در ادامه سلسله مقالات معرفی میرزا آقا تبریزی و چهار تیاتر اثر استاد دکتر ح. م. صدیق مقاله‌ی زیر به شما تقدیم می‌شود.

چهارتیاتر و رساله‌ی اخلاقیه، تصحیح، مقدمه و حواشی: دکتر حسین محمدزاده صدیق، تهران، انتشارات نمایش، ۱۳۸۵.

میرزاآقا تبریزی در اصل «رساله‌ی اخلاقیه» را به قصد تربیت نوباوگان نوشته است. هم از این رو از عبارت پردازی و تکلف دوری کرده است و این امری طبیعی است چرا که میرزاآقا با آثار نمایشی خود، نشان داده بود که از پیشگامان نثر ساده و نوین فارسی است. در جائی از مقدمه می‌گوید:

«. . . اطفال خردسال را هنوز در مکتب‌ها به همان نهج قدیم به مجرد شناختن حروف تهجّی، کتاب گلستان سعدی و دیوان خواجه حافظ یا کتاب تاریخ نادری که اکثر معلمین از فهم عبارت آن‌ها عاجز و عاری هستند، درس می‌دهند و زمان تحصیل و تعلیم را به تأخیر و صعوبت می‌اندازند.»

و سپس اضافه می‌کند که به اقتضای تکلیف ملی که از هرکس هر چه برآید باید در فواید و منافع ملت خود بکوشد، این است او نیز به این اندیشه افتاده که «اوراق چندی فارسی ساده و مختصر درخور و فهم اطفال دبستان» بنویسد که تا «بر سهولت تحصیل اطفال بیفزاید.»

نظریات تربیتی نویسنده بیشتر ادامه‌ی نظریات امام محمد غزالی و سعدی است. او نیز خلقت و فطرت آدمی را در تربیت مهم می‌شمارد و می‌گوید که تربیت در کسان ناقابل کارگر نیست.[1] این نظریه در ادبیات تعلیمی فارسی زیاد مطرح شده است. چنانکه حتی سخنان صاحبان این نظریه به صورت ضرب‌المثل درآمده است، مانند

عاقبت گرگ‌زاده گرگ شود.

نرود میخ آهنی در سنگ.

تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است.

میرزاآقا تربیت و تعلم را از اصل و نسب برتر می‌شمارد و حتی فصلی در «فضل علم بر حسب و نسب» می‌آورد. [2]

و دو حکایت آموزنده نقل می‌کند. او همه‌ی انسانها را واجب‌التعلیم و تربیت و تعلیم را بر همه فرض می‌داند.[3] در فصل یازدهم که در باره تربیت اولاد است، می‌گوید.

بر پدر و مادر واجب است که اولاد خود را در طفولیت و کوچکی به دلایل واضحه و مثلهای لایحه از خیال نوکری باز دارد و متفرق سازد. اگر این کار را در حق اولاد خود نکرده‌اند. هیچ کار در حق اولاد خود به جای نیاورده‌اند و منتی براولاد خود ندارند.

در میان نظریات تربیتی گوناگون نویسنده، نظر او پیرامون زنان و تربیت آنان نیز جالب توجه است. او زنان را بی‌وفا می‌شمارد و توصیه می‌کند که آدمی اسرار خود را در اختیار زنش قرار ندهد. و در این معنی فصلی به عنوان «در بیان نهفتن راز از زنان و برخی از حالات ایشان» می‌آورد و می‌گوید:«خانه خراب‌ترین مردمان کسی است که از دقایق کار خود، زنش را آگاهی دهد و جمیع اسرار خود را با وی در میان نهد و از حالت خویشتن و وضع دوست و دشمن به زن عیان دارد.»[4]

1ـ 15ـ جهان بینی میرزاآقا

میرزاآقا تبریزی را نمی‌توان متکلم و فیلسوف دانست، اما فصل‌های«رساله‌ی اخلاقیه» نشان می‌دهد که او با نظریات گوناگون فلسفی در اسلام آشنا بوده است. مثلاً در فصل چهارم به مسأله‌ی مهم فلسفی ـ «جبر و اختیار» ـ می‌پردازد.

جبریه گروهی‌اند که معتقدند حادثه‌های جهان تابع اراده‌ی انسانی نیست و معتقدند که حادثه‌ها ثبت شده و تغییر ناپذیرند. و نیز باور دارند که اعمال و افعال بندگان تابع اراده‌ی آنان نیست و به سخنی دیگر افعالی که از بنده صادر می‌شود، فعل الهی است.

