معرفی میرزا مهدی خان استرآبادی (منشی الممالک نادرشاه افشار)
دکتر ح. م. صدیق
نام پدر میرزا مهدیخان، محمد نصیر بود. خود وي در تاريخ جهانگشا خويشتن را محمد مهدي بن محمد نصير استرآبادي معرفي ميكند.VII وي اهل روستاي باباگلين از توابع استرآباد بوده است.
2- كودكي
پدرش، ميراز مهدیخان را در ايام نوجواني جهت تحصيل علوم به اصفهان برده و ميرزا مهدي در مدت اندكي در تحصيل علوم عصر از اقران سبقت جسته است و در روزگار جواني بر ادبيات و انشاء و خط تسلط پيدا كرده است و با تخلص كوكب شعر ميگفته است.
در اواخر سلطنت شاه سلطان حسين صفوي به منصب باغبانباشي يا رياست بيوتات سلطنتي منصوب شد. ولي در دورهي حمله و سلطهي افاغنه بر اصفهان، به گوشهاي خزيده و منزوي شد. تا آن كه در سال 1142 هـ . هنگام ورود نادر و شاه طهماسب به اصفهان به خدمت وي رسيده، عريضهاي از طرف مردم استرآباد ساكن اصفهان به نادر تقديم داشت. نادر او را بازشناخت و منشي خود كرد.
ميرزا مهدي در خدمت نادر از اصفهان به مشهد رفت و از آن پس، همه جا در سفر و حضر با او همراه بود و پس از چندي رسماً منشي الممالك لقب يافت كه عاليترين منصب درباري دورهي صفويه بود.
در دشت مغان، نادر شغل منشي الممالكي را به ميرزا مؤمن داد و ميرزا مهدیخان را شايد به سبب تسلط به ادبيات تركي، عربي و فارسي به وقايع نگاري گماشت.
3- در سفر و حضر
سرگذشت ميرزا مهديخان با حوادث زندگي نادر در هم آميخته است. وي در سفرهاي جنگي نادر در هرات، بغداد، گرجستان، هندوستان، تركستان، داغستان، آذربايجان، كرمان و جز آن، همراه نادر بود.
4- سفارت در عثماني
در سال 1159 هـ . نادر شاه، ميرزا مهديخان را همراه مصطفي خان شاملو به سفارت ايران در كشور عثماني تعيين كرد. اين حركت، پاسخي به اقدام سلطان محمود خان عثماني در تعيين احمد افندي، حاكم سيواس و رحمي، شاعر معروف آن ديار به سمت وقايعنگاري و ايجاد مركز سفارت عثماني در ايران بود.
مصطفيخان شاملو، از سرداران معروف آن زمان به همراه ميرزا مهديخان در روز دهم محرم سال 1160 هـ . زماني كه نادرشاه از سفر يزد و كرمان عازم خراسان بود، از اصفهان به بغداد رفتند كه از آنجا به اسلامبول عزيمت كنند.
هنگامي كه مصطفيخان و ميرزا مهديخان در بغداد بودند و احمد پاشا، حاكم بغداد ميخواست سفرا را مبادله كند، ناگاه خبر قتل نادرشاه شهرت يافت. پس از آن ميرزا مهديخان به ايران بازگشت و بنا به تحقيق مرحوم محمدعلي تربيت، عازم تبريز شد و باقي عمر را در گوشهي عزلت به تأليف و تحقيق سپري كرد.
وي تاريخ جهانگشا را در تبريز به فرجام رسانيده است و فصل آخر آن را در آنجا نوشته است. وي ناظر بسياري از وقايع بعد از نادر نيز شده است.
5- مرگ
اتمام تأليف سنگلاخ مصادف با سال 1183 هـ . است و ميرزا مهديخان بيگمان بعد از آن سال فوت كرده است.
6- كتابخانهي شخصي
ميرزا مهديخان كتابخانهي بسيار ذيقيمتي داشته است كه شامل هزاران جلد كتاب نفيس تركي و عربي و بعضي دواوين و تواريخ فارسي بوده است. در حدود سال 1140 هـ . آن را وقف ارشد اولاد خود كرد؛ ولي بعد از مرگ او، اين كتابخانه از بين رفت و اكنون بيشتر كتابهاي آن در تهران در كتابخانههاي ملك، مجلس، ملي، سلطنتي سابق و كتابخانههاي استانبول ديده ميشود.
در اين كتابخانه، وي مجموعهاي از خطوط اساتيد معروف خط مانند ميرعماد را داشت. در اغلب آثار خطّي ميرعماد كه اكنون به دست آمده، مهر كتابخانهي ميرزا مهديخان در پشت صفحهي اول آنها ديده ميشود.
7- تصوير ميرزا مهديخان
در پشت جلد نسخهي تاريخ جهانگشاي نادري كه در سال 1195 (35 سال بعد از نادر شاه) تحرير يافته، اين تصوير موجود است. به گفتهي سهيلي خوانساري، يكي از مديران كتابخانهي ملك در تهران، از مجموعهي خانم ملكزادهي بياني خريداري شده است. به طوري كه در تصوير پيداست، روي ورقهاي كه ميرزا مهديخان در دست دارد و مشغول كتابت است، نوشته شده است:
«حكم جهانمطاع شد آن كه عمّال و كدخدايان محل . . . »
و دو كتابي كه بر زمين و نزديك او روي هم گذاشته شده، در عطف كتاب زيرين تاريخ تيموري و در كتاب زبرين تاريخ وصّاف نوشته شده است.
