار و سرشار از درد هجران و غربت، اكنون بر جای است. این مجموعه‌ی بسیار عظیم و انسانی وجوه اشتراك قومی با ادبیات آذری و تركمنی و تركان شرق تركیه دارد.

اغلب مواد انواع ادبیات شفاهی آذری نظیر بایاتی، قوشما، گرایلی، تاپماجا، قوشماجا، ناغیل، دستان، دیوانی و غیره در میان قشقائیان نیز رایج است و در صندوق سینه‌ها محفوظ كه ضبط و نشر آن‌ها اكنون مرد این میدان می‌طلبد.

مضامین اصلی ترانه‌های قشقایی غربت و هجران است. مصراع‌های سوم و چهارم اغلب بایاتی‌ها و قوشما حكایت از این دارد. مانند:

باشی پارا- پارا دومانلی داغلار،

كؤنلوم قارا گئیمیش گؤزلریم آغلار.

 و یا:

دولاننام داغلار سنی،

سندن یار ایسی گلیر.

و یا:

تانریم بیزه بیر یول وئر،

بیز واراق اؤلكه‌میزه.

 

و یا:

غنچه‌دن آچیلا گوللریم منیم،

فلك اوزاق سالمیش یوللاریم منیم.

و غیره كه در میان متون شفاهی فراوان می‌توان به آن‌ها برخورد.

پیش از حكومت رضاخانی، در مكاتب سیار قشقایی كه به آن‌ها در متون تاریخی «كرباسیه» نام داده شده است، تعلیم و تدریس اصلا به زبان تركی قشقایی بوده است و در كنار آن، متون فارسی و عربی نیز آموخته می‌شده است. بسیاری از شاعران ایل مانند میرزا مأذون قشقایی و یوسفعلی بیگ  این گونه تعلیم یافته‌اند. اكنون در میان ایل به برخی از متون مكتبی تركی می‌توان برخورد و نیز حافظه‌ی دیرسالان كه منظومه‌های حكمت‌آمیز مكتبخانه‌های «كرباسیه» را اكنون از حفظ دارند.

هم از این روی حدس می‌زنیم كه حكیم قشقایی پیش از ورود به حوزه‌ی علمیه‌ی اصفهان در ایام صباوت و جوانی در كرباسیه تحصیل كرده است.

در باب موسیقی قشقایی باید گفت تركان بر روی میراث فرهنگی بر جای گذاشته از خود پیوسته دستینه‌ی تركی نزده‌اند و آثار بسیاری به زبان‌های غیر تركی بویژه فارسی آفریده‌اند، اما به هر تقدیر ما این آثار را نیز جزء آثار فرهنگی تركی به حساب می‌آوریم. در نام آلات موسیقی و نام آهنگ‌ها و مقام‌ها هم وضعیت چنین است.

مثلاً ما در موسیقی عرب، الآن اصطلاحاتی نظیر: نهفت الاتراك، چارگاه التركی، عشاق الاتراك، ضرب التركی، بسته نگار التركی، مخمس التركی، برافشان التركی داریم.

و این خود نشان می‌دهد كه اصلاحاتی نظیر: برافشان، نهفت، سوزناك، راحت افزا، شوق‌افزا،فرحناك، فرح‌فزا، راحت الارواح، شوق و طرب و جزء آن كه تركیب‌های فارسی یا عربی هستند ایجاد و اختراع تركان بوده است كه در كنار نام‌های تركی در تاریخ موسیقی ایران به كار رفته است. نام‌های سازها نیز چنین است كه در كنار نام‌های تركی مانند:

باغلاما، قابازرنا، اگری، چوگور، بورغو، شدرغو، دیللی دودك، قاوال، بالابان، ‌بارقی، چیغیرتما، دومبك،سورمه، قوپوز و جز آن به نام‌های غیر تركی بر می‌خوریم. موسیقی قشقایی از این جهت از بومیان استان فارس بیشتر تأثیر پذیر است ولی در هر جا دستینه‌ی قشقایی مشهود است كه نیاز به پژوهشی همه جانبه دارد.

مردان و زنان قشقایی، همگی توان گفت با موسیقی محشورند و از آن تلذّذ حاصل می‌كنند، اغلب زنان قشقایی رقص و یورقا هلئی و آغیر هلئی و اوچ باسما را به عنوان رقصی مقدس و با آداب خاص یاد دارند و مردان، همه با آهنگ‌هایی نظیر «سحر آوازی» آشنا هستند و در اعیاد و جشن‌ها گوش به «ساز» و «قوپوز» عاشیق‌ها می‌سپارند و فراوان هنگام كوچ آهنگ‌های سوزناك سر می‌دهند.

