خوانش دکتر حسین محمدزاده صدیق از کتیبههای باستانی اورخون
متن زیر، بخشی از کتاب یادمانهای ترکی باستان، تالیف و ترجمه استاد دکتر حسین محمدزاده صدیق است که مجددا با نام سه سنگیاد باستانی در تبریز چاپ شد. سعی میکنم این کتاب را به تدریج در وبلاگم قرار دهم. برای مشاهده تمامی قسمتها میبایست از بخش موضوعات وبلاگ، فصل یادمانهای ترکی باستان را انتخاب کنید.
داور اردبیلی
http://davarardabil.blogfa.com
قسمت اول
مختصري از دستور زبان سه سنگياد باستاني اورخون
زبان سه سنگياد كه در اين كتاب معرفي ميشود شيوهی كهن دورهی آلتايي ـ آذي از زبان تركي آذري معاصر است كه به شيوهی «گؤي تورك» معروف شده است.
دستور زبان گؤي تورك، جزئي از دستور زبان عمومي تركي به حساب ميآيد. پيرامون تدوين اصول و قواعد اين شيوهی كهن تركي، تاكنون در جهان اثر مستقل علمي چاپ نشده است. آنچه ميتوان به آن مراجعه كرد، يادداشتهاي مرحوم پرفسور دكتر ارگين است و نيز كتاب «اسكي تۆرك يازېتلارې» اثر حسين ناميق اوركون (استانبول 1941 ـ 1936) در چهار جلد، كه پژوهشهاي آغازين و اصلي بود. از ميان تحقيقات اخير كتاب «دستور زبان تركي رونيك» اثر آ. كونونوف (لنينگراد، 1980)، رسالهی دكتراي آقاي رجبوف زير عنوان«صرف زبان گؤي تورك» (باكو 1976) و كتاب علي عيسي شوكورلو با نام «قديم تۆرك يازېلې آبيدهلرينين ديلي» (باكو 1993) و سه جلد كتاب «اۏرخون يازېتلارې»، «تۆرك ديللري» و «اۏرخون تۆركجهسی گرامري» از طلعت تكين (استانبول 2003) را ميتوان نام برد. تركي آذري امروزي و همه شيوههاي زبان تركي كه در ايران رايج است، ادامهی منطقي شيوهی تركي باستاني نامبردار به گؤي تورك است و نشانههاي كهن آن در شيوهی گويشهاي تركي ايراني به چشم ميخورد تا ديگر شيوهها. نویسنده، چند سال است دستور زبان «گؤي تورك» را بر اساس سه سنگياد باستاني در برخي از دانشگاههاي كشورمان تدريس ميكنم. اميدوارم دانشجوياني كه با متون كتيبههاي فوق آشنا ميشوند، با اخذ قوت و الهام از دقايق و ظرايف خفته در شيوهی تكلم خود و با تكيه بر دادههاي دانشگاهي، بتوانند دستور زبان نسبتاً مدون و كامل تركي باستان را ياد بگيرند. آنچه در اينجا ميآيد، نگاهي بسيار مختصر و گذرا به پژوهشهاي گؤي تورك پژوهان مذكور در فوق است كه اميدوارم گامي هر چند ناچيز در اين راه به شمار آيد و علاقهمندان بتوانند از آن به عنوان خودآموز نيز استفاده كنند.

برگردان فارسي سه سنگياد باستانی اورخون
1. در برگردان فارسي، كوشيدم كه فهم متن براي فارسي زبان تركي مَدان، آسانتر باشد. از اين رو، برخي نامواژههاي اصيل تركي را به تلفظ رايج برادران و خواهران فارسي زبان نگاشتم. مانند «قاغان» كه همه جا «خاقان» آوردم، و «شات» كه همه جا «شاه» نوشتم و . . .
2. بي گمان فارسي زبانان تركي ستا، ميل به شناخت گذشتههاي پربار سروران ترك ايراني دارند. هم از اين رو، در برگردان اين سنگيادها، ميزان فهم آنان را در نظر آوردم و گرچه گسترهی فهم تركي در برگردان فارسي، بيوسان نيست، اميدوار به توفيق در انتقال مفهوم هستم.
3. هرجا كه براي درك مطلب نياز به افزودن كلمهای بود، از دو قلاب [ ] استفاده كردم.
4. چند نقطه، نشانهی افتادگي در متن تركي است.
5. شمارههاي داخل ابروان ( ) اشاره به بندهاي متون اصلي دارد.
6. از آنجا كه متون تركي سنگيادها به نثر حماسي بسيار زيبائي فراهم آمده، سعي كردم اين روح بيان را به برگردان فارسي نيز انتقال دهم.
7. متأسفانه اكنون قادر به افزودن برگردان تركي آذري اين سنگيادها را - كه پيش از اين در مجلهي «يئني يۏل» انتشار دادهام- به كتاب حاضر نشدم. اين زمان بگذار تا وقت دگر!
متن اصلی سنگیاد گول تیگین
برگردان سنگياد گول تيگين
سوي نيمروزان
(1). [ من ] بيلگه خاقان ترك، بسان آسمان خداي، هم اينك [ برتخت ] نشستم. سخنم را تا پايان فراگوش دار، باز پسينيان من: برادر كهترم، خويشانم، فرزندم، تمامي ايلم، مردمم، سروران راست گزين شاه آپيت [1]و فرمانروايان و ترخانهاي[2] چپنشين سي تاتار. . . (2. ) سروران نهگانهي اوغوز، مردم [ اوغوز ]، اين سخنم را نيك بنيوش، سخت فراگوش دار!