8- آثار ميرزا مهديخان
1- 8- درّهي نادره (يا نادري)
در تاريخ تطوّر نثر فارسي، آثاري كه به نثر فني نوشته شده است به تعداد انگشتان دست هم نميرسد. كتابهايي مانند نفثة المصدور، بريد السّعاده، تاريخ وصاف، مرزبان و درّهي نادره را ميتوان در اين رديف نهاد و در ميان همهي آنها درّهي نادره چون نگيني درخشان پيوسته ميدرخشد.
هدف ميرزا مهديخان از تأليف اين كتاب هنرنمايي در نثرنويسي و تحرير متن فني و مشكل بوده است. اين كتاب در دويست و پنجاه سال اخير پيوسته معيار فضل و بلاغت نثرنويسان و كساني شد كه ميخواستند سواد ادبي خود را از هر لحاظ تكميل نمايند.
اين كتاب در دو قرن اخير صدها بار استنساخ شده و چندين بار به طبع رسيده است و پيوسته در ميان نثرنويسان و اديبان ارج و اهميّت داشته است. هر كس به گونهاي خواسته است نشان دهد كه ميتواند كتاب درّهي نادره را بخواند و شرح و تفسير نمايد.
در اين كتاب، تاريخنويسي هدف ثانوي ميرزا مهديخان بوده است و بلكه او در درجهي اول قصد داشته است كه مجموعهاي از علوم ادبي و بديعي فراهم آورد و خواننده را با عذوبت و حلاوت تاريخنگاري و آموزههاي فنون ادبي فارسي و عربي آشنا سازد.
2- 8 - جهانگشاي نادري
نثر اين كتاب به خلاف درّهي نادري و بلكه مانند سنگلاخ ساده و روان است و جز در برخي از سرفصلها، داراي صناعتهاي لفظي بسيار اندكي است. مؤلف آن را در اقتفاي ظفرنامهي تيموري نگاشته است و چون نادرشاه پيوسته تلاش داشت خود را شبيه اميرتيمور نشان دهد و غيرت و همت و فتوحات او سرمشق وي بود و او را «خاقان مغفور امير تيمور» ميناميد، از اين روي، ميرزا مهديخان آن را در ديباچهي كتاب، «روزنامچهي ظفر» نام داده است.
تاريخ جهانگشاي نادري از سوي ويليام جونز Sir William Jones به زبان فرانسه ترجمه شد و در سال 1770 انتشار يافت. در سال 1773 نيز ترجمهي انگليسي آن توسط گادابوش T. S. Gadabusch و ترجمهي آلماني از طرف گري وسوالد Greifswald چاپ شد.
3- 8- منشآت
مجموعهي حاوي نامهها، منشورات، فرامين و مكاتبات سياسي به قلم ميرزا مهديخان، منشآت ناميده ميشود كه محتواي آن بيانگر مسائل سياسي عصر افشاريه است، اما به نثري اديبانه و فني نوشته شده است. ميرزا مهديخان اين اثر را كه داراي ديباچهي مصنوع و فني است، به امامقلي ميرزا – پسر نادرشاه- اهداء كرد.VIII به نظر ميرسد بين امامقلي و ميرزا مهديخان روابط صميمانهاي وجود داشته اما از ميزان ارتباط اين دو در منابع، اطلاعي در دست نيست. منشآت را از حيث شيوهي نگارش ميتوان به دو دسته تقسيم كرد:
برخي نامهها و فرامين كه به نثر مزيّن و فني نگاشته شده و برخي ديگر كه به نثر ساده هستند.
از اين مجموعه با عناوين گوناگون مانند انشاء، انشائات، انشاء الدرر و انشاء ميرزا مهديخان ياد شده است.IX و قسمتهايي از آن در سالهاي 1273 ق. (1859 م.) و 1285 ق. (1870 م.) در تهران و قسمتي هم به نام انشاء الدرر در بمبئي چاپ و منتشر گرديد.X
چندين كتاب چاپ سنگي نيز با عنوان انشاء ميرزا مهديخان داريم كه نزديك دويست سال در حوزههاي ادبي تدريس ميشده و معيار سنجش سواد و مهارت منشيان و مترسّلان بوده است.
4 - 8- ديوان اشعار
ديوان اشعار ميرزا مهديخان تا كنون به دست نيامده است. اما در تذكرهها و جنگها و سفينهها، نمونههايي از اشعار وي ضبط است. همانگونه که گفتیم وي در شعر، كوكب تخلص ميكرده است. خود نيز در آثارش برخي از اشعار ديوانش را نقل كرده است. مثلاً در درّهي نادري اين رباعي را آورده است:
مطلب مطلب گر همه خود پادشهی است،
5 - 8- وقايع نادري
نام اين كتاب در تذكرهي صبح گلشن آمده است. آنجا كه ميگويد:
« . . . حالات و وقايع نادري را به سه طريق در رشتهي تحرير كشيده [است.]:
يكي وقايع هر سال به غايت سلاست طرازيده [است.] . . . » XI
در فهرست كتابخانهي مدرسهي عالي سپهسالار نيز به نقل از مرحوم محمدعلي تربيت از اين كتاب نام برده شده است. موضوع آن ظاهراً وقايع روزانهي دوران سلطنت نادرشاه افشار بوده است.
از اين كتاب كه با نام وقايعنامه نيز معروف است، تا كنون اثري به دست نيامده است. XII
6 - 8- ظواهر الطبيعه
نام كتابي است كه در سال 1888 م. در حيدرآباد دكن، به نام ميرزا مهديخان انتشار يافته است.XIII
7 - 8- درة الاصغر
از اين كتاب يك نسخهي خطي در كتابخانهي دانشگاه استانبول به شمارهي 762 F نگهداري ميشود.
بسم الله الرحمن الرحیم