اما اختیاریون به خلاف جبریون (فاتالیست‌ها) بندگان را موجد و فاعل افعال خود می‌دانند. جبریه و اختیاریه (قدریه و تفویضیه) در ادبیات اسلامی فارسی و ترکی جای خاصی دارند. مثلاً شاعر و فیلسوف بزرگ عالم اسلام و سراینده‌ی سترگ‌اندیش آذربایجان شیخ محمود شبستری در «گلشن راز»« فلسفه‌ی جبریه را تشریح می‌کند و به خلاف او مولانا جلال‌الدین محمد در «مثنوی» خود را اختیاری نشان می‌دهد:

این که گوئی این کنم یا آن کنم

خود دلیل اختیار است، ای صنم

میرزاآقا تبریزی بنوبه‌ی خود در این زمینه بحث می‌کند. مثلاً در فصل چهارم پس از نتیجه‌گیری از حکایتی، چنین می‌گوید:

غول (قول) علما و حکما، در طی این معما غریق و مبتلاست. یا این امور به سعی و مجاهدت خود شخص است و یا اینکه بسته به تقدیر و منوط بر قسمت و نصیب است. قلم اینجا رسید و سر بشکست.

گروهی از جبریون به تمامی معتقد به «جبر»اند. به نظر آنان میان انسان و جماد فرقی نیست. نقل است که امام جعفر صادق‌(ع) خطاب به این گروه گفته است:

لاجبر و لاتفویض بل امر بین الامرین.

پایه‌ی اندیشه‌ی فلسفی میرزاآقا  نیز چنین است. او با «جبریه‌ی متوسط» هم آواز می‌شود  و در جائی می‌گوید:

به قدر تکلیف باید حرکت کرد.

1ـ 16ـ تأثرّ از متون فارسی

میرزاآقا تبریزی با متون کلاسیک فارسی آشنائی استادانه داشت. جای پای دیوان حافظ، گلستان و بوستان سعدی وگلشن راز شبستری در «رساله‌ی اخلاقیه» مشهود است. این نشانگر آن است که میرزاآقا گرچه از پیشگامان ساده‌نویسی و نثر نوین فارسی بوده، هیچگاه متون اسلاف را به بوته‌ی فراموشی نمی‌سپرده و در واقع مدافع ایجاد پلی میان این دو نوع ادبی بوده است. در چند جا برای قوت بخشیدن به سخنان خود ابیاتی از حافظ و سعدی نقل می‌کند. مثلاً از حافظ:

دریغ ودرد که تا این زمان ندانستم

که کیمیای سعادت رفیق بود، رفیق.

با دوستان مروت، با دشمنان مدارا

و از سعدی:

بنده همان به که زتقصیر خویش

عذر به درگاه خدای آورد

ورنه سزاوار خداوندیش

کس نتواند که به جای آورد. [5]

هر که با پولاد بازو پنجه کرد

ساعد سیمین خود را رنجه کرد.[6]

را نقل می‌کند . اما توجه میرزاآقا به سعدی، منحصر به نقل ابیاتی به جهت شاهد مثال منحصر نمی‌شود، او حتی شیوه‌ی نثر را نیز از سعدی گرفته است. البته اثر، مثل بهارستان جامی و پریشان قاآنی تقلید از گلستان نیست، اما بیشتر سجع‌هائی که وی می‌آورد، یادآور همین تتبع و تقلید است. به طور مثال به جمله‌های زیر توجه کنیم:

راستگوئی راحت و فراغت آورد، دروغ‌گوئی مشقت و زحمت آورد. [7]

در کارها و خدمات مرجوعه بکوش، تا جامه‌ی غیرت و نیکنامی بپوش.[8]

بده پیش از آنکه ببرند، بخور قبل از آنکه بخورند.

شاکری را پیشه کن و از کفران اندیشه.

دیده‌ی بصیرت بگشای و از حالت غفلت به‌درآی!

با این همه، او چنانکه در مقدمه نیز می‌گوید اثر خود را به« فارسی ساده و مختصر» نگاشته است و قصد تفاضل نداشته و آرایه‌ی کلامش برای ایجاد سهولت در بیان مقصود بوده است. در مقدمه  از گلستان، پریشان، تاریخ نادری، مثنوی، جنگ نامه (شاهنامه) و دیوان حافظ نام می‌برد و می‌گوید که اثر خود را متفاوت از همه‌ی آنها و در خور فهم اطفال دبستان نگاشته است. هم از این روست که بیشتر شاهد مثال‌های او نیز از ابیاتی است که به صورت ضرب‌المثل درآمده و حالت فولکلوریک یافته‌اند: مثال:

تو مو بینی و من پیچش مو

دردیست نگفتنی و سر بست نهفتنی.

دیدی که چه کرد اشرف خر

او مظلمه برد ودیگری زر

از مکافات عمل غافل مشو

گندم از گندم بروید جو ز جو

ارادت ورزیدن به حرف نیست، به عمل است.

بیهوده سخن به این درازی نشود



[1] ـ فصل چهارم..

[2] ـ فصل چهارم.

[3] ـ مقدمه

[4] ـ فصل سیم.

[5] ـ گلستان، نشر خلیل خطیب رهبر، ص 5.

[6] ـ همان، ص 109.

[7] ـ متن، ص 54.

[8] ـ متن، ص 29.