نوازندگان و خوانندگان حرفه‌ای را قشقائیان ساروان، عاشیق و چنگی می‌نامند كه با ساز و كرنا و ناقرا آهنگ‌های اصیل می‌نوازند. سه‌تار، كمانچه و ویلن نیز در میان قشقائیان رایج شده است و بسیاری از حافظان و میراث داران فرهنگ اصیل قشقایی اكنون سرگرم تدوین علمی آهنگ‌های بومی خود هستند.

4-  صبغه‌ی مذهبی موسیقی

موسیقی مترنّم در ساز حكیم جهانگیرخان قشقایی، البته موسیقی آئینی و مذهبی بوده است. آنچه به تواتر به ما رسیده است این است كه او در سه مایه به ترنم موسیقی می‌پرداخته است:

1- موسیقی حماسی در مایه‌های شاهنامه خوانی، بویلاماهای كوراوغلو و جز آن.

2- موسیقی مردمی و ترانه‌های بومی و آهنگ‌های اصیل تركی.

3- موسیقی آئینی، الهی و مذهبی.

 

نوع سوم موسیقی متعالی آئینی در مراسم مذهبی، در شب‌های ماه رمضان و در ایام ماه محرم میان ایل سرافراز نواخته می‌شود.

در ماه محرم هر سال تا اربعین حسينی اغلب مردان و زنان ایل قشقایی سیاه می‌پوشند و كارهایی نظیر بافتنی، رنگرزی، لباس دوزی را تعطیل می‌كنند و به عزاداری و نوحه‌سرایی آهنگین بر اساس موسیقی آئینی می‌پردازند.

شب عاشورا اغلب مردان و زنان در دسته‌های سوگوار و جداگانه شب‌زنده‌داری می‌كنند. برخی از مردم، روز عاشورا حلیم می‌پزند كه نذر ادا كنند برای ثواب بیشتر شب حلیم را آماده می‌كنند تا در ساعت آغازین سحرگاه، گروه سینه‌ زنان و شب زنده‌داران برای خوردن حلیم برسند. عاشقان شهدای كربلا XE "كربلا كه تا بامدادان پگاه، بیدار بوده‌اند و تمام شب را با موسیقی آئینی عزاداری می‌كرده‌اند پس از خوردن حلیم پراكنده می‌شوند، حلیم پخته شده كفاف همه‌ی چادرهای اطراف را می‌دهد. اگر تعداد نذر كنندگان زیاد شد حتی تا چادرهای دور دست هم حلیم می‌فرستند. از نوحه‌های معروفی كه در میان مردم ایل قشقایی در روز عاشورا به آهنگ‌ موسیقی آئینی خوانده می‌شود، این نوحه است.

 

ای كربلا سلطانی،

قارداش واویلا.

زینبین شیرین جانی،

قارداش واویلا!

 

زینبین گؤزي یاشی،

یاندیردی داغی داشی،

امام حسین قارداشی،

قارداش واویلا!

 

گؤز یاشیم سیلاب اولدو،

جیگریم كباب اولدو،

كربلا خراب اولدو،

قارداش واویلا!

 

بی‌كس قالدی سكینه،

خراب اولدو مدینه،

كیم رحم ائدر یتیمه،

قارداش واویلا!

 

آهنگ‌ این نوحه در مایه‌ی «بایاتی» است و گفته می‌شود كه حكیم قشقایی خود بایاتی‌سرا بوده و در اوزان هفت هجایی اشعاری داشته است.


مقاله فوق از وبلاگ سفر از کثرت برداشته شده است. سرآغاز مقاله‌ی فوق  آقای سید احسان شکرخدا، گفتاری خطاب به محمدرضا لطفی نوشته‌اند که در زیر می‌آوریم:

نقدی بر برنامه «شناخت موسیقی دستگاهی ایران» 

با اجرای استاد محمدرضا لطفی

روزهای شنبه هر هفته رادیو فرهنگ، برنامه‌ی «شناخت موسیقی دستگاهی ایران» را با اجرای استاد محمدرضا لطفی پخش می‌کند. ضمن محبت و علاقه‌ی قلبی که اینجانب نسبت به استاد محمد رضا لطفی دارم، نقدی بر برخی صحبت‌های ایشان وارد می‌دانم. امیدوارم از این طریق به گوش ایشان برسد.

