اخیراً کتاب «سه رساله‌ی فارسی به انضمام رساله‌ی قیرخ حدیث» اثر ملا محمد فضولی به تصحیح دکتر ح. م. صدیق، در 508 صفحه، قطع رقعی، گالینگور (جلد سخت) با چاپی زیبا و شکیل توسط نشر تکدرخت روانه‌‌ی بازار شده است. این سه رساله شامل رسالات: 1- معمیات، 2- رند و زاهد، 3- سفرنامه‌ی روح (صحت و مرض) می‌شود. اما رساله‌ی معماها برای اولین بار در ایران به صورت علمی با حل بسیاری از معماهای حکیم فضولی توسط دکتر صدیق به دست علاقه‌مندان می‌رسد. پیش از این رسالات «زند و زاهد» و «سفرنامه‌ی روح» به صورت مجزا چاپ شده بود. در زیر چهار معمای این کتاب را همراه با جواب از مقدمه‌ی ایشان برگزیدیم:


http://duzgun.ir/images/tadvin/SeResaleFarsiResize.jpg

فضولي در رساله‌ي «دستور معما» خوانندگان را در حل معماهاي خود راهنمايي كرده است. ما،‌ در اين‌جا پيش از شروع متن، به حل تعدادي از آن‌ها مي‌پردازيم.

1. به اسم نسیم:

در راه وفای دوست نامرده کسی،

آن به نکند به وصف لعلش هوسی.

دور از لب جان‌فزای جانان دل زار،

حیفم آید که زنده باشد نفسی.

1. "حیفم" ماده‌ی اسم است.

2. حرف اول " حی" (= زنده) در آن تبدیل به حرف "نون "می‌شود.

3. حرف "فا" در کلمه‌ی "نفسی" هم معادل "سی" است که از تحلیل "نفسی" به دست می‌آید.

***

2. به اسم علی:

ای دل ز فراق چشم مستت خسته،

وی بهر تو دیده غرق خون پیوسته.

چشم و دل ما به قامت دلکش تو،

از هر طرف آن دوخته و این بسته.

1. منظور از "چشم"، "عین" است.

2. منظور از "دل ما"، حرف "ی" است.

3. اگر "ع" و "ی" از هر طرف به قامت که "الف" است پیوسته شود، اسم "علی" به دست می‌آید.

***

3. به اسم سلیمان:

شریعت هست گنجی، فیض عامش خلق را شامل،

طلسمی گشت بهر حفظ آن سلطان دریادل.

1. "طلس می‌گشت" یعنی طلس وارونه شود و به صورت "سلط" درآید. که این جزیی از اسم معماست.

2. "بهر حفظ آن" یعنی در اسم معما باید " ان" حفظ شود.

3. "سلطان دریا دل" یعنی دل کلمه‌ی سلطان دریاست و به دریا در عربی "یم" گفته می‌شود که جزء اسم معما به شمار می‌رود.

جواب: اگر "یم" به قلب کلمه‌ی "سلطان" بیاید و با آن عوض شود، و " ان" نیز حفظ گردد و لفظ طلس به صورت مقلوب شده در اول قرار گیرد، اسم "سلیمان" به دست خواهد آمد.

***

4. به اسم قباد:

ای سرو قد لاله‌رخ حورنژاد،

چون داغ نهی بر جگر هر ناشاد،

خواهم که پی فزونی ذوق سرور،

یک داغ نهی بر دل آشفته زیاد.

جواب: اگر یک داغ(= نقطه) از لفظ "یاد" برداشته شود و در قلب کلمه‌ی "آشفته" یعنی حرف "ـفـ" گذاشته شود و با آن‌چه از لفظ "یاد" برجای مانده ترکیب شود، اسم "قباد" به دست می‌آید.