در خاوران تا خورشيد زايان، در جنوب تا نيمروزان، در اباختران تا غروبگانها [ و ] در شمال تا نيم شبان [ و ] مردمان اندرونهشان بتمامي از آن مناند. اين همه مردم را. . . (3. ) سامان دادم. هم اكنون در آسايشاند. اگر خاقان ترك برگسترهی «اؤتوكن» سايه زند، غمي نيست.
در خاوران، تا صحراي «شان تونگ» اردو تاختم، تا اندك فاصلهای با دريا. در نيمروزان تا «دوققوز ارسن» قشون كشيدم، تا اندك فاصلهای با تبت. در اباختران از رود «اينجي» (4.) گذشتم و تا «دميرقاپي» سپاه بردم. در شمال تا مكان «ييرباييركو» تاختم. اين همه سرزمين گشودم، بهتر از گسترهی «اؤتوكون» نيافتم. گسترهی «اؤتوكن» سزاوار ايل [ من ] است.
بر اين سرزمين جلوس كردم و با خاقان «تبغاچ» (5.) سازش كردم. دولت تبغاچ زر و سيم، غلات و ابريشم فراوان ميدهد، سخن دلنشين و هداياي ظريف دارد. با سخن دل انگيز و هداياي ظريف، دورْ دياران را فرا ميخواند و نزديك ميسازد و سپس پتيارگي ميآموزد.
(6. ) انسانهاي هوشمند و دانشورز و آدميان بيباك و شجاع را به خود فرا ميخواند. اگر شخصي گمراه شود، ايل و مردم او تا فرجامين تن بر جاي نميماند. [ای ] مردم ترك ! فريب سخن دلنشين و هديهی ظريف او را خوردي و فراوان مُردي. مردم ترك، اگر در جنوب گسترهی «چوغاي» را (7. ) در انديشه فرا داري و يا به «تؤگولتو» بروي، خواهي مرد. مردم ترك !
در آنجا، پتيارگان چنين انديشند:«به دور دياران هداياي ناچيز و به نزديكان تحف گرانبها دهيد. » و چنين گويند و فريب دهند. [ آوخ ] نادان كه به اين سخن باور آورد، نزديك رفتيد و فراوان نابود شديد. (8. ) مردم ترك! اگر بدان سوي بروي، خواهي مرد. اگر بر «اؤتوكن» مُقام كني و كاروانها روان سازي، ترا غمي نيايد. اگر بر «اؤتوكن» مقام كني، ايلي جاودانه فراز خواهي داشت، خواهي ماند.
مردم ترك ! بهاي سيري [ را ] نشناسي. سيري و گرسنگي نداني. به هنگام سيري، از گرسنگي ياد نياري. هم از اين روي (9. ) سخن خاقان سرافراز را نشنيدي، به هر جا كه گام نهادي، همان جا نابود شدي. آنچه در آنجا از تو بر جاي ماند، ضعيف و ناتوان گشت. به فرمان و ارادهی آسمان خدا و با بخت بلند خود، به خاقاني جلوس كردم. خاقان شدم، (10. ) مردم گرسنه و بي چيز را فراهم آوردم. بي چيزان را دارا كردم، اندك مردم را بسيار ساختم. آيا در اين سخنم دروغي است؟
سروران ترك ! مردم ! اين را فراگوش داريد، همين جا [ سبب ] گشايش و فراهم آمدن ترك و نيز گمراهي و نابودي آنان را (11. ) [ بر سنگ ] حك كردم. هرگونه سخن خود را بر سنگ نگاشتم. بر آن بنگريد و بدانيد. مردم امروزين و سروران ترك! سروران سخن نيوش امروزين! آيا در اشتباه خواهيد افتاد؟
من بر سنگ جاودانه حك كردم . . . من از سوي خاقان تبغاچ سنگ نگار بياوردم. سخن مرا بپذيرفت. (12. ) خاقان تبغاچ سنگ نگاران دربار [ خود ] را بفرستاد. براي او كاخي بر پا داشتم. [ ديوارههاي ] دروني و بيروني آن، نگارينه كردم. سخن دل بر آن بنگاشتم . . . فرزندان «اون اوخ» و نيز «تاتها»[3]! بنگريد و بدانيد. (13. ) سنگياد سنگي جاودانه برپا داشتم . . . در چنين جايگاه فرخندهاي، در اين جايگاه، سنگياد سنگي جاودانه فراز آوردم، بر آن، نگارينه بفرمودم. بنگريد و بدانيد اين سنگ [ را بپرداختم ] نگارندهی اين سنگ نگارينه، «يولوق تيگين»، خويشِ آن شادروان است.
[1] رتبهاي است.
[2] رتبهاي است.
[3] «تات» در معناي فارسي زبان و غير ترك و عجم آمده است.
Eski Türk alfabesi , orhun abideleri farsça çeviri,Prof Dr Huseyin duzgunun eski türk yazıtlar kitabı,orhun yazıtları, orhun abideleri ve Prof Hüeyin Düzgün, orhun kitabeleri farsça açıqlaması, Prof Dr Hüseyin Düzgünün eski türk yazıtları üzere ilmi emeği, Kültigin abidesi farsça tercumesi



بسم الله الرحمن الرحیم