منبع: دو سهندیه شهریار، مقدمه و گردآوری: دکتر ح. م. صدیق، نشر تکدرخت.

- 5 -

وز شاعران او چه بگویم، خدای را،

یک «صابر XE "صابر" »ش به هر چه که شاعر، قلم کشید!

در انقلاب اول مشروطه رهبر است،

بیدار کرد خفته‌ی اندیشه و قلم.

هشدارهای اوست که بیدارباش ماست ،

الهام بخش جمله اساتید شعر ماست.

«لاهوتی»اش مجاهد و سرمشق انقلاب،

«عشقی XE "عشقی" » و «فرّخی XE "فرخی" » دو شهیدند چشمگیر.

«افراشته XE "افراشته" » که سقط جنین است وآخری،

«اشرف XE "اشرف" » نخست پیرو «صابر XE "صابر" » به پارسی است،

او نیز گم شد و دگرش کس نشان نداد.

ابداع و نوگرایی ما منبعش از اوست،

سیمرغ قاف بود و از اقلیم قاف بود.

قفقاز، کان آرین و کانون آریا،

بس شاعران که آذری آموختند از او.

شاگردها به مکتب او تربیت شدند،

او بهترین مبارزه را با فساد کرد.

با انتقاد و طنز لطیف و بدیع خود،

با هر رژیم دیکتاتوری در نبرد بود.

جنگید با ریا و خرافات مذهبی،

با استراتژیک و سلاح جدید خود.

سر مشق شد به اهل قلم در مبارزات،

هرکس به قدر وسع، نصیبی گرفت از او.

تغییر داد روح اریستوکراسی ما،

روح دموکراتیک بدو ساخت جانشین.

شعر دری قیافه‌ی ملی به خود گرفت،

ذوقی پدید شد که کلاسیک، نو کنیم.

 

فی‌الجمله «دهخدا XE "دهخدا" » قدم اولین نهاد،

«روحانی XE "روحانی" » از «کومیک» جلودار قوم شد.

وز نوگرایی‌یی که نوه یا نبیره بود،

«نیما XE "نیما" » و «میرزاده‌ی عشقی XE "میرزاده عشقی" » فسانه شد.

«عارف XE "عارف" » به روی مسند «شیدا XE "شیدا" » نشست و گفت:

«ملی است این ترانه، همه عاشقانه نیست!»

 

امروز نیز شعر طبیعیّ آذری،

کامل‌ترین نمونه‌ی شعر جهان ماست.

عرفان به داد پارسی ما رسیده است،

ورنه به شعرِ وصف، زمین می‌خوریم از او.

* * *

در نثر نیز رهبر ما بود «طالب‌اف XE "طالب‌اف" »،

او نیز از نوادر اقلیم قاف بود.

انصاف باد و یاد همه رفتگان به خیر!

 

 

- 6 -

باری در اختناق، دری ناگهان گشود،

از سرزمین مادرِ ایران به روی ما.

چون شیرخوار و نکهت پستان مادری،

دیدم شمیم آن به مشام من آشناست.

شوق درون من چه شکفتن گرفت از او،

هورا، به «رستم علی‌اف XE "رستم علی‌اف" » کاین بنا نهاد.

او طفل «بادکوبه XE "بادکوبه" »ی آذر به جان XE "آذربایجان"  ماست،

در شش زبان زنده‌ی دنیا، پروفْسور است.

مأمور بود و رابط فرهنگ شوروی XE "شوروی" ،

ما را به سوز آتش هجران گداخته.

او «رستم XE "رستم" » است و این  «پل رستم XE "پل رستم" » به‌نام اوست.

زین سوی هم «سهند XE "سهند" » که شد پیک عاشقان،

او پیک عاشقان و تجارت بهانه بود.

می‌خواستیم رابطه باشد میان ما،

باشد که سطح شعر و ادب برتر آوریم.

او بارها از این «پل رستم» گذشت و رفت،

هر بار هم

به سلّه و سوغات بازگشت.

سوغات او برای من از شعر شاعران،

بیش و کمی که حفظ توانسته بود کرد.

ورنه نوشته‌ای به‌ من آرد امان نداشت!

تفتیش از دو جانب و آن اژدها دو سر!

 

باری به اختصار:

در فرصتی به کوتهی یک شب وصال،

حالی که رفت و سوز و گدازی که درگرفت.

یک اشک شوق آن که «سهندیه XE "سهندیه" »ی من است،

شاید که جلد دوم «حیدربابا XE "حیدربابا" » شده است.

وین پارسی، که جلد سوم می‌شود از او،

زیرا بدو ضمیمه و مرهون آن دم است.

* * *

با این که هیچ رنگ سیاسی در آن نبود،

شیطان خبر شد و «پل رستم XE "پل رستم" » شکست خورد.

چون هفت‌خوان «رستم XE "رستم" » ایران باستان،

آن هم فسانه شد که جهان خود فسانه است.

 

* * *

در آذری «سهند» XE "سهند" ، شهیر و شناخته است،

هم در مقام تعرفه اجلی و اعرف اوست.

اما برای فارس زبان بود ناشناس،

این هم غمی که باز مرا رنج می‌دهد،

زان‌رو من این مقامه نوشتم به پارسی-

تا با «سهند»، XE "سهند"  کوه عظیم آشنا شوید.

 

 

- 7 -

ای وارث عزیز!

میراث خود بگیر و به حرمت نگاه دار.

چیزی بر آن فزای و از آن هیچ کم مکن،

غربال روزگار به کار است و در کمین.

آخر نخاله‌ها همه از بین رفتنی‌ است،

«تخریب» را تو هم خط بطلان به سر بکش.

«ملّیت» تو چیست جز آداب و جز سنن؟

سنت شکن مباش که هیچت نیاز نیست.

در پارسی اگر چه زبان نامساعد است،

اما فنون شعر و سنن، جمع و جامع است.

نظمش لباس فاخر و بحری‌ست بیکران،

از شکل و فرم نیز تنوع بود سبیل.

سدّی که بسته‌اند اساتید، نشکند!

سنت شکن صیانت خود را شکسته است.

بیهوده لج مباز و زبان را فلج مساز،

اشکال شعر پارسی شکّرین ما.

اشباع و مدّ و این ‌همه ترکیب کلمه‌ است،

این، پای شعر وصفی ما لنگ می‌کند.

نقاشی و مجسمه سازیش مشکل است،

تدبیر چون کنیم که این پارسی، دری است.

شعر دری ندارد از این بیش انعطاف.

 

«نیما» تلاش کرد و بر آن شد که شعر نیست،

زیرا پر از تنافر و تعقید شد سخن.

ما را به شعرِ «عین تلفظ» نیاز هست،

کان مکتبی جداست که خالی است جای او.

زان سبک عامیانه که «اشرف XE "اشرف" » شروع کرد،

شاید توان به مشرب مقصود دست یافت.

اما شباب خواهد و ابداع و ابتکار.

از من گذشته است،

شرط حساب بُعد زمان نیز هم که هست.

* * *

این نوع شعر نیز که «آزاد XE "آزاد (شعر)" » نام اوست،

جمع میان «بحر طویل XE "بحر طویل" » است و «مستزاد XE "مستزاد" ».

پس چیز تازه نیست،

نشکسته سنتی و نیاورده بدعتی،

این نوع در تمام زبان‌های زنده هست.