در طی این دوران، علیرغم این که نام برنامه «موسیقی دستگاهی ایران» است اما متاسفانه ایشان از موسیقی‌های غیر فارسی هیچ صحبتی نمی‌کنند و منابعی که ایشان بدان استناد می‌کنند تمامی، کتب افرادی خاص است که در کشور ما نامشان بر سر زبان‌هاست و اصولاً فارس و فارسی نویس هستند. استاد لطفی هیچ اشاره‌ای به موسیقی ترکی با این همه گسترش که در میان مردم ایران چه از لحاظ زبانی و پیشنه‌ی ادبی و چه از لحاظ موسیقایی دارد، نمی‌کنند. 

امروز (شنبه 5 بهمن 92) نیز در بخش سبک‌های آوازی، به تاثیر شعر بر آواز اشاره داشتند اما دریغ از این که حتی کلمه‌ای از شعر و شاعران ترک زبان و تاثیر اشعارشان بر موسیقی ترکی ایرانی بکنند. دریغ از این که به مکتب تبریز اشاره کنند. ایشان فقط به کتاب سبک‌شناسی ملک الشعرای بهار استناد کرد، والسلام. آیا برای شناخت شعر ترکی و سبک‌شناسی آن می‌بایست فقط از منابع فارسی چون ملک الشعرا استمداد جست. ایشان استاد مسلم بخش موسیقی هستند اما هموزن این تخصص را در شعر و ادبیات ندارند و دانسته‌های شعری و ادبی خود را نه بر اساس تجربه، آزمون و خطا بلکه بر اساس تعدادی کتاب خاص به دست آورده‌اند اما بر اساس تجربه و تعمقی که در شناخت موسیقی دارند توقع می‌رود در شناخت شعر نیز گسترده نظر بوده و با نگاهی عمیق مسایل را رصد کنند زیرا که سخنان ایشان در بخش موسیقی ایران، خود نوعی مرجع و سند برای حال و آینده است و طبعاً از ایشان توقع می‌رود که با وسعت نظر بیشتر مسایل را مورد بررسی قرار دهند. از آن جا که ایشان اهل گرگان هستند، می‌بایست با ترکمنها آشنا باشند و موسیقی و اشعار شورانگیز این بخش از ترکان را که دارای قدمت و پیشینه خاص است مورد بررسی قرار داده باشند. 

موضوع برنامه، موسیقی دستگاهی است اما آیا نباید جایی که گریزی به مسایل دیگر می‌زنند ارتباط و تاثیر و تاثر موسیقی‌ و شعر و ادبیات ترکی، کردی، لری و . . . را نیز مورد نظر قرار دهند؟ آیا مخاطبان ایشان فقط با موسیقی و شعر فارسی انس دارند؟ یا این که فقط و فقط از شاعران فارسی‌گو و زبان پهلوی و این که در گذشته فهلویات بود و بعد پارسی دری شد تا رسید به منوچهری و سعدی و غیره سخن بگویند(اشاره سخنان امروزشان در رادیو فرهنگ)؟

بسیاری از شنوندگان و دوستداران استاد لطفی ترک زبان هستند و می‌خواهند بدانند تاثیر زبان و موسیقی ترکی بر موسیقی دستگاهی چه بوده است؟ ارتباط تار قفقاز با تاری که شیراز نام دارد چیست؟ چرا در گذشته آقا حسینقلی، میرزا عبدالله و درویش خان و دیگران تار را شبیه تار ترکی، بر روی سینه می‌گرفته‌اند؟ و سوالات دیگر.

اما اگر قرار است ایشان فقط برای تعدادی فارسی زبان سخن بگویند، جامعیت خود را برای نسل‌های آینده از دست خواهند داد و بهتر است نام برنامه‌شان به «شناخت شعر و موسیقی دستگاهی فارسی در مرکز ایران» تغییر یابد و از ترکان ساکن در خراسان بزرگ (شمالی و جنوبی)، گرگان، گیلان، اردبیل، آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، ولایات خمسه (استان زنجان)، همدان، و ترکان قشقایی اصفهان و شیراز همچنین از کردها، لرها، اعراب و بلوچ‌ها نیز صرف نظر کنند. 

اینجانب از استاد محمدرضا لطفی می‌خواهم به مقاله‌ی استاد دکتر حسین محمدزاده صدیق (پدر شعر و ادبیات ترکی) که درباره‌ی «شعر و موسیقی ایل قشقایی» (برگرفته از مقاله‌ی میرزا جهانگیرخان قشقایی، فرزند ایل سرافراز) نوشته‌اند، دقت فرمایند.