منبع: تحلیل محتوای آثار صمد بهرنگی، تالیف سلمان صفریان، تهران، نشر اندیشه نو، ۱۳۹۱.

مقاله ها

مقاله هاي صمد بهرنگي كه در نشريات مختلف كشور انتشار يافته بود، بعد از مرگ وي توسط بهروز دهقاني جمع آوري و در يك كتاب مستقل با عنوان « مجموعه مقاله ها » و با فصل بندي ناشر در انتشارات دنيا و روز بهان تهران چاپ و منتشر گرديد.

در فصل نگاهي به تاريخ ، دو مقاله ، با عنوانهاي « آذربايجان در جنبش مشروطه » و « سخني دربارة درس تاريخ » به رشته تحرير در آمده است. فصل دوم « چند حرف دربارة‌ شناخت » نام دارد كه شامل مقالات شناخت جهان در مرز علوم قديمه و دانش نو ، سخني كوتاه دربارة شعور، فكر زبان و بررسي كتاب ساختمان خورشيد مي باشد. فصل بعدي شامل مقالاتي در حوزة هنر و ادبيات است كه مقاله اي دربارة ادبيات كودكان ، مقالاتي در موضوع ادبيات و  فولكورآذربايجان و دو نوشتة جنجالي با عنوان يادي از حيدر باباي شهريار را شامل مي شود. فصل بعدي در بارةدستور زبان تركي آذربايجاني است. فصل ديگر، گزارشهاي  ديدار صمد ودوستش بهروز دهقاني از روستاهايي در منطقة آذربايجان غربي را شامل مي شود.

نيشخند ها و ريشخند ها، مقالات و نوشته جات طنز صمد در موضوعات مختلف است كه آخرين فصل مجموعه مقاله ها را تشكيل مي دهد. اين مقالات، انگولك به آئين نامة دبستانها ، در حاشية طرح تازة آقاي دكتر صناعي ، نوعي نويسندگي ، انشاء نگاري ، راهنماي شهر تبريز ، قضية نبش قبور ، آقاي چوخ بختيار ، نسخة خوشبختي وهنر نزد ايرانيان است و بس را شامل مي شود

     عمدة مقالات اين فصل نيز مانند بعضي از مقالات فصول پيشين انتقاد از سيستم غلط آموزش و پرورش و انتقاد از برخي اساتيد، معلمين ، نويسندگان ، ناشرين ، نشريات ، و همچنين تيپ هاي شخصيتي كه براي وي قابل هضم نيستند ، و هرچه مطابق ميل و منطبق با تنفكر و انديشة او نبود زير ذره بين وي قرار مي گيرد.

نامه هاي صمد بهرنگي

صمد بهرنگي نامه هايي به دوستان و شاگردان و بعضاً به ادارات دولتي نوشته است كه اسد بهرنگي آنها را جمع آوري و در كتابي 80 صفحه اي توسط انتشارات بهرنگي بچاپ رسانده است  اين نامه ها در چهار قسمت دسته بندي شده است. قسمت اول اين مجموعه شامل نامه هاي اوست براي شاگردان ودوستانش. اين نامه ها قبلاً در جنگهاي مختلف چاپ شده ودر اينجا از همان جنگها عيناً نقل ميشود.

 قسمت دوم چند نامة اداري است كه صمد به عناوين مختلف نوشته و نسخه اي از آنها را براي خود نگاه داشته است.

قسمت سوم را نامه هايي تشكيل مي دهند كه صمد براي برادرش اسد نوشته است.

قسمت چهارم شامل نامه هايي است كه صمد براي يوسف دوست ايام كودكي و بچه محل خود نوشته است. او از دوستان همقلم صمد نبود وهمانطور كه از فحواي نامه هاي صمد نيزبرمي آيد فقط دوست داشت كه صمد را دوست بدارد ؛ و عجيب اينكه هر آن دو ، سرنوشت مشابهي يافتند. صمد را آب شمال غرق كرد و يوسف را آب جنوب. موارد جالبي در اين نامه ها هست كه درفصل بعدي خصوصاًدر تبيين شخصيت صمد به آنها خواهيم پرداخت (اسد بهرنگي ، 1